-
سهام عدالت
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1399 21:43
* پسررررر! پشمااااامممم! امروز بعد مدتها یاد کردم از دکتر خودم! اومدم دیدم بلاگاسکای ر*ـده به قالب وبلاگم که انتگرال بود! آخه عنتر! چیکار تو داشت اون قالب؟ این چیه اینطور کردی؟ اون پرشینبلاگ برداشت همه چی رو یه دست کرد چی گیرش اومد؟ به خدا قسم همینطور حرمتا از بین میره! قدیم میشستیم با مسعود چنگیزی کامنتبازی،...
-
باچه!
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1396 14:19
* سپیده توییت کرده بود در مورد احساس تغییر در مورد خودش با دیدن عکسهاش و من گفتم این حس رو به وبلاگهام دارم و لینک رو براش فرستادم و بالطبع خودم هم لینک رو باز کردم. حداقل شصتتا پست تو این وبلاگ دارم که عهههههههه پسر چقد بزرگ شدی! و هر بار هم میگم که عمر تموم شد و رفت. * این وسط تنها چیزی که تغییر نکرد علاقهی من...
-
میرزاخانی؛
شنبه 24 تیرماه سال 1396 12:29
* ان اوایل که نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم، یکی از پستهایم در مورد مریم میرزاخانی بود. یکی که چه عرض کنم، فکر کنم چند پست. آن روزها بیست، بیست و یک سالم بود. جوانی که میگردد تا راهی پیدا کند برای آنچه میخواهد. میرزاخانی کسی بود برایم که آن راه را رفته بود. بعدها فیلدز را گرفت. کسی شد که نمیتوانستم تصور کنم رفتن...
-
فروردین ۹۶
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1396 13:16
* فروردین به هر بدبختیای که بود در حال تموم شدنه. این ماه تجربهای رو برام داشت که واقعیت امر، اولین بار بود که ناخواسته تستش میکردم. تجربه خیلی ساده بود: «قراره با ۷۰ هزارتومن یک ماه رو سپری کنم!» * برای برخورد با این مسئله دو راه کلی پیش روم بود: یا از خانوادهای دوستی کسی پول قرض بگیرم و یا اقتصاد مقاومتی پیش...
-
محیط جدید کاری
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1396 09:42
* به صورت پارهوقت، کار کردن تو محیطی رو شروع کردم که دوسش دارم. از این جهت دوسش دارم که همه تو فکر و فاز یادگرفتنن و کسی اونقدر فنجونش پر نیست که بخواد پدرخواندهطور به کسی نگاه کنه. احساس میکنم جای خوبیه برای رشد کردن. * دیروز سعید ازم پرسید فکر میکنم آخر سال به کجا رسیده باشم؟ و من گفتم نمیدونم! واقعا نمیدونم!...
-
من چرا خوابُم میا؟!
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1396 07:49
* حالا من هر چی هم بگم کی مثل من سربازی کرد و فلان و اله، اینا هیچکدوم دلیل نمیشن که من از شدت خوابی که الان داره بهم فشاره میاره، حس خودکشی پیدا نکنم! * دو سه روزه دارم به سالهایی که گذشت فکر میکنم. اینکه چی میخواستم و چی شد. کاری ندارم که خوبه یا نه، ولی فکرم رو مشغول کرده. احساس میکنم همه چی به نفع من و در...
-
ازدواج عشق سالهای وبا
جمعه 11 فروردینماه سال 1396 20:00
* خب مسلما من تو زندگیم چیزی که خیلی زیاد داشتم عشق و عاشقی بوده. حالا کار نداریم که خیلیهاشون هم حتی به مرحلهی بیان هم نرسید. بالطبع خیلی از عشقهای من عروس شدن و رفتن پی کارشون. امروز هم خبر ازدواج یکیشون رو دیدم تو اینستاگرام و از خود وقتی که دیدم تا الان دارم آهنگ آنجلیکای آناتما رو پخش میکنم :)). آقا داغون شدم...
