نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

راهیان نور نود و یک

 * دارم میرم راهیان نور، اگه رفتم رو مین و ترکیدم، دیگه حلالم کنید :دی

 * بعد یه چیزی، این دختر ِ هست که کنار من نشسته، این همچینی کیس خوبیه فکر کنم :دی امیدوارم تا بعد از راهیان نور ازدواج نکنه، نظرش رو بپرسم ببینم چی میگه :دی

نظرات 19 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ http://lore.blogsky.com



مگه قاطی میبرن ؟

نه،
الان تو سایت دانشگاهم!

ندا سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://lore.blogsky.com

اهان :دی

خوب قبل راهیان نور نظرشو بپرس

:دی

نه خب! باید میرفتم و برمیگشتم! شاید برگشتی در کار نمی‌بود :دی

بچه شیر سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ http://anahno.blogky.com


راهیان نو مختلطه؟
اینا چرا کفش ندارن؟
فک کنم بجا مین میخوان میخ پیدا کنن
ای بلا میخوای بری مینا رو پیدا کنی؟
بری رو مین مین میترکه نه تو
اگه بترکی همش انتگرال و مشق ساطع میشه
35121
این همون کدیه که باید پایین بنویسم

:دی

نه :)

همراه پابرهنه‌ها باش که هیچ ریگی به کفش‌شون نیست ؛)

گشتم نبود! قبل از من خوشگلا پیداش کرده بودن ؛)

:))

فری سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ http://fffery.blogsky.com/

چی بود نظرش؟

نپرسیدم که‌ :دی

خوده خودم چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ


مین؟!
جنس خوب که رو زمین نمیمونه!

البته لازم به ذکر است که منظورمان از جنس خوب اولش مینه بود بعد فهمیدم واسه اون یکیم کاربرد داره

نبود! مین پیدا کردن که بچه‌بازی نیست :دی

موافقم باهات! هم در اون مورد و هم در این مورد! ؛)

بچه شیر چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ب.ظ

دکتر اگه بری رو مین خودم میترکونمت
توجه مینمویی؟!!!

رو مین رفتن که بچه‌بازی نیست داداچ! :دی

jojo چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام دکتر جون
امشب اومدم وبلاگت و خلاصه بهت افتخار دادم..
خوش بگذره...
نام رو داشته باش :دی

به‌به! سلام جوجو جون بابا! :دی
ممنونم، خیلی لطف کردی،
بی‌معرفت کم پیدا شدیا!
نگو خر بود نفهمید :دی

دارمت داداچ! :دی

فرزانه چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://jinoos-ap.persianblog.ir

دکتر با آینده خودت بازی نکن

برا چی بازی؟

فرزانه چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://barbadrafte66.blogsky.com

هان؟؟!!
خوشحال...

:)

عالم بی‌خبری طرفه نگاری بوده است! :دی

پ.نون پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:08 ب.ظ http://babune.blogsky.com

هه

همینطوری از نیمرخ پسندیدی؟ :)

مواظب خودت باش مینا نگیرنت اونجا قبل از اینکه مینا رو بگیری ;)

این یه پروسه پیچیده بوده، همینطور همینطور هم که نیست :دی

من از شانسا ندارم، نه از این نوع نه از اون نوع :)

فرفری پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ http://reminders.blogsky.com

نگاش نکن! اااا !

چشم.

پ.ن: ممنون بابت تذکر

فرفری پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://reminders.blogsky.com

ای بابا خوش به حال شما پسرها هر جا دلتون میخواد میرید!
این خانواده ما نمیذارن!
البته الان دیگه بذارن هم خودم از ترس نمیرم، ولی قبلا که گویا کم عقل تر بودیم خیلی دلم میخواست برم ، می گفتند خطرناک است!

حالا دمی جان مواظب باش، تو نمی خواد مثل اینا کفشاتو در بیاری دیگه...
البته کفشا رو در بیاری شاید لطیف تر (!) بری روی مین منفجر نشه نه؟!
دکتر برگشتی ، زودتر بیا بگو که برگشتی تا خانواده ای رو از نگرانی نجات بدی
منتظرم

ربطی به پسر و دختر بودن نداره! هستند دوستام که پسرند و خانواده‌شون بهشون اجازه نمیدن!
من صبح زنگ زدم گفتم من برم جنوب، راهیان نور! مامانم گفت التماس دعا :)

میگم برو یه دفه! جدی میگم اینو! خیلی توپ می‌باشد اونجا.


