* کل امیدم به دارسی بود که اونم گند زد :)) مرتیکهی بدبخ :)) داشتم باهاش هم حس پنداری میکردم که به خاطر شرایط نرفته به دختره چیزی بگه که آخرش زارتی رفت گفت :/ کلا الان احساس خلا میکنم از نبود دارسی در جبهه خودم :دی
* حالا فیلمش رو گذاشتم دانلود شه ببینم واقعا این حیف نون حق داشت یا نه :))
* من که یه دانشجوی لیبرالزده با آرمانهای مارکسیستی بودم، ازم انتظاری جز این نمیرفت، بیا ببین که آیتاللههای حوزه رفته و به پای دین پیر شده هم، تا ماه رو نبینن، عیدی ندارن.
* روز اول که پروژهم رو شروع کردم گفتم یه ۲۰ صفحه مینویسم میدم استاد، دیگه پیر شدم و حوصله ندارم و اینا. الان پیدیاف پروژهم ۵۲ صفحه شده و هر چی هم نگاه میکنم هنوزم جا هست برای نوشتن. تازه خیلی جاها فقط گفتم این چی هست و رد شدم و مثال نزدم براش. میخواستم مثال بزنم الان ۷۰ صفحه رو بود :))
* انشاالله سعی میکنم دیگه سر ۶۰ صفحه جمعش کنم! :))
* عکس در مورد قطعهبندی دادههاست، اثر خودم در پروژهم :دی
عمری دل خود سیاه بار آوردم
یک قلب پر از گناه بار آوردم
من قابل اعتنا نبودم ای عشق
شرمندهام افتضاح بار آوردم
* امشب هم تموم شد.
* شوکهم. دوستم امروز تو جاده تصادف کرد و رفت تو کما، امشب هم فوت کرد. مهدی ۱۷ روز دیگه ۲۱ ساله میشد.
* منبع: مروج الذهب، نوشتهی مسعودی، جلد دوم صفحه ۳۷. از فرندفید یکی از دوستان.
* دانلود کتاب «علی تنهاست» از دکتر شریعتی.
* گذشت، سالیانی بود، بودم، بودی، گذشت. سالیانی هستم نیست خواهد بود، نخواهی بود، خواهد گذشت.