-
اکستریم نسبی
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1396 16:10
* عارضم به حضور منورتون که فکر کنم آشنا باشم به حضور بعضی از دوستان. پسری بودم که در تکاپوی رسیدن به دکترای ریاضی روزها سپری میکرد و بر صفحهی زندگی، خط گذر عمر میزدم. من همونم: «دکتر خودم». * خیلی گذشت از نبودنم. شاید به جز توییتر و اینستاگرام، جایی نبودم. هیچ وبلاگی و هیچ نوشتهای. که نه هیچ، خیلی کم. آسمون بالا...
-
اصالت
دوشنبه 27 مهرماه سال 1394 20:43
* رسما یک سالی میشه که با دین و مفاهیم مذهبی میونهای ندارم و تصمیم گرفتم راه خودم رو برم. این تصمیم شامل خیلی چیزها میشه و البته محرم و عزاداری هم جز اوناست. در این بین، از معدود چیزهایی که قوت خودش رو برام حفظ کردن، عزاداریهای سنتیه. به نظرم انصاف حکم میکنه که این سرمایه رو نگه داشت. این سرمایه به شدت میتونه...
-
فعل تنهایی
سهشنبه 21 مهرماه سال 1394 22:43
* امروز عصر پریسا زنگ زد که بریم بیرون. رفتیم لمیز انقلاب. حدود نیم ساعت از چیزی که نگرانش کرده بود حرف زد. انصافا هم سخته مشکلش. وقتی خداحافظی کردیم، حالش خوب بود. کسری، اسرین، سجاد، فائزه، سعید، اون پسر شیرازی سوئیت روبرویی، مهدی…، آدمایی که این کار باهاشون تو دو سه هفتهی اخیر تکرار شد. حس خوبیه که ببینی تونستی...
-
جوی گذر عمر
جمعه 17 مهرماه سال 1394 19:52
* اینقدر این روزها شلوغم که مگر چیزی را در کلندر گوشی ثبت کرده باشم تا بتوانم در سیر جاری روزم داشته باشماش. سر همین شلوغی، دیشب توییترم را دیاکتیو کردم، راستش دلیلاش این نبود، ولی خب هر که گفت چرا؟ ما گفتیم وقت نداریم! بماند، دیشب توییترم را دیاکیتو کردم. دروغ چرا، احساس خلاء میکنم. اگر جزماندیشی ذاتیام نبود...
-
من در آیینه ۹۳
جمعه 29 اسفندماه سال 1393 12:10
* تصمیم گرفته بودم در این وبلاگم پستی با محتوای شخصی منتشر نکنم ۱ ، اما امروز دلم بهانه گرفت و خواست، مگر چند بار دل آدم بهانه میگیرد که آدم بخواهد به آن بیاعتنایی کند؟ قرار است این پست را دلم بگوید و انگشتانم تایپ کنند و من به آن فکر کنم. دل است دیگر، شاید ساعتی دیگر بهانه گرفت که پست را پاک کن، مگر چند بار دل آدم...
-
ادعا - دو
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 22:54
* ادعا، رابطهی عکس داره با دارایی. پ.ن: ادعا - ی ک .
-
کنکور دکتری ۹۳
جمعه 16 اسفندماه سال 1392 15:09
* ماحصل شرکت کردن من در آزمون امسال ۲تا نکتهی متفاوت بود، اول اینکه تاپها فقط در زبان مشخص میشن، و شاید در استعداد تحصیلی. * و نکتهی دوم اینکه گربههای دانشگاه تربیت دبیر ِ شهید رجایی، علف میخورن :)). * امیدوارم همهی اونایی که برای کنکور امسال زحمت کشیده بودن، نتیجهی زحمتشون رو بگیرن، فرآیند شروع خوندن...
-
تفسیر ظریف
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 19:24
* رئیس داخل یکی از پستهاش این آیه رو گذاشته که «پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم. سوره ۲۸ آیه ۲۴ ». * نتیجهای که من از این آیه میگیرم اینه که اگه خدا بخواد، هر گوسفندی میتونه باعث خیر برای آدم بشه، پس هیچ وقت از حضور گوسفندها تو...
