نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

فعل تنهایی

 * امروز عصر پریسا زنگ زد که بریم بیرون. رفتیم لمیز انقلاب. حدود نیم ساعت از چیزی که نگرانش کرده بود حرف زد. انصافا هم سخت‌ه مشکلش. وقتی خداحافظی کردیم، حالش خوب بود. کسری، اسرین، سجاد، فائزه، سعید، اون پسر شیرازی سوئیت روبرویی، مهدی…، آدمایی که این کار باهاشون تو دو سه هفته‌ی اخیر تکرار شد. حس خوبی‌ه که ببینی تونستی اعتماد نسبی‌ای رو ایجاد کنی که آدما بدون ترس از قضاوت شدن بتونن باهات حرف بزنن و بدونن قرار نیست دلداری الکی بهشون بدی و اگه راه‌حلی هم قراره بدی، هر چند ناقص ولی میدونن چیزی‌ه که فکر کردی درست‌ه. ظاهرا این ویژگی -که البته خیلی هم براش تلاش کردم و خیلی خودم رو اصلاح کردم تا اینطور چیزی در اومد- چیزی نیست که نیاز به شناخت من داشته باشه، اون پسر شیرازی سوئیت روبرویی بدون شناخت من، حرف رو از کامپیوتر به زندگی خودش کشوند. نمیدونم، شاید میگن این پسره اسکل‌ه، مشکلی نداره باهاش حرف بزنیم :دی ولی خب، هر چی هست، حس خوبی‌ه.

 * بعد کافه رفتم پارک لاله. یه جای خلوت و نیمه‌تاریک لش کردم. دقت کردم دیدم ماها چقدر از هم می‌ترسیم. نمیدونم جاهای دیگه‌ی دنیا هم مردم همین‌ن یا نه، ولی چیزی رو که میدونم اینه که ما واقعا از هم می‌ترسیم. حداقل من خودم، وقتی داریوش داشت توی هدفون میخوند و منظره‌ی دود سیگار یه آدم لش روی نیم‌کت پارک، ازم تصویر یه الاف احتمالا نیمه‌خطری رو ساخته بود، از بقیه‌ی آدما می‌ترسیدم. یاد رمان میرا افتادم، با این تفاوت که ما محکوم به این ترسیم. هاها! عجب دنیای چیزشعری رو برای خودم ساختم!

 * تقریبا رابطه‌ی شکل نگرفته‌ی من و سارا کامل تموم شد. اونقدر زود که دفتر و قلم و خودکاری که از سر دیوونگی -و البته ذوق خودم- براش خریده بودم هنوز تو کوله‌مه. نمیدونم بهش بدم یا نه. هوم؟


پ.ن: چند روز پیش، تو گروه تلگرام‌مون یه متنی رو همینطوری نوشتم. آرزو دکلمه‌ش کرد. اون رو میشه از اینجا دانلود کرد. جمله‌ی آخرش اینه: «تنهایی، همه‌ی فعل‌هایش ماضی بود.».
نظرات 3 + ارسال نظر
بهزاد سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:10 ب.ظ http://anahno.blogsky.com

دکتر تو کی قاطی باقالی ها شدی من خبر نداشتم؟
بابا این سوسول بازی ها چیه رابطه تو ریاضیات تعریف درستی داره نه تو واقعیت... الان تو خوابگاه فقط من شدم(منظورم "شاد"بود عمدا الف جا گذاشتم به عمق قضیه پی ببری) چون فقط من زید ندارم
بیام پارک لاله گوشات بکشم؟! سیگار چیه مثل بچه های کارشناسی ورودی جدید! کت شلوار کراوات مناسب شخصیت شماست نه چس دود و چس ناله
تو جز بهترین های برنامه نویسی و ریاضی هستی لعنتی فراموش نکن.
پررو هم خودتی
=-------------
بالاخره ارشد قبول شدم آنالیز ریاضی ارومیه

تبریک میگم بهزاد جان! :) ایشالا خبر موفقیت‌های بیشترت ;)

بهزاد سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:58 ق.ظ

ممنون

طوفانی سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:51 ب.ظ

نتونستم بشنومش. گمونم پسوندش عادی نیست؟؟؟

نمیدونم :/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد