نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

میرسد اینک بهار


 * ریز به ریز یادم نمیاد سالی که گذشت برام چطور بود یا نبود، چطور شروع شد، چه خاطره‌های خوب یا بدی توش بود، نمیخوامم با خوندن آرشیو وبلاگم یادم بیاد، ترجیح میدم این حالت ُ، به هر حال هر چی بود خیلی خوب تموم شد. امیدوارم این تموم شدن خوب، دلیلی باشه برای یک شروع بهتر.

 * هر چی آرزوی ِ خوبه، مال تو :) سال نو مبارک.

نتیجه‌ی سفر

 * هر کس آنچنان می‌میرد، که زندگی کرده است،
هر کس آنچنان برانگیخته می‌شود، که مــُرده است،
هر کس آنچنان زندگی خواهد کرد که برانگیخته شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر کس آنچنان زندگی خواهد کرد که زندگی کرده است.

راهیان نور نود و یک

 * دارم میرم راهیان نور، اگه رفتم رو مین و ترکیدم، دیگه حلالم کنید :دی

 * بعد یه چیزی، این دختر ِ هست که کنار من نشسته، این همچینی کیس خوبیه فکر کنم :دی امیدوارم تا بعد از راهیان نور ازدواج نکنه، نظرش رو بپرسم ببینم چی میگه :دی

...!

 * خیلی وقتا در آسمون هم بسته میشه. خدا رو شکر که خدا همین دور و براست ...

 * حقوق مادی و معنوی عنوان برای فرفری محفوظ است.

کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی

 * از چند روز پیش ثبت‌نام کنکور ارشد وزارت بهداشت شروع شده، دوستای من که بیشترشون آماری هستند (و البته یه علوم کامپیوتری هم توشون به چشم میخوره) میخوان ثبت‌نام کنن وکنکور بدن تا شاید اینطور بختشون باز شه و از این چاهی که توش هستند بیان بیرون.

 * منم دارم پیش خودم فکر میکنم که تو رشته‌ی «کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی» شرکت کنم. هم اسم رشته‌ش درازه، هم با مریض پریز سر و کار ندارم، هم هر کی گفت چی میخونی، میگم ارشد یه رشته پزشکی :دی

ماتریس استاد

 * دیروز سر کلاس آنالیز عددی، بحث رسید به یه جایی که احتیاج بود به صورت نمادی یه ماتریس تشکیل بدیم و بگیم که مثلا دستگاه جواب داره، بعد من شروع کردم به گفتن که اینطور میشه و اونطور، استاد گفت اگه میشه بیا پای تابلو و بنویس، رفتم و بعد از بحث کردن روی ماتریس‌ها و اینا، استاد گفت که درسته و تشکر کرد و گفت بفرمائید (که برم بشینم)، بعد من رفتم طرف استاد و گفتم که استاد بفرمائید ماتریستون.

 * هیچی دیگه کلاس ترکید از خنده، به ماژیک گفته بودم ماتریس