* امشب ماه خیلی قشنگتر از همیشه شده، یه هاله خیلی خوشگل و گنده دورش رو گرفته، همین عکس بالایی آسمون امشب من رو نشون میده، دیگه شرمنده، کیفیت ان۸۲ همینه وگرنه آسمون خیلی خوشگلتر از این عکسه.
* اومدم نشستم پای سیستم که یه ده دقیقه یه نفس بکشم دوباره برم سراغ جبرخطی، چند ثانیه بعد دوستم اومد گفت بیا ببین ماه چقدر قشنگه، این شد که بعدش این پست رو هم زدم که شما هم ببینید چقدر ماه قشنگه.
* هر چند من خیلی چیز جدید ندیدم، ماه همیشه برای من قشنگه (:
* امیدوارم هم من و هم ماه، میانترم فردای جبرخطی رو عالی بدیم، انشاالله که همینطور خواهد بود.
* امروز بعد از چند روز رفتم فروم، وقتی آنلاین شدن دوستان لطف کردن و احوالپرسیدن، یکی از دوستان بهم پیغام زیر رو داد که میتونید مشروحش رو بخونید :
من نوشتم :دوستم نوشته :من نوشتم :تومحرم اونوقت شادی!!!!!!دوستم نوشته :
ey meysam ey albalo,khili mokhlesim
چاکرتم آقا رضا.
شاد باشی.
از حضرت زینب پرسیدن تو کربلا چی دیدی؟ گفت من چیزی جز زیبایی ندیدم، آقا رضا اینکه یه مرد با خون خودش و خانوادهش حق رو اثبات کرده و باعث شده حق نمیره شادی داره، اینکه یه فردی بوده که اینقدر امام زمانش رو خوب شناخته که دلش نیومده تا امامش تشنهست آب بخوره شادی داره،ما تو گریههامون هم شادیم.
* جدی جدی منم استعداد روضه خوندن هم دارما، اینو الان به صورت علمی کشف کردم. خوبه که آدم همونطور که خودش رو سرزنش میکنه خودش رو تشویق هم بکنه (:
* جانم جانم! بعضیا فهمیدن من چی میخوام بگم! بهبه! امشب تو این مجلش چه خبره؟! بـــــــــهبه! اون آخریا چیکار میکنن، صداشون نمیاد (((:
* جا داره الان بگم مداحی مراسم شما با ما یا نازلترین قیمت! با ما تماس بگیرید :دی
* ولی جدا از شوخی، بین خودمون بمونه، خدایی کربلات بهشته.
* این پست صرفا جهت این صادر شده که اعلام کنم از صبح (البته از صبح زود ساعت ۱۱ که از خواب پا شدم) تا حالا درس نمیخوندم و دیگر هیچ ارزشی ندارد.
* یکی از دوستان زنگ زده که میتونی فلان برنامه رو بنویسی؟ منم تو رودروایسی گیر کردم و قبول کردم، البته دو هفته قبلش زنگ زده بود و ازم خواسته بود که کمکش کنم، منم دیگه نخواستم زیر حرف خودم زده باشم (اسمایلی هیکل آرنولد + عطوفت آنجلینا جولی) خب این کار ۲ ساعت از وقت منو گرفت.
* چه مهندسای نرمافزاری دیگه میخوان بشن اینا که برنامههاشونو از من دانشجوی ریاضی میخوان.
* خدا به خیر بگذرونه جبرخطی دوشنبه رو :/
* اصلن اعصابم رو خرد نمیکنم، به جهنم که دوبار پست رو نوشتم و هر دوبار دکمه انتشار رو زدم و پست پرید، اصن به جهنم که یادم رفت کپی کنم.
* حتما قسمت نبود در این مورد چیزی بنویسم.
* امشب حاجآقا یه بحث خیلی جالبی رو مطرح کرد و اونم ارزش زمان بود، ایشون گفت که همه میدونیم که زمان خیلی ارزش داره و باز بهش توجه نمیکنیم و یه روزی میاد که از این توجه نکردن ضرر میبینیم. بعد شاید بیربط به این بحث ایشون گفت که خیلی از چیزها ارزش غصه خوردن نداره و اگه غصه خوردی دیگه مشکل خودته (:
* البته ایشون با گیرایی و جذابیت بیشتری این مباجث رو بیان میکردن، ولی من خودمونیش رو گفتم.
* بعد وقتی من تو زندگی خودم نگاه کردم دیدم واقعا خیلی هم بیربط نمیگه، جدی من خیلی وقت تو زندگیم دارم تلف میکنم که اصلن هیچ فایدهای نداره، جدی بعضی کارام رو الان که بهش فکر میکنم هیچ دلیلی برای انجام دادنش نمیبینم، جدی من چرا باید اینطور باشم؟ من که اینقدر هدف تو زندگیم دارم که همهشون هم با ارزشن، من دیگه چرا؟، حالا بقیه هر فکری میکنند برا خودشونه، من چرا؟ چرا؟ چرا؟؟
* باید بگردم ببینم کجای کارم اشکال داره که اینطوریم، شوخی بردار هم نیست، من بیخودی سرخوش هستم، ولی اینطوری که الان وقت رو تلف میکنم دیگه سرخوشی هم محسوب نمیشه، با جوزدگی و اراده نیم ساعتی هم نمیشه کاری پیش برد، باید ببینم اشکال کار از کجاست که زمان رو جدی نگرفتم.
* دوشنبه همین هفته (۲۹ آذر ۸۹) من باید میانترم دوم جبر خطی رو امتحان بدم. سوالای امتحان از فصل سوم کتاب هافمن یعنی تبدیلهای خطی (از صفحه ۹۱ تا صفحه ۱۵۲) میاد. من روی کلیت فکر کنم تسلط داشته باشم ولی باز دارم خیلی دقیق از اولش میخونم.
* این فصل حدود ۷۳تا تمرین داره که سهم هر سکشن اینطوریه :
سکشن اول (تبدیلهای خطی) : ۱۳ تمرین.
سکشن دوم (جبر تبدیلهای خطی) : ۱۲ تمرین.
سکشن سوم (یکریختی) : ۷ تمرین.
سکشن چهارم (نمایش ماتریسی تبدیلها) : ۱۳ تمرین.
سکشن پنجم (تابعکهای خطی) : ۱۷ تمرین.
سکشن ششم (دوگان مضاعف) : ۳ تمرین.
سکشن هفتم (ترانهادهی تبدیل خطی) : ۸ تمرین.
* این دوگان مضاعف با ترانهاده تبدیل خطی خودش خیلی کار داره، آخه یه جوریه :دی
* اون میانترم قبلی که اونطوری که دلم میخواست نبود، این یکی رو تلاش میکنم تا خیلی خوب باشه و امیدوارم که باشه به امید خدا که حتما هم هست.