نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

ایده‌آل‌ها منهای ۱

 * همه‌ی چیزایی که من برای یک زندگی خوب میخوام، اینان با یه چیز که روی میز جا نمیشد :)).

فی مناقب اللاتینه

 * همونطور کتاب فارسی باید کاغذی باشه تا خوندنش حال بده، کتاب انگلیسی هم باید PDF۱ باشه تا بشه از خوندنش لذت برد.


 ۱. حالا DJVU یا هر چی! منظور الکترونیکی بودن کتاب بود!

پ.ن: استاد ODE یه کتاب لاتین معرفی کرده که هر چی گشتم پی‌دی‌اف لاتین‌ش گیرم نیومد، این شد که جبرا از نسخه‌ای که بود کپی گرفتم، جدا از اینکه نمی‌فهمم -به علت ضعف در زبان و نه لزوما به خاطر نفهم بودن- هیچ علاقه‌ای هم به کتاب کاغذی ندارم، همین که نمیشه نور صفحه‌ی کاغذ رو تنظیم کرد به نظر من خودش یه مصیبت‌ه عظماست مسلمان!

به سرعت یک تلفن

 * اینکه برنامه‌ای که برای این تابستونم ریخته بودم، با یک تماس تلفنی در کل زیر سوال بره و به هم بریزه، عصبی‌م میکنه :|

 * استاد امتحانی که قرار بود فردا برگزار بشه رو موکول کرد به ۲۶ تیرماه :| به همین راحتی، به همین خوشمزه‌گی :|

 * البته توهم توطئه هم دارم که ترجیح میدم بهش بها ندم.

جمله‌بندی

 * استاد یعنی من کشته مرده‌ی اون جمله‌بندی‌تم!:

با توسعه و بسط مدل‌های جمعی، معرفی اندازه‌ی که ممکن می‌سازد محاسبه کارائی آن، در تابع مقصود موثر بوده و نسبت به تغییر واحد پایدار باشد.

عوارض ِ بعد از حمله

 * دیدی میگن عوارض فلان، چلان سال دیگه مشخص میشه؟ حالا اوضاع و احوال این ترم من هم از همین قرار ِ. احساس ِ سربازی رو دارم که تو میدون ِ جنگ ِ با خودش، به خودش زخم زده، الان داره چرک‌هاش رو می‌بینه. در حالیکه تو یه دره افتاده تمام تلاش‌ش رو میکنه تا با گیاه‌هایی که دور و برش هست، هم زنده بمونه و هم زخم‌هاش رو التیام بده.

 * شاهد یک شکست دیگه هستم :|.

آل‌زایمر

 * این روزها، حس ِ پیرزنی رو دارم که هر چی فکر میکنه یادش نمیاد شماره تلفن پسرش رو کجا گذاشته، پسرش هم بهش سر نمیزنه که این پیرزن رو از دلتنگی در آره :|


پ.ن: نمیدونم خاصیت این بازه از سنم اینه یا خیلی حساس شدم یا چی، ولی دیگه این از یاد رفتن‌ها داره رابطه‌ی خطی پیدا میکنه، دیگه تناوبی نیست.

گندینه‌ها

 * یکی از گندترین حالت‌هایی که میشه تجربه کرد اینه که تمام آینده‌ی متصور برای خودت رو در حال از دست رفتن ببینی. کاری به نتیجه‌ش ندارم، ولی اون لحظه گنده، گند.

 * الان مــُـخم نمیکشه! دعا کنید که تصمیم درستی بگیرم.