* گفتم که میخوام بشینم یه مقاله ترجمه کنم، تا حالا حدود ۴ صفحه ترجمه کردم، البته ترجمه خالی هم که نه!، از خودمم وارد کردم، خلاصه همین چهار صفحه رو که میخونم لذت میبرم، میخوام همینطور ادامه بدم ببینم آخرش چی میشه، حداقلش اینه که خودم لذت میبرم از خوندنش دیگه!
* تو همین چهار صفحه به این نتیجه رسیدم بنده خداها اینایی که کتاب مینویسن یا فلان قدر تحقیق میکنن واقعا چقدر زحمت میشکنها!، گفتنش آسونه ولی واقعا زحمت میکشن. البته اگه برن کلاس زبان براشون ترجمه آسونتر میشه :)) ولی تالیف تو همون حالت قبل میمونه.
* گروه ریاضی هر هفته یه سمینار میذاره که مخصوص خود اساتید با دانشجوهاییه که علاقه دارن به ریاضی (میدونین که، اونایی که میرن ریاضی عموما از سر ناچاری میرن، اگه میتونستن برن رشتهی دیگه میرفتن، تعارف نداشتن با کسی :) )، یه جلسه منم رفتم، استاد داشت مقاله ISI خودش رو ارائه میداد، همش یا ۱۳ صفحه بود یا ۱۴ صفحه. پیش خودم گفتم همین؟؟، حالا دارم میگم همون؟؟، فقط لحنش یه کم فرق کرده.
* امیدوارم منم یه روزی استاد بشم (و میدونم که میشم).
باکونون نه کونون
هیچ ربطیم به کون نداره
آهان!
ممنون از توضیحتون.
هرچی فکر کردم نفهمیدم منظورت از دخترا کدوم دختران
اگه منظورت بروبچز آنتی بوین که اصلا اینطوری نیست
یادم نمیاد آخرین باری که حرف یه پسر رو باور کردم چه زمانی بود!!!
شما که نباید هم یادت بیاد،
فک نکنم اصلا با پسری تا حالا رابطه برقرار کرده باشین.
بقیه دخترا رو گفتم.
واقعا؟
خیلی خوشحال شدم که در مورد من همچین فکری میکنی
واقعا به خودم افتخار میکنم همچین رفاقت با پسرا هم کاری نیست که غیرقابل دسترس باشه ماشاالله چیزی که فراوونه پسر
آره،
ولی اعتقاد من برعکس شماست،
اینطوری که معلومه شما داری تمایلات و آرزوهایی که تو سینه داری رو میاری تو وبلاگت،
به هر حال برات آرزوی موفقیت میکنم،
بازم ازت میخوام اگه امکانش هست از نوع اون پست اولیها بذار، برا من جالب بید.
سلام ...
ممنون که به بلاگم سر زدی...
ببینم تو هم علوم پایه میخونی ؟
سلام،
خواهش میکنم.
آره، من ریاضی کاربردی میخونم.