نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

صد سال اول!

 * آدم همیشه باید قورباغه بزرگتر رو اول قورت بده، قورت دادن بقیه‌شون کاری نداره. (از همین کتابی که قورباغه‌تو رو قوت بده اسمشه).

وبلاگ گروهی شعرهای ادبی

 * یه فکری الان داره تو ذهنم وَرجه وُرجه میکنه، نظرتون چیه یه وبلاگ بزنیم که توش شعرها و شبه شعرهایی که خودمون میگیم رو بنویسیم؟، خب البته میشه که هر کی تو وبلاگ خودش بنویسه ولی به نظر من وبلاگ گروهی یه حال دیگه‌ای داره. اگه موافقین تو همین پست نظر بدین، اگرم مخالفین تو همین پست.

 * اگه قرار شد اینطور وبلاگی باشه قالبش رو هم با نظر اکثریت انتخاب می کنیم. ضمنا میتونین اینجا بگردین و هر قالبی رو که به نظرتون خوبه پیشنهاد بدین تا به بلاگ‌اسکای ترجمه کنم و بشه قالب وبلاگمون. پیشنهاد من این قالب و این قالب و این قالبه.

 * شرایط عضویت هم این باشه هر کی دلش خواست عضو شه درخواست بده و با اعلام ایمیلیش یه دعوت‌نامه بهش ارسال شه، هیشکی هم مدیر و این چیزا نباشه، همه تصمیم‌ها با خرد جمعی گرفته بشه.

 * چیز مهمی که هست اینه که شعر مال خودمون باشه (و یا شبه شعر)، حالا هر چی میخواد باشه. از جایی کپی زده نشه.

 * نظر شما؟

آهنگ با صدای بلند

 * از اونجایی که هیشکی الان خونه نیست به ناچار (!!!) دارم آهنگ گوش میکنم، صدای ولوم اسپیکر فکر کنم در حد لالیگا آخر باشه ولی هیچکدوم از این آهنگا اونی نیستن که من میخوام، همشون یه جوری یا توشون غمه یا شعراشون معنی ندارن یا آهنگ قشنگی ندارن، خلاصه اینکه هیچکدوم از اینایی که پلی کردم تا حالا حائز شرایطی نشدن که تا آخرش پخش بشن، البته به جز یکیشون و اونم آهنگ از لج تو سعید شهروز، چون آهنگ نسبتا خوبی داره.

 * خیلی از آهنگ‌ها بودن که وقتی با هدفون گوش میکردم خیلی هم برام جذاب بودن ولی حالا که با صدای بلند گوش میکنم اینطور نیست. نمیدونم چرا؟

 * زندگی آدمی زاد هم همینطوریه، بعضی وقتا آدم یه چیز رو برا خودش تفسیر میکنه و چقدر هم خوب یا بده ولی وقتی اونو با یه جماعت تفسیر میکنه می بینه عکس نظر خودشه.

 * شیوه استدلالیم نمیدونم چیه (همین از آهنگ اومدم تو زندگی).

درس خوندن

 * کلا آدمی نبودم که خیلی به خودم فشار بیارم، هیچ وقت خدا رو هم یادم نمیاد به زور درس خونده باشم، چه اون روزایی که همه برا کنکور میخوندن و چه امروز که همه دارن تو دانشگاه درس میخونن. اعتقاد دارم درسی که آدم از سر میل بخونه خیلی اثرش بیشتر از درسیه که به زور بخونه یعنی کلا فکر نکنم درسی که آدم به زور بخونه اصلا اثر داشته باشه. مثلا من تو ریاضی از آنالیز و جبر و جبر خطی و تحقیق و سی++ و مبانی ریاضیات و این درسای استدلالی و فکر کردنی خوشم میاد ولی از معادلات و آمار و این درسای حفظ کردنی بدم میاد. طبیعیه که با این اعتقادی که دارم اولی رو میخونم دومی رو نه!

 * آدم بعضی وقتا یه اعتقاداتی داره که حاضره به خاطر اونا پا روی بعضی اعتقادات دیگه‌ش بذاره (نمیدونم چرا کلمه اعتقادات رو انتخاب کردم، آدم یاد دین و مسجد و آخوند میفته)، نمونه خیلی روشنش من الان اعتقاد دارم که باید دکتر بشم ئس اون اعتقاد قبلیم رو میذارم زیر پام و درس رو حتی اگه زوری هم شده میخونم. آدم خیلی هم نباید خودش رو تیتش و سوسول بار بیاره (بار آوردن یعنی تربیت کردن). به قول معروف یه سال بخور نون و تره، صد سال بقیه‌شم هرچی گیرت اومد بخور، والا!، خیلی بخوام خودم رو نازنازی بار بیارم هم نمیشه.

