نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

برنامه ترم هشت من

 * توپولوژی عمومی، فرآیندهای تصادفی، آنالیز عددی دو، تحقیق در عملیات دو، مباحثی در علوم کامپیوتر (پردازش تصویر) و تنظیم خانواده واحدهای این ترم من رو تشکیل میدن.

 * این ترم در مجموع بیست واحد دارم که امتحان دوتاشون (توپولوژِی و فرآیند) تو یه روز ِ. به احتمال خیلی زیاد آخر ترم شاهد وا دکترای خودم خواهم بود :دی

 * امیدوارم این ترم، ترم خیلی خوبی باشه برام ؛)

 * پ.ن: کنکور یا خیلی خوب نتیجه میگیرم، یا خیلی بد! هنوز که هنوز ِ تو شوکم! نمیدونم چطور شد اینطور شد :دی کماکان نیازمند دعای سبز شما هستم.

اشتباهات من

  1. انتخاب کتاب تست بد: من کتاب‌های تست خوبی رو در ابتدای کار انتخاب نکردم. این باعث شد تا دوباره مجبور شم خیلی از مباحث رو از اول بخونم و خیلی‌ها رو هم وقت نکردم که بخونم. برای ریاضی عمومی ۴ جلد ریاضی عمومی مسعود آقاسی نشر نگاه دانش، برای آنالیز عددی کتاب پروفسور بابلیان نشر پیام نور، برای جبر خطی الیاس هنگامیان اصل نشر راهیان ارشد و برای آنالیز ۱ و ۲ کتاب آنالیز ریاضی تالیف دکتر محمدعلی رضوانی نشر پوران پژوهش میتونن گزینه‌های خیلی خوبی باشن. البته من معادلات و آمار رو هم نخوندم که برای این دوتا هم ۲ جلد معادلات دیفرانسیل مسعود آقاسی نشر نگاه دانش و کتاب آمار و احتمالات و کاربرد آن در حسابداری و مدیریت تالیف رنجبران میتونن گزینه‌های خوبی باشن.
  2. پیوسته نبودن: من خوب خوندم، ولی پیوسته نخوندم، اگه کمتر از این خونده بودم، ولی پیوسته خونده بودم، میتونستم نتیجه خوبی کسب کنم. به نظر من برای شروع برای خوندن ارشد، از اولای تیر باید با ۴ ساعت شروع بشه به طوریکه تا اول مرداد به ۵ ساعت برسه، این رشد باید سرعت خیلی کمی داشته باشه، ولی پیوستگی‌ش باید یکنواخت باشه ؛) اونطور که من دیدم تو آبان‌ماه و اوایل آذر یه جو ناامیدی و درس‌زدگی خیلی خیلی شدیدی بین کنکوری‌ها پخش میشه، در این موضع نگه داشتن سنگر درس خوندن برای کنکور، حتی با روزی یک ساعت مفید خواهد بود.
  3. عجله در تست زدن: من از اوایل شهریور تست میزدم :دی این شاید بزرگترین اشتباه من بود. به نظر من خوبه که تا اوایل آبان برای دروس تخصصی کتب مرجع رو خوب خوند و تمرین‌هاشو حل کرد. برای دروس عمومی (مثلا ریاضی عمومی و معادلات و ات‌ستر َ) از همون اول با انتخاب کتاب تست خوب باید شروع کرد. تست زدن هم از اوایل آبان باید شروع بشه.
  4. غول انگاری کنکور: من الان که این متن رو دارم می‌نویسم هنوز کنکور ندادم، ولی حاضرم قسم بخورم که کنکور هیچ خری نیست! اینکه به بهونه وادار کردن به درس خوندن، کنکور رو پیش خودم غول کردم، بزرگترین اشتباهم بود. کنکور فقط یه عرصه است برای توزیع دانشگاه، هر کس به فراخور زحمت خودش یه رتبه‌ای میاره، همین :) نکته‌ی دیگه‌ای هم هست اینه که بقیه هم مثل من! خیلی من تافته جدا بافته نیستم ؛) سعی میکنم این اشتباه رو دیگه تکرار نکنم، خیلی مضخرفه لامصب!
  5. محرومیت از تفریح: من هیچ وقت خودم رو از تفریح محروم نکردم ؛دی، ولی متاسفانه تو برنامه‌م تفریحی نبود! این چندتا ضرر داشت، یکی اینکه من آدم سرخوشی‌م و باعث شد اولا بهم فشار بیاد، دوم اینکه وقتی از برنامه میزدم بیرون، عذاب وجدان داشتم.
  6. کمال‌طلبی: لازم نیست که از ۲۰تا تست یه درس، ۱۹تاش رو آدم بزنه و روی اون یکیش هم شک داشته باشه، از این ۲۰ تا تست، ۱۰تاش اضافیه، از ۱۰تای باقی‌مونده شما باید ۸تاش رو بزنی ؛) اینکه من بیش از حد تلاش کردم که درصدام رو ببرم بالا، باعث ناامیدیم شد.
  7. برنامه‌ریزی به روش چـَچــَمچی: من خودم رو مجبور کردم که ساعاتی که میخوام بخونم، ساعت‌هایی باشن که دکترا میگن بدن بیشترین بازده رو داره و اینا، این اشتباه بزرگ من بود. من هیچ وقت روز رو دوست نداشتم و همیشه از شب بیشتر خوشم میومده. بهتر بود که به جای تغییر برنامه‌م به روز، اونو تو شب اجرا میکردم.
  8. فصل‌الخطاب: چه بخوام و چه نخوام، همه‌ی این مشکلات از خودم سرچشمه گرفتند و سرچشمه‌ی همه‌ی اینا خودم بودم. من باید یاد بگیرم که حداقل این اشتباهات رو دیگه تکرار نکنم و یا سعی کنم که تکرار نکنم.