جایی که متر مترش مرد پا گذاشته، من نامرد خیلی باید بی‌ادب باشم که با کفش برم.


اومدم :دی سالم ِ سالمم! تازه سرما هم خورده بودم قبلش! خوب شد :دی شعور که ندارم :دی

فرفری پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://reminders.blogsky.com

*دکی

می‌نویسید دمی، می‌خوانیم دکی ؛)

فرفری شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://reminders.blogsky.com

دکتر هنوز توی راهیان نوری؟ برگرد دکتر دلمون برات تنگ شده!
چند روزه؟ چیکارا می کنید؟ کجا می رید؟ شب کجا می خوابید؟ ناهار بهتون چی میدن؟ گریه هم کردی دکتر؟

تو راهیان نور بودم :دی مرسی مرسی

۲۳م رفتیم، ۲۸م برگشتیم.
اونجا میرند مناطق جنگی رو می‌بینن و براشون روایت میکنن، البته من میرفتم برا خودم میگشتم معمولا :دی

۲ شب رو تو راه بودیم که تو همون اتوبوس خوابیدیم، ۲ شب رو تو ۲تا بیمارستان صحرایی، یک شب رو هم دوکوهه :) ناهار برنج بود با متعلقاتش (جوجه، قورمه و ...). گریه‌م کجا بود! :دی من فکر کنم این غده‌ی گریه رو برام نذاشتن :دی

فرفری دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://reminders.blogsky.com

جایی که متر مترش مرد پا گذاشته، من نامرد خیلی باید بی‌ادب باشم که با کفش برم. لایک!

ارسال نظر رو که زدم یه دیدم نوشتم دمی! دیگه نمیشد کاری کرد!

اینا رو به خودم(فرفری) هستما : میدونی از این حس که میری یه جایی بعد یه مدت یادته و تو جوی و باز پس فرداش یادت میره و میشه همون مزخرفی که بودی خیلی بدم میاد. تاکید میکنم دوباره اینا رو با خودم بودم که کمی تا قسمتی آلزایمر دارم

مرسی :)

میدونی اگه قرار بود که با یه تکرار همه چی تموم میشد که زندگی مزه‌ای نداش اونوخ، فرض کن شب قدر یه اخوند نصیحت کنه و از فرداش همه‌ی مردم خوب ِ خوب شن، اونوخ فلسفه‌ی وجودی آخرت زیر سوال میره :دی همین دوران جوگیری هم به نظر من خیلی دوران خوبیه :) حداقل برای من که اینطور بوده!

فرفری دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://reminders.blogsky.com

چقدر خوبـــــــــــــ که برگشتی! :)

همه چیزش خوب بود ولی این قسمت خوابش فکر کنم خیلی بد بوده اتوبوس و بیمارستان و...

مرسی

فری نه اتفاقن! من از بچه‌گی کلن از اینطور چیزایی خوشم میومد، اینکه زندگی خیلی اکشن و چریکی باشه :دی اتفاقن خیلی خوب بود!

ته مانده حرف های دلم (فاطیما) دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ق.ظ http://tahmandeh.blogsky.com/

سلام
بالاخره بهش گفتی یانه؟

سلام.
هنوز که بعد از عید نشده که ببینمش :دی

فری چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ب.ظ http://fffery.blogsky.com/

فقط جهت اطمینان خاطر بیشتر:
من فری ام ، اون فرفری، اشتباه نگیری یه وقت! درضمن من فری ام ، اون فرفری! (تو جواب یکی از پستهاش بهش گفته بودی فری! غیرتی شدم در حد تیم ملی)
با تشکر

یعنی غیرتی شدنت تو حلقم فری :دی
چشم، از این به بعد درست به کار می‌برم ؛)

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:14 ب.ظ http://igu.blogsky.com/

خدا عاقبت همه رو ختم به خیر کنه(خیر<----)

بعله بعله :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد