* ماحصل شرکت کردن من در آزمون امسال ۲تا نکتهی متفاوت بود، اول اینکه تاپها فقط در زبان مشخص میشن، و شاید در استعداد تحصیلی.
* و نکتهی دوم اینکه گربههای دانشگاه تربیت دبیر ِ شهید رجایی، علف میخورن :)).
* امیدوارم همهی اونایی که برای کنکور امسال زحمت کشیده بودن، نتیجهی زحمتشون رو بگیرن، فرآیند شروع خوندن تـــــــــا روز کنکور واقعا فرآیند جانفرساییه.
پ.ن: دوست دارم پایاننامهم تا آبان تموم شه و بعدش بشینم برا کنکور بخونم.
* رئیس داخل یکی از پستهاش این آیه رو گذاشته که «پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم. سوره ۲۸ آیه ۲۴».
* نتیجهای که من از این آیه میگیرم اینه که اگه خدا بخواد، هر گوسفندی میتونه باعث خیر برای آدم بشه، پس هیچ وقت از حضور گوسفندها تو زندگیت، دلگیر و رنجور مشو.
* کدینگ.کام یک شبکهی اجتماعی مخصوص برنامهنویسهاست، شما میتونید در این شبکه کد بزنید و کد زدن یاد بگیرید و کدهاتون رو به اشتراک بذارید و دوستای جدید پیدا کنید و همهی کارهای دیگهای که تو یه شبکهی اجتماعی میشه انجام داد، فقط با این تفاوت که این سایت به شما ۳ گیگابایت فضای رایگان برای یه برنامهنویس واقعی بودن میده ؛) یه شبهسرور با کلی حال و حول :دی
* خبر خوب اینکه تا آخر امروز اگه شما یک نفر جدید به این شبکه معرفی کنید، اون نفر ۱ گیگابایت اضافه و شما هم یک گیگابایت اضافه میگیرید، من خودم الان این خبر رو شنیدم و گفتم که با شما به اشتراک بذارم، اگه دوست داشته باشید میتونید از طریق این لینک ثبتنام کنید تا در این بازی یک طرف برنده هم من باشم :دی. وقتی وارد صفحه بشید، گوشهی سمت راست یه جعبه Sign Up هست، اونجا ایمیلتون و نام کاربریای که میخواید داشته باشید رو وارد کنید و روی Sign Up کلیک کنید، به همین راحتی :دی.
* ماتریس ویلکینسون، ماتریس مربعیای هست که درایههای روی قطر اصلیش یکن، زیر قطر اصلی، همهی درایهها صفرند منفی یکند و ستون آخر، همهی درایهها یک ند. مثلا این:
* اگه روش حذفی گاوس رو بدون هیچی روی این ماتریس به کار ببریم، درایهی آخرش به صورت نمائی شروع به رشد میکنه و این مثال، یک مثال ساده هست برای اینکه چرا باید درس بخونیم!
* ربطش رو گرفتی؟ تصویر بالا، سمت نماد انتگرال توی قالب وبلاگم -راست یا چپ؟- نمایش ماتریس هست و سمت اونور، نمایش ماتریس حاصل از روش حذفی گاوس، برای متوجه شدن شدت وخامت اوضاع، این تصویر که همون تصویر بالا با بکگراند سیاه هست رو ببینید. اون نقطهی سفید پائین، اونقدر مقدارش زیاده که همسایگیهاش هم شدت نورشون اونقدر نبوده که نشون داده بشن :دی. بدون در نظر گرفتن جوانب عددی۱ قضیه، احتمال روتوش یک قورباغه، نتیجهش زرافه میشد! باور کن!
* ماتریس رو با این تابع میشه تولید کرد.
* از جمعه و یا پنجشنبهی قبل، خوابم کلا از مدار خودش خارج شده و به هم ریخته، شب حدودای ساعت دو و یا سه بیدار میشم و تا حداقل یکساعت خوابم نمیاد، کل روز دارم چُرت میزنم و خیلی سخت میتونم تمرکز کنم. خوابم در نوع خودش شده مثال وایرشتراس :)) همهجا پیوسته هست، ولی هیچ جا مشتقپذیر نیست :)).
* خلاصه اینا رو اینجا نوشتم، چون حوصلهی آنالیز حقیقی خوندن ندارم :)) من، خودم، اینجا سالن مطالعهی خوابگاه، آی لاو یو پیامسی :دی.
پ.ن ۱: اونی که اینترنت رسونده به سالن مطالعه رو باید دار زد :دی.
پ.ن ۲: هماتاقیم میگه باید ازدواج کنی، این مشکلات هرمونیه که با ازدواج حل میشه :دی ولی بنده نظرم به دوستدختر عفیف و زیبا نزدیکتر است :)).
پ.ن ۳: آنکیم پریروز رو نشون داد، نامردا از چند جبهه حمله کردن، اساتید از یه طرف، فلشکارتها از یه طرف :)).
* امروز جلسهی دوم سیمنارم بود، به خاطر خواب کم دیشبم -و یا شاید دلائل دیگهای که به ذهنم نمیرسن الان و البته مهم هم نیستند- اونطور که دلم میخواست و براش وقت گذاشته بودم، نتونستم از ابتدا تمرکز کافی برای بحث به خرج بدم، البته بحث خوب تموم شد، ولی خب مثلا ۷۰ از ۱۰۰.
* هر آغاز، پایان ِ خودش رو رقم میزنه. این جمله، ماحصل امروز ِ من بود که ریشهش از سیمنار نشأت گرفت. نمونههای زیادی رو تو زندگیم دیدم که به استقرا، این جمله رو تائید میکنن. حتی نمونههایی که آغاز خوب نداشتن و پایانشون خوب بودن هم، از یه جایی، یه شروع دوبارهی خوب داشتن.
* جمله بدیهی به نظر میاد، ولی حداقل من بهش توجه نکرده بودم: «هر آغاز، پایان ِ خودش رو رقم میزنه.».
پ.ن ۱: صفحه برای نوشتن این پست رو، حدودای ساعت هشت باز کردم و عکس رو براش گذاشتم، بعد رفتم به این پست آهستان و تا الان که اینجا هستم، الان هم که خستهام و میخوام بخوابم، ولی میدونم اگه ننویسم، یادم میره و برای بعدم نمیمونه، با این مقدمه، نوشتم ولی کوتاهتر از اونچه که توی ذهنم هست.
پ.ن ۲: اتود زیبا و نازنین و مهربانم خراب شد! رفتم ارزونترین اتودی که دیدم رو خریدم، هم اینکه مصرفگرایی رو هو کرده باشم :دی و هم اینکه خراب شد دلم نسوزه، بهش عادت هم نکنم :دی. کلا یکی پدر و مادرها نباید هیچ وقت پیر شن، یکی هم اتودها هیچ وقت نباید خراب شن.