 * به هر حال کنکور یه مسابقه‌س برای توزیع قدرت :دی امسال رو که تموم شد، برای سال بعد سعی میکنم خودم باشم، میدونم که شاید نشه، ولی سعی‌م رو میکنم ؛)

 * بهانه‌ی این نوشته رو کنکور تخصصی سال ۸۸ بهم داد، با ۲۵ درصد آنالیز ۱، ۱۶ درصد آنالیز ۲، ۱۶ درصد عددی :) جبرخطی هم نزدم، ولی احتمالن چیزی حدود ۴۰ درصد میشد. ازش (ش برمیگرده به کنکور تخصصی سال ۱۳۸۸ ریاضی) تشکر میکنم :دی.

دریافت کارت شرکت در آزمون ارشد سازمان سنجش

 * برای دریافت کارت داوطلبی، اینجا کلیک کنید. برای خرید کارت اعتباری علاقه‌مندی‌ها (پیام نور،‌شبانه و ...) اینجا کلیک کنید.

 * من اطلاعاتم رو تو جیمیلم ذخیره کردم، فعلن منتظرم که اون باز شه تا بتونم کارت رو پرینت بگیرم. عزیزان بالا میگم شما که دیگه همه چی ملت زیر دستتونه، یه لطف کنین تو پوشه Drafts جیمیل من ۲تا چیز (واقعا به چیزی که تو پوشه Draftه چی میگن؟!) هست، یکی مال خودمه، یکی مال ابوالفضل دوستم، اونا رو بفرستین به ایمیل ملیم، مرسی.

برا اینکه بعدن یادم باشه

 * تو این فکرم که اصلن نــَر َم کنکور بدم. لااقل اعصابم بعد از کنکور تا چند وقت به هم نمیریزه

یک برنامه‌ی هفتگی خوب از دانشگاه مریلند

 * برای اینکه بشر رو به طمع بندازیم برای بدست آوردن یک چیز، باید بدست آوردن اونو تا جای ممکن سخت کنیم. (از این پادکست).

 * پیشنهاد میکنم پادکست‌های رادیو کالج پارک رو حتما ببینید، به نظرم، نظرتون رو جلب خواهد کرد ؛)

 * برای دانلود پادکست‌ها روی  در هر پادکست کلیک کنید.