-
کدینگ.کام
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 11:08
* کدینگ.کام یک شبکهی اجتماعی مخصوص برنامهنویسهاست، شما میتونید در این شبکه کد بزنید و کد زدن یاد بگیرید و کدهاتون رو به اشتراک بذارید و دوستای جدید پیدا کنید و همهی کارهای دیگهای که تو یه شبکهی اجتماعی میشه انجام داد، فقط با این تفاوت که این سایت به شما ۳ گیگابایت فضای رایگان برای یه برنامهنویس واقعی بودن میده...
-
ماتریس ویلکینسون و یا اینکه چرا باید درس بخوانیم؟
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 01:38
* ماتریس ویلکینسون، ماتریس مربعیای هست که درایههای روی قطر اصلیش یکن، زیر قطر اصلی، همهی درایهها صفرند منفی یکند و ستون آخر، همهی درایهها یک ند. مثلا این: * اگه روش حذفی گاوس رو بدون هیچی روی این ماتریس به کار ببریم، درایهی آخرش به صورت نمائی شروع به رشد میکنه و این مثال، یک مثال ساده هست برای اینکه چرا باید...
-
خواب ِ همهجا ناهموار
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1392 16:37
* از جمعه و یا پنجشنبهی قبل، خوابم کلا از مدار خودش خارج شده و به هم ریخته، شب حدودای ساعت دو و یا سه بیدار میشم و تا حداقل یکساعت خوابم نمیاد، کل روز دارم چُرت میزنم و خیلی سخت میتونم تمرکز کنم. خوابم در نوع خودش شده مثال وایرشتراس :)) همهجا پیوسته هست، ولی هیچ جا مشتقپذیر نیست :)). * خلاصه اینا رو اینجا نوشتم،...
-
شروع ِ پایان
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 00:02
* امروز جلسهی دوم سیمنارم بود، به خاطر خواب کم دیشبم -و یا شاید دلائل دیگهای که به ذهنم نمیرسن الان و البته مهم هم نیستند- اونطور که دلم میخواست و براش وقت گذاشته بودم، نتونستم از ابتدا تمرکز کافی برای بحث به خرج بدم، البته بحث خوب تموم شد، ولی خب مثلا ۷۰ از ۱۰۰. * هر آغاز، پایان ِ خودش رو رقم میزنه. این جمله، ماحصل...
-
درس آنالیز داده و استنباط آماری
شنبه 3 اسفندماه سال 1392 13:11
* کرسرا یه درس آنالیز داده ارائه داده در اینجا ، گفتم اینجا بگم اونایی که آمار رو مثل من شیش بار شیش بار افتادن و هیچی ازش نفهمیدن بیان، استاده خوشگله و مثل استادای کور و کچل و دراز و بدترکیبی که باهاشون آمار داشتین و زورشون میومد چار کلوم حرف بزنن نیست ۱ :دی، احتمالا آخر ترم همهمون آماردان میشیم :دی. * من دارم میرم...
-
توزیع متغیر تصادفی مرورگر
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 19:54
* فقط یک سوال ساده بود: «توزیع متغیرهای تصادفی تولیدشده در یک مرورگر، چیه؟» :دی و خب جواب هم از همون اولش روشن بود :دی «توزیع یکنواخت روی صفر و یک»، ولی خب بهانه بود برای کد زدن :دی. دانلود نمونه نوشته شده با Canvas و جاوااسکریپت از اینجا . عکس نمونهی اجراست، اگه در اون کدی که نوشتم، randR رو یک عدد بزرگ -مثلا ۱۰۰۰۰-...
-
صدا و سیمان
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1392 17:56
* حرف تازهای نیست، این . پ.ن ۱: مردم خر نیستند دوست عزیز؛ توپ، تانک، فشفشه، فلانی بیشتر دقت کن! پ.ن ۲: کلی گفتم! شما به دل نگیر دوست عزیز! پ.ن ۳: همون دوست عزیز دیگه! پ.ن ۴: خاصیت مشخصهی سیاست، دروغه، حالا اسمش هر چی باشه.
