* آیت الله مجتبی تهرانی رضوان الله علیه: «شب نوزدهم رمضان تقدیر یک سال آیندهی تمام موجودات عالَم بررسی میشود، شب بیست و یکم ثبت و ضبط میشود و شب بیست و سوم به محضر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عرضه شده و ایشان امضاء میکنند. / طبق روایات بسیار، تقدیر را میتوان با دعا تغییر داد. حتی شب بیست و سوم هم دیر نیست. چون ممکن است به ذهن بیاید که دیگر سرنوشت ما نوشته شده. / روایت از امام هفتم (علیهالسّلام) است: «عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یَرُدُّ الْبَلَاءَ»، بر شما باد به اینکه دعا کنید، از خدا درخواست و طلب کنید که این، بلا، بدیها و هر نوع گرفتاری را رد میکند، «یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَمْ یَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ» دعا بلا را رد میکند. این همان بلایی است که تقدیر شده و به عنوان قضا و قدر نوشته شده، ولی هنوز امضا نشده است. اما ممکن است به ذهن بیاید که شب بیست و یکم را رد کردیم و هرچه که بنا بود برای ما نوشتند و سرنوشت ما نوشته شد، چون امور را در بیست و سوم امضا میکنند، یعنی آقا توشیح میکند. جواب: خیر. اینطور نیست که نتوان در نوشته بیست و یکم تصرف نکرد. قبول داریم که شب بیست و سوم شب امضا است امّا میشود در آن تغییراتی ایجاد کرد. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ»؛ در اینجا هیچ اشکالی ندارد و تقدیر را عوض میکنند. در شب بیست و سوم اگر دیدی که سال آینده شرایط خوبی نداشت، در خانه خدا برو، پافشاری کن و به خدا بگو که شرایط به بهترین وجه باشد، این را عوض خواهند کرد.».
* با تشکر از «موج» به خاطر به اشتراکگذاری متن و تصویر.
* امروز این بار دومه که نوشتارن یاد حسین میکنم، اونم به خاطر این. نمیدونم مناسبت داره یا نه، ولی خب این جز دوستداشتنیهای منه.
* شب ۱۹م رو گفتم یه چـُرت بخوابم و بعد بلند شم برم احیا، ساعت ۲ بیدار شدم :دی بعدش هم برای خودم اول دعای مجیر خوندم و بعد قرآن سر گذاشتم و بعد مناجات حضرت امیر و