* حرف تازهای نیست، این.
پ.ن ۱: مردم خر نیستند دوست عزیز؛ توپ، تانک، فشفشه، فلانی بیشتر دقت کن!
پ.ن ۲: کلی گفتم! شما به دل نگیر دوست عزیز!
پ.ن ۳: همون دوست عزیز دیگه!
پ.ن ۴: خاصیت مشخصهی سیاست، دروغه، حالا اسمش هر چی باشه.
* از اونجایی که همهی اکانتهام رو در شبکههای اجتماعی به حالت تعلیق در آوردم، امشب از سر بیکاری و بیحوصلهگی رفتم کلوب، از محتواش که بگذریم که مثل همهی شبکهای اجتماعی ِ ایرانی به چنتا لایک داره میگذره، این عکس بالایی نظرم رو جلب کرد، خیلی خوب بود :))).
* سرفصلهای متلب رو نوشتم، ۴ بخش کلی و چندین تا بخش جزئی، اگه حوصلهم بشه چندتا مبحث جبر خطی عددی هم بهش اضافه میکنم. انصافا خوب شده، حداقل خودم لذت میبرم از خوندن سرفصلها :دی.
* در بحث وجود، به یه نقطهای میرسیم که یا باید واجبالوجودی داشته باشیم برای بر هم خوردن عدم و یا عدم تصادفا بر هم خورده است. شق دوم، چند وقتی هست که ذهن من رو مشغول کرده، دلیلی هم که بر ردش میاد امثال «تصادفهای بیشمار نمیتواند یک میلیاردم نظم کنونی را در عالم و موجودات آن به وجود بیاورد.۱» هست که سوال بعدی در این مورد اینه: «چرا؟».
* شما نظرتون چیه؟
۱. ژان گیتون و برادران بوگدانف، خدا و علم، انتشارات دفتر نشر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۵ شمسی.
* چند دقیقهای هست که تایتل چند بخش از سیمنار یکشنبهم رو آماده کردم، از خستهگی شروع کردم به چرخیدن توی اینترنت. وبلاگهای قدیمی که میرفتم.
* خاصیت مشخصهی آدما، به باد رفتن آرزوهاشونه، درست وقتی که میبینن یکی دیگه به راحتی داره اون رو به دست میاره۱.
۱. خودشون هم طبیعتا اینطور آیینهی دقی هستن برای بقیه، در بقیهی موارد.
پ.ن ۱: اُپرا خر است، گاو من است، فایرفاکس خوب است، خیلی جیگول است.
پ.ن ۲: محتوای این پست مطلقا هیچ ربطی به من نداره، به نقدا من هیچ آرزویی هم ندارم که این پست به من مربوط شه.
* فیلم Good Will Hunting رو دیدم، داستان خاصی نداشت، ولی دیالوگهای قشنگی داشت. فکر کنم ارزشش رو داشته باشه، یه روز دیگه، یه دفه دیگه هم ببینم.
* از ۱۰ بهش ۶ میدم.
پ.ن ۱: اثباتش چیز سختی نیست، فقط خواستم خودتون فکر کنید.
پ.ن ۲: برای دوستان غیر ریاضی: sup یعنی کوچکترین کران بالا.
پ.ن ۳: هدفم از ایجاد بخش «زنگ ورزش»، نوشتن نکات کوچیکیه که یادم میرن :دی اینو که بعدا هم ببینم، به خودش و اثباتش فکر میکنم و فکر کنم اینطور کمکم کنه برای به خاطر موندن.
* دیروز، روز خوبی بود؛ با ۳ نفر در مورد ۳ موضوع مختلف صحبت کردم. سه مورد، سه نگاه به زندگی من بود با سه زاویه متفاوت، همهی نگاهها من بود، هر چند نگاهها همهی من نبود.
* مفید بود حرفها، هر چند در زمان خیلی کوتاه. اصولا حرفهای بلند تاثیری هم ندارند، حداقل برای حافظهی ۸ بیتی من :)).
* این روزها به زندگیم نگاه میکنم، به راهی که اومدم، به اونجاهایی که کم گذاشتم، به اونجاهایی که با علاقه خودکشی کردم براش. روی هم، راضیام، زندگیای کاملا غیرخطی داشتم، سخت و پرچلنج، حتی مشکلاتی که خودم برای خودم از سر حماقت ساختم، ولی باز راضیام.
* آینده رو نمیتونم پیشبینی کنم، ولی این روزها به حرفهای پیر سفر کردهمان، استیو جابز، فکر میکنم: «آدم وقتی آینده را نگاه میکند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد، ولی وقتی گذشته را نگاه میکند متوجه ارتباط این اتفاقها میشود.».