-
کلوب
جمعه 25 بهمنماه سال 1392 19:49
* از اونجایی که همهی اکانتهام رو در شبکههای اجتماعی به حالت تعلیق در آوردم، امشب از سر بیکاری و بیحوصلهگی رفتم کلوب، از محتواش که بگذریم که مثل همهی شبکهای اجتماعی ِ ایرانی به چنتا لایک داره میگذره، این عکس بالایی نظرم رو جلب کرد، خیلی خوب بود :))). * سرفصلهای متلب رو نوشتم، ۴ بخش کلی و چندین تا بخش جزئی، اگه...
-
تصادف ِ اول
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 13:48
* در بحث وجود، به یه نقطهای میرسیم که یا باید واجبالوجودی داشته باشیم برای بر هم خوردن عدم و یا عدم تصادفا بر هم خورده است . شق دوم، چند وقتی هست که ذهن من رو مشغول کرده، دلیلی هم که بر ردش میاد امثال «تصادفهای بیشمار نمیتواند یک میلیاردم نظم کنونی را در عالم و موجودات آن به وجود بیاورد. ۱ » هست که سوال بعدی در...
-
دور باطل
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1392 23:40
* چند دقیقهای هست که تایتل چند بخش از سیمنار یکشنبهم رو آماده کردم، از خستهگی شروع کردم به چرخیدن توی اینترنت. وبلاگهای قدیمی که میرفتم. * خاصیت مشخصهی آدما، به باد رفتن آرزوهاشونه، درست وقتی که میبینن یکی دیگه به راحتی داره اون رو به دست میاره ۱ . ۱. خودشون هم طبیعتا اینطور آیینهی دقی هستن برای بقیه، در...
-
فیلم Good Will Hunting
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1392 15:16
* فیلم Good Will Hunting رو دیدم، داستان خاصی نداشت، ولی دیالوگهای قشنگی داشت. فکر کنم ارزشش رو داشته باشه، یه روز دیگه، یه دفه دیگه هم ببینم. * از ۱۰ بهش ۶ میدم.
-
زنگ ورزش - ۱
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 22:46
پ.ن ۱: اثباتش چیز سختی نیست، فقط خواستم خودتون فکر کنید. پ.ن ۲: برای دوستان غیر ریاضی: sup یعنی کوچکترین کران بالا. پ.ن ۳: هدفم از ایجاد بخش «زنگ ورزش»، نوشتن نکات کوچیکیه که یادم میرن :دی اینو که بعدا هم ببینم، به خودش و اثباتش فکر میکنم و فکر کنم اینطور کمکم کنه برای به خاطر موندن.
-
ساعت شنی ِ عمر
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 13:22
* دیروز، روز خوبی بود؛ با ۳ نفر در مورد ۳ موضوع مختلف صحبت کردم. سه مورد، سه نگاه به زندگی من بود با سه زاویه متفاوت، همهی نگاهها من بود، هر چند نگاهها همهی من نبود. * مفید بود حرفها، هر چند در زمان خیلی کوتاه. اصولا حرفهای بلند تاثیری هم ندارند، حداقل برای حافظهی ۸ بیتی من :)). * این روزها به زندگیم نگاه...
-
۳۰۰ متر به پیچ
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 14:52
* این روزها دارم به یه دوربرگردان فکر میکنم، دوربرگردانی که عاقبتش مشخص نیست، ولی خب جز گزینههاست :). * ریسک، ریسک، ریسک، کلیدواژهی ذهنی این روزهام، اینکه چی میشه رو نمیدونم، ولی امیدوارم خیر پیش بیاد. * میکشم آخرین کبریتم را در باد، هر چه بادا باد…
-
میدون مین
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 16:53
* این ترم آنالیز حقیقی رو با استادی برداشتم، که درس پاس کردن باهاش، مثل عبور از میدون مین، با چشم بستهست! :)) دوستم، امین ، بهم توصیه اکید داره که درس رو حذف کنم، ولی من نظرم روی موندن پای درسه. چلنج سنگینیه :)). * ترجیح میدم خرداد ۹۳ در این مورد صحبت کنم.