ضمیر جمع

 * «رَ‌بَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَ‌بَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرً‌ا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَ‌بَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ‌ لَنَا وَارْ‌حَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْ‌نَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِ‌ینَ»^۱.

---

۱. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکالیف سنگینی برعهده ما مگذار، چنان که بر عهده کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بیامرز؛ و بر ما رحم کن؛ تو سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما.(+)

پ.ن: ترجمه‌ی آزاد عکس: «بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم…». (تصنیف از محمد معتمدی در اینجا.)

کاَنه ُ یک دلقک ِ غمگین!

 * بل بدتر حتی!

سینوس چند تی

 * تا اونجایی که یادم میاد، آبان همیشه ماه تصمیم‌های لعنتی بوده و آذر، جهنم ِ نتیجه‌ی اون تصمیم لعنتی.

زندگی ایده‌آل ۲

 * فکر کنم از ۸۸ یا ۸۹ به بعد، شب‌های ماه رمضون، من رو تامین میکنه. از امشب هم شروع کردم پیشوازش رو :)

 * خدایا ببخش بر این کمترین، به بزرگی خودت، تمام روزهایی که گذشت.

I don't fear no body...‎

 * دیگه صبح جمعه که آدم میتونه به خودش اینقدر حق بده که این رو گوش کنه دیگه! نمیتونه؟

تخدیر

 * مخدر این روزهام، این آهنگ‌ه.

نه های و نه هوی

 * چند روز فکرم، من رو به این نتیجه رسونده که همه‌ی آدم‌ها احمقند و به این دلیل حماقت‌شون دیده نمیشه که اعتماد به نفس کاذبی دارن برای رد این حقیقت. البته اسثنائاتی هستند مثل مولانا، که حماقت رو قبول کردند و برای درمانش کوشیدن.