 * الان اگه کسی باشه که از وضع درس خوندن من مطلع باشه میاد اینجا و هرچی پته دارم میریزه رو آب.

 * امروز ادامه مبانی ریاضیات رو خوندم، الان هم میخوام برم زبان بخونم.

رفع فیلتر :))

 * جناب فیلترینگ بار آخرت باشه‌ها :)) من همیشه اینقدر خونسرد با کسی برخورد نمیکنم :دی

 * سایت پیکوفایل رفع فیلتر شد.

 * کلا قدرت مجازی که میگن همینه که من دارم :دی کمتر از چند ساعت در اعتراض دکتر خودم در این پست وبلاگش به فیلترینگ سایت پیکوفایل این سایت رفع فیلتر شد (ژانر آدمای توهمی).

 * فکر کنم محمد که تو پست قبل نظر داد مسئول کمیته فیلترینگ بوده :))

فیلتر :((

 * سلام آقای فیلترینگ. حالم دیگه داره ازت به هم میخوره، همیشه نمیتونم مثه پست اون وبلاگم باهاتون محترمانه صحبت کنم. آقای فیلترینگ ایشالا بری دیگه بر نگردی، ایشالا دیگه اثری ازت پیدا نشه. ایشالا سرطان بگیری سریع بمیری از دستت راحت شیم. ایشالا خدا بزنه تو کمر ممد تمدن که بار اول این کارو انداخت تو اینترنت ایران، ایشالا خدا خودش بزنه نابودت کنه. خیلی اعصابم از دستت به هم ریخته، خیلی!

 * آقای فیلترینگ!، مگه تو فضولی؟، من میخوام گمراه شم برم جهنم، مگه به تو ربطی داره؟، اصن به تو چه مردیکه خر؟، خرِ نفهمِ کثافتِ اشغالِ بی شعورِ خنگِ بی سر و پا.

 * سایت http://picofile.com یه ساب‌دامین داره به صورت http://s1.picofile.com، فیلترینگ خر اومده این ساب دامین رو فیلتر کرده. این سایت به همین بلاگ‌اسکای وابسته است و توسط مدیرای خوبش برا رفاه حال وبلاگ‌نویسا راه‌اندازی شده.

 * همه‌ی عکس‌های این وبلاگم تو این سایته، الان هیچکدومش باز نمیشه :(( .

 * خدایا!، داری می بینی که؟


 # بعدا نوشت : سایت ذکر شده رفع فیلتر شد. ر.ک. به اینجا.

عشق دیدنی

 * امروز تو دندون‌پزشکی نشسته بودم که از قضای روزگار یه دختره هم روبروی من نشسته بود، به خواهرمم که امروز همرام اومده بود (که دندونای خودش رو چک کنه) گفتم نظرت چیه بریم برا من خواستگاری :)) که حالا اونم یه جوابی داد که جاش نیست اینجا بگم، اگه خودش اینجا رو میخونه بر اساس آزادی بیان میتونه تو قسمت کامنت‌ها اعلام کنه که البته منم تایید نمیکنم :دی

 * یادم رفت چی میخواستم بگم، بچه خواهرم اومده به مثال چوب داره تو پاچه (آستین شلوار رو ما میگیم پاچه، مثلا همون که میگن کله پاچه :دی) من هَمَر (hamar یعنی ورجه وُرجه، قاطی کردن، یه همچین چیزی) میکنه، آخرشم بزرگ میشه میره دندون پزشکی، پاچه یه بدبخت دیگه رو میگیره.

 * خوبه که آدم نگاهش رو حفظ کنه، بعدا اثرش رو می بینه، حواسش هم کمتر پرت میشه.

 * خدا همه رو نگه داره، ماه منم نگه داره (اووووووق گفتن حضار).

 * باید دیگه سرعت خوندن مبانی رو ببرم بالا، میخوام به لم زورن و اصل انتخاب و اینا هم برسم و کامل بخونم، الان اگه نخونم بعدا پشیمون میشم.

 * از اونجایی که گفتن وبلاگت از بس که عکس دختر توشه این ایهام رو ایجاد کرده که تو دختری باید به این نکته اشاره کنم که من پسرم، عکس‌ها هم متناسب با موضوع انتخاب میشن، برا پست آلیا صبور نمیتونم که عکس دیوید بکهام رو بذارم.

 * الان اینجا دارن اذون مغرب میگن، برا همه دعا میکنم، شما هم برا من دعا کنید، من خیلی راه سختی رو پیش رو دارم، میدونید که، من باید مریم میرزا خانی بشم.