اسمایلی این نظرسنجی‌های اینترنتی

 * مهم نیست کجایی و چطوری هستی و چی تو دلت هست و چی نیست! مهم نیست که چه شکلی هستی و چه رنگی و چه تیپی! خبر درز کرده که اونجایی که دعاها رو مستجاب میکنن، براشون دعا کننده ناشناسه، اونا فقط کارشون دسته‌بندی دعا و رسوندن اون به دست خالقه، حالا که اینطوریه، دعا کنید برام، اینطور تعداد درخواست‌ها میره بالاتر، سریعتر رسیدگی میشه، بعدن هم من میام کمکتون و براتون دعا میکنم، خلاصه ضرر نمی‌کنید ؛)

یکی هست که ندا میزنه

 * نمیدونم شما هم تجربه کردین که هر وقت از جلوی یخچال رد میشین، انگار یه چیزی هست که داره داد میزنه بیا منو نجات بده! بیا منو بخور! و یا هر وقت چشمتون به گوشی بیفته لاکش رو باز کنید و الکی یه دور تو برنامه‌هاش بزنید، یا حتی وقتی دارین از جلوی در دستشویی رد میشین، یه کی هست که میگه بیا! شاید یه ذره باشه.

 * تازگیا یه سندر ُم  -البته اگه بقیه هم اینطور باشند و بشه اسمش رو گذاشت سندرم- دیگه هم پیدا کردم و اونم اینه که هر دفه از جلوی کامپیوتر رد میشم، یکی هست که ندا میزنه بیا! بیا! شاید یه ایمیل مهم از رئیس‌جمهور داشته باشی، بیا شاید یه آموزش خیلی خیلی جدید منتشر شده باشه که تا فردا پاک میشه، بیا بیا ... بیا بیا ... .

 * این ندا زدن از نوع فصلیه، وقتی که کنکور تموم بشه، اینم تموم میشه. ترم ِ ۵ که جبر خطی داشتم، یه چیزی بود که ندا میداد که بیا! بیا! شاید یه تمرین باشه که اگه حلش نکنی، یکی دیگه حل میکنه.

 * واقعن حیفه اگه سازمان سنجش، منو با این همه استعداد متفاوت، که تو هیچ جونوری نمیشه مثلش رو پیدا کرد، تو یکی از بهترین دانشگاه‌های ایران پذیرش نکنه. من غصه خودم رو نمیخورم، غصه آیندگان رو میخورم که از نعمت دیدن اینطور جونوری تو کتاب‌هاشون محروم میشن.

 * الان هم هی میخوام این پست رو تموم کنم و برم بشینم معادلات بخونم، ولی یکی هست که داره ندا میده بابا بنویس که اگه تو نباشی فردا روز مامان باباها اگه بچه‌هاشون خطا کردن، کسی رو ندارن که بگن ببین! فلانی هم حرف گوش مامان باباش نکرد اینطور شد، بنویس که اگه تو نباشی فردا روز یه پیرمرد نمیتونه نسل بعد خودش رو نصیحت کنه که نون رو از وسط کوچه بردار ِ و بذاره بغل دیوار و برای مثال هم بگه فلانی پاش رو گذاشت روی نون اینطور شد، بنویس که اگه تو نباشی فردا روز برادر خواهرات نمیتونن بچه‌هاشون رو نصیحت کنن که درس بخونین که اگه نخونین میشین فلانی؛ خدا رو شکر که من گوش به حرفش نمیکنم و نمی‌نویسم! کلن از چــُس‌ناله خوشم نمیاد! حالا گیرم که من اینا رو نوشتم، که چی مثلن؟ به جز اینه که چند دقیقه وقتی که میتونستم حل معادله درجه دوم با ضرایب غیرثابت رو یاد بگیرم، صرف این کردم که اینا رو بنویسم؟ آدم همیشه باید عاقل باشه، ببینه چی به نفعشه، چی نیست! الان من باید تمام تلاشم رو بکنم برای هفته بعد، بروز کردن وبلاگ و اینا که نشد کاسبی.

 * خدا رو شکر که من آدم عاقلیم.