* عطر سیب سرخ میآید،
وقتی که تو را میبینم؛
دلم میترسد،
دستم میلرزد؛
تو میروی،
دل من به دنبال تو،
کفشهایم احساس خستگی میکنند.
چه سخت است عاشق باشی و شاعر نباشی.
* خواستم بنویسم که چند وقتی هست که هر نمونه سیب سرخ رو بو میکنم، بوئی ازش بلند نمیشه، دیدم خشک و خالی خوب نیست، یه شعری هم از خودم در وَ کردم :دی
* چیزی که من بعد از یک ماه دور بودن از اینترنت فهمیدم اینه که دوباره بحث اینترنت ملی افتاده سر زبونا و ظاهرن میخواد که اجرایی بشه. من اینترنت ملی رو میتونم از سه زاویه ببینم:
* خوب، بد، زشت:
خوب: این طرح باعث میشه که همهی خونهها بتونن به شبکه وصل بشن، با سرعت بالا تبادل اطلاعات داشته باشن، دیگه لازم نباشه برای دانلود کردن ۳ مگابایت فلان دقیقه منتظر بمونن، برای داشتن اینترنت ۱۲۸ کیلو ماهی فلان قدر پول بدن. این یعنی بالا رفتن سطح دسترسی مردم به شبکهی مجازی و البته احتمالا درآمدزایی بالاتر برا چار نفر مثل من که تو وب کار میکنن ؛)
بد: من هنوز دقیق نفهمیدم که اینطور هست یا نه، ولی اگه قرار باشه که دسترسی ما به شبکه جهانی قطع بشه، یعنی ما برمیگردیم به زمان قبل از شاه، حتی زمان قبل از مظفرالدینشاه. این یعنی کور و کر بودن در دنیایی که سرعت رشد اطلاعاتش سرسامآور ِ. این یعنی یه آدم غریب و گوشهگیر بودن در یک جماعت. این یعنی تحت نظر بودن. شاید برای بقیه دوستان خیلی مهم نباشه، ولی برای ِ منی که حتی سیستمعاملم رو به خاطر آزادی تغییر دادم، خیلی زجرآور ِ. من دوست دارم آزاد باشم، حتی اگه نیازی به اون آزادی هم نداشته باشم.
زشت: متاسفانه این طرح به اسم اینترنت ملی معروف شده. این یعنی سفسطه در معنای کلمه. اینترنت یک سامانهی جهانی برای انتقال دادههاست (+) و این با ملی بودن و در یک کشور واحد بودن در تعارضه. من هنوز نمیدونم که آیا با اجرای این طرح دسترسی ما به شبکهی جهانی قطع میشه (و یا حتی همینطور و با همین سرعت میمونه) یا نه! اگه بخواد اینطور باشه، من این کار رو مظهر گول زدن مردم میدونم.
* امیدوارم که بر خلاف همهی شایعهها، مسئولین مربوط به اینترنت کشور در این فکر باشند که اینترنت جهانی با سرعت بالا و بدون فیلترینگ احمقانه رو به خونهی همهی مردم بیارن و خلاف این ادعا که ما یک کرهی شمالی اسلامی هستیم رو اثبات کنند. انشاالله.
* جواب این پست:
* «ایاک نعبد و ایاک نستعین، دروغیه که خدا خودش بهمون گفته بگید» (نقل از آخوندی که دیشب آوردیمش تو اتاق و ایشون به نقل از آیتالله امجد گفت).
* حاج حسین احمدی خمینی شهری می گفت:
آقای بهلول را دیدم از ایشان پرسیدم کجا بودید؟
گفت: جمکران.
گفتم: برای چه رفته بودید؟
گفت: رفتم دویست تا دروغ گفتم و برگشتم. (اشاره به نماز امام زمان (ع) که در هر رکعت آن صد مرتبه آیه «إیّاک نعبد و إیاک نستعین» دارد.
* وقت داشتید بخونید، من سرچ کردم رسیدم، خوب دیدم که باهاتون شر کنم : +، +، +، +، +.
* امروز دیگه کار وبی که برا آنالیز عددی میخواستم بنویسم تموم شد، بعد رفتم که بدمش به استاد، بعد استاد نبود تو اتاقش (و نیومد هم :دی) و من منتظر وایسادم تا بیاد، بعد یکی از اساتید گروه کامپیوتر داشت میرفت طبقه سوم دانشکده و یه دختر ِ هم دنبالش راه افتاد ِ بوده و های التماس میکرد و اشک میریخت که دیدن داشت و قسم و آیه بود که نثار استاد از ایشون استخراج میشد، با چشای پفکرده و یه دستمالکاغذی له شده که یه در میون یه دفه مواد عالی منشعب شده از بینیش رو پاک میکرد و یه دفه هم اشکاش رو. آقا و یا خانمی که شما باشی، یه دل سیر تو دلم خندیدم :)) خیلی جالب بود خب!
* عکسالعمل استاد هم جالب بود، دختر ِ بعد از ۶ کیلو آبلیمو گرفتن گفت که استاد بدبخت میشم اگه این ۴ واحد رو (فکر کنم مدار منطقی یا اینطور چیزی بود) بیفتم، استاد هم خیلی باشخصیت نگاهش کرد و گفت، نگران نباش، بدبخت نمیشی، کسی به خاطر افتادن تا حالا بدبخت نشده :))
* بعد یه چیز جالبتر بعد از رفتن استاد اتفاق افتاد، چندتا از این افتادهها رسیدن به هم و شروع کردن اشک ریختن :)) بعد هی هم همدیگه رو دلداری میدادن، من واقعا تحسین کردم این حس نوعدوستی دوستان رو :دی
* من خیلی هم سنگدل نیستما، ولی خب اینکه یکی به خاطر نمره گریه کنه برام جالب بود. ندیده بودم تا حالا اینطور چیزی.
* بابا این سی روز هم تموم نمیشه راحت شیم :دی
* این چند روز دارم یه کم درس میخونم، شرط میبندم که اگه الان من مثلا قرار بود 27 بهمن یه چیز خیلی خوب بهم جایزه بدن، الان 25 مرداد بود، نه چندم (واقعا چندم؟!) دی. امیدوارم که حداقل سی روز دیگه اگه نتیجه هم نگرفتم، از خودم به خاطر این سی روز لااقل راضی باشم، انشاالله.
* بعد برید بگید دکتر شدن آسونه و فلانی الکی مدرک گرفته و اینا :دی واقعا چقدر من باید غصه بخورم به خاطر این پیاچدیم :دی
* عنوان و عکس از اینجا.
* بدترین خبری که این چند روز در تمام کائنات میتونست من رو ناراحت کنه، همین تکمرحلهای شدن کنکور ارشد ریاضی بود :/
* این توابع مختلط رو من خوب میفهمم، چون اساسا درس سختی نیست و البته من هم خیلی باهوشم. پس در نتیجه من نمرهی خیلی خوبی از این درس میگیرم.
* چیزی نیست! تلقینه :دی