اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
درباره من
خودم، پسرم، تقریبا هیچ هنر قابل ذکری ندارم، از بیکاری بدم میاد ولی کلا الافم.
به شدت آدم مضخرفی هستم، خیلی هم بداخلاقم، تازه بعضی وقتا تو پستهام فوحش هم میدم! یه دفه پا رو نون هم گذاشتم، خلاصه حواستون باشه!
این وبلاگ روزی چند صد بار ممکنه بروز بشه، شاید چند هفتهای بگذره و بروز نشه. توش از هر چی به فکر برسه مینویسم، از خوابی که دیشب دیدم تا اگه احتمالا تو خوابگاه صبحونهای گیرم اومد و خوردم.
خوشحال میشم اگه فحش، انتقاد، پیشنهاد، نظر و خلاصه هر چیزی مربوط به من میشه رو کامنت کنین.
آیدی یاهو: doctor.khodam
ادامه...
* دارم میرم راهیان نور، اگه رفتم رو مین و ترکیدم، دیگه حلالم کنید :دی
* بعد یه چیزی، این دختر ِ هست که کنار من نشسته، این همچینی کیس خوبیه فکر کنم :دی امیدوارم تا بعد از راهیان نور ازدواج نکنه، نظرش رو بپرسم ببینم چی میگه :دی
راهیان نو مختلطه؟ اینا چرا کفش ندارن؟ فک کنم بجا مین میخوان میخ پیدا کنن ای بلا میخوای بری مینا رو پیدا کنی؟ بری رو مین مین میترکه نه تو اگه بترکی همش انتگرال و مشق ساطع میشه 35121 این همون کدیه که باید پایین بنویسم
:دی
نه :)
همراه پابرهنهها باش که هیچ ریگی به کفششون نیست ؛)
ای بابا خوش به حال شما پسرها هر جا دلتون میخواد میرید! این خانواده ما نمیذارن! البته الان دیگه بذارن هم خودم از ترس نمیرم، ولی قبلا که گویا کم عقل تر بودیم خیلی دلم میخواست برم ، می گفتند خطرناک است!
حالا دمی جان مواظب باش، تو نمی خواد مثل اینا کفشاتو در بیاری دیگه... البته کفشا رو در بیاری شاید لطیف تر (!) بری روی مین منفجر نشه نه؟! دکتر برگشتی ، زودتر بیا بگو که برگشتی تا خانواده ای رو از نگرانی نجات بدی منتظرم
ربطی به پسر و دختر بودن نداره! هستند دوستام که پسرند و خانوادهشون بهشون اجازه نمیدن! من صبح زنگ زدم گفتم من برم جنوب، راهیان نور! مامانم گفت التماس دعا :)
میگم برو یه دفه! جدی میگم اینو! خیلی توپ میباشد اونجا.
جایی که متر مترش مرد پا گذاشته، من نامرد خیلی باید بیادب باشم که با کفش برم.
اومدم :دی سالم ِ سالمم! تازه سرما هم خورده بودم قبلش! خوب شد :دی شعور که ندارم :دی
دکتر هنوز توی راهیان نوری؟ برگرد دکتر دلمون برات تنگ شده! چند روزه؟ چیکارا می کنید؟ کجا می رید؟ شب کجا می خوابید؟ ناهار بهتون چی میدن؟ گریه هم کردی دکتر؟
تو راهیان نور بودم :دی مرسی مرسی
۲۳م رفتیم، ۲۸م برگشتیم. اونجا میرند مناطق جنگی رو میبینن و براشون روایت میکنن، البته من میرفتم برا خودم میگشتم معمولا :دی
۲ شب رو تو راه بودیم که تو همون اتوبوس خوابیدیم، ۲ شب رو تو ۲تا بیمارستان صحرایی، یک شب رو هم دوکوهه :) ناهار برنج بود با متعلقاتش (جوجه، قورمه و ...). گریهم کجا بود! :دی من فکر کنم این غدهی گریه رو برام نذاشتن :دی
جایی که متر مترش مرد پا گذاشته، من نامرد خیلی باید بیادب باشم که با کفش برم. لایک!
ارسال نظر رو که زدم یه دیدم نوشتم دمی! دیگه نمیشد کاری کرد!
اینا رو به خودم(فرفری) هستما : میدونی از این حس که میری یه جایی بعد یه مدت یادته و تو جوی و باز پس فرداش یادت میره و میشه همون مزخرفی که بودی خیلی بدم میاد. تاکید میکنم دوباره اینا رو با خودم بودم که کمی تا قسمتی آلزایمر دارم
مرسی :)
میدونی اگه قرار بود که با یه تکرار همه چی تموم میشد که زندگی مزهای نداش اونوخ، فرض کن شب قدر یه اخوند نصیحت کنه و از فرداش همهی مردم خوب ِ خوب شن، اونوخ فلسفهی وجودی آخرت زیر سوال میره :دی همین دوران جوگیری هم به نظر من خیلی دوران خوبیه :) حداقل برای من که اینطور بوده!
فقط جهت اطمینان خاطر بیشتر: من فری ام ، اون فرفری، اشتباه نگیری یه وقت! درضمن من فری ام ، اون فرفری! (تو جواب یکی از پستهاش بهش گفته بودی فری! غیرتی شدم در حد تیم ملی) با تشکر
یعنی غیرتی شدنت تو حلقم فری :دی چشم، از این به بعد درست به کار میبرم ؛)
مگه قاطی میبرن ؟
نه،
الان تو سایت دانشگاهم!
اهان :دی
خوب قبل راهیان نور نظرشو بپرس
:دی
نه خب! باید میرفتم و برمیگشتم! شاید برگشتی در کار نمیبود :دی
راهیان نو مختلطه؟
اینا چرا کفش ندارن؟
فک کنم بجا مین میخوان میخ پیدا کنن
ای بلا میخوای بری مینا رو پیدا کنی؟
بری رو مین مین میترکه نه تو
اگه بترکی همش انتگرال و مشق ساطع میشه
35121
این همون کدیه که باید پایین بنویسم
:دی
نه :)
همراه پابرهنهها باش که هیچ ریگی به کفششون نیست ؛)
گشتم نبود! قبل از من خوشگلا پیداش کرده بودن ؛)
:))
چی بود نظرش؟
نپرسیدم که :دی
مین؟!
جنس خوب که رو زمین نمیمونه!
البته لازم به ذکر است که منظورمان از جنس خوب اولش مینه بود بعد فهمیدم واسه اون یکیم کاربرد داره
نبود! مین پیدا کردن که بچهبازی نیست :دی
موافقم باهات! هم در اون مورد و هم در این مورد! ؛)
دکتر اگه بری رو مین خودم میترکونمت
توجه مینمویی؟!!!
رو مین رفتن که بچهبازی نیست داداچ! :دی
سلام دکتر جون
امشب اومدم وبلاگت و خلاصه بهت افتخار دادم..
خوش بگذره...
نام رو داشته باش :دی
بهبه! سلام جوجو جون بابا! :دی
ممنونم، خیلی لطف کردی،
بیمعرفت کم پیدا شدیا!
نگو خر بود نفهمید :دی
دارمت داداچ! :دی
دکتر با آینده خودت بازی نکن
برا چی بازی؟
هان؟؟!!
خوشحال...
:)
عالم بیخبری طرفه نگاری بوده است! :دی
هه
همینطوری از نیمرخ پسندیدی؟ :)
مواظب خودت باش مینا نگیرنت اونجا قبل از اینکه مینا رو بگیری ;)
این یه پروسه پیچیده بوده، همینطور همینطور هم که نیست :دی
من از شانسا ندارم، نه از این نوع نه از اون نوع :)
نگاش نکن! اااا !
چشم.
پ.ن: ممنون بابت تذکر
ای بابا خوش به حال شما پسرها هر جا دلتون میخواد میرید!
این خانواده ما نمیذارن!
البته الان دیگه بذارن هم خودم از ترس نمیرم، ولی قبلا که گویا کم عقل تر بودیم خیلی دلم میخواست برم ، می گفتند خطرناک است!
حالا دمی جان مواظب باش، تو نمی خواد مثل اینا کفشاتو در بیاری دیگه...
البته کفشا رو در بیاری شاید لطیف تر (!) بری روی مین منفجر نشه نه؟!
دکتر برگشتی ، زودتر بیا بگو که برگشتی تا خانواده ای رو از نگرانی نجات بدی
منتظرم
ربطی به پسر و دختر بودن نداره! هستند دوستام که پسرند و خانوادهشون بهشون اجازه نمیدن!
من صبح زنگ زدم گفتم من برم جنوب، راهیان نور! مامانم گفت التماس دعا :)
میگم برو یه دفه! جدی میگم اینو! خیلی توپ میباشد اونجا.
جایی که متر مترش مرد پا گذاشته، من نامرد خیلی باید بیادب باشم که با کفش برم.
اومدم :دی سالم ِ سالمم! تازه سرما هم خورده بودم قبلش! خوب شد :دی شعور که ندارم :دی
*دکی
مینویسید دمی، میخوانیم دکی ؛)
دکتر هنوز توی راهیان نوری؟ برگرد دکتر دلمون برات تنگ شده!
چند روزه؟ چیکارا می کنید؟ کجا می رید؟ شب کجا می خوابید؟ ناهار بهتون چی میدن؟ گریه هم کردی دکتر؟
تو راهیان نور بودم :دی مرسی مرسی
۲۳م رفتیم، ۲۸م برگشتیم.
اونجا میرند مناطق جنگی رو میبینن و براشون روایت میکنن، البته من میرفتم برا خودم میگشتم معمولا :دی
۲ شب رو تو راه بودیم که تو همون اتوبوس خوابیدیم، ۲ شب رو تو ۲تا بیمارستان صحرایی، یک شب رو هم دوکوهه :) ناهار برنج بود با متعلقاتش (جوجه، قورمه و ...). گریهم کجا بود! :دی من فکر کنم این غدهی گریه رو برام نذاشتن :دی
جایی که متر مترش مرد پا گذاشته، من نامرد خیلی باید بیادب باشم که با کفش برم. لایک!
ارسال نظر رو که زدم یه دیدم نوشتم دمی! دیگه نمیشد کاری کرد!
اینا رو به خودم(فرفری) هستما : میدونی از این حس که میری یه جایی بعد یه مدت یادته و تو جوی و باز پس فرداش یادت میره و میشه همون مزخرفی که بودی خیلی بدم میاد. تاکید میکنم دوباره اینا رو با خودم بودم که کمی تا قسمتی آلزایمر دارم
مرسی :)
میدونی اگه قرار بود که با یه تکرار همه چی تموم میشد که زندگی مزهای نداش اونوخ، فرض کن شب قدر یه اخوند نصیحت کنه و از فرداش همهی مردم خوب ِ خوب شن، اونوخ فلسفهی وجودی آخرت زیر سوال میره :دی همین دوران جوگیری هم به نظر من خیلی دوران خوبیه :) حداقل برای من که اینطور بوده!
چقدر خوبـــــــــــــ که برگشتی! :)
همه چیزش خوب بود ولی این قسمت خوابش فکر کنم خیلی بد بوده اتوبوس و بیمارستان و...
مرسی
فری نه اتفاقن! من از بچهگی کلن از اینطور چیزایی خوشم میومد، اینکه زندگی خیلی اکشن و چریکی باشه :دی اتفاقن خیلی خوب بود!
سلام
بالاخره بهش گفتی یانه؟
سلام.
هنوز که بعد از عید نشده که ببینمش :دی
فقط جهت اطمینان خاطر بیشتر:
من فری ام ، اون فرفری، اشتباه نگیری یه وقت! درضمن من فری ام ، اون فرفری! (تو جواب یکی از پستهاش بهش گفته بودی فری! غیرتی شدم در حد تیم ملی)
با تشکر
یعنی غیرتی شدنت تو حلقم فری :دی
چشم، از این به بعد درست به کار میبرم ؛)
خدا عاقبت همه رو ختم به خیر کنه(خیر<----)
بعله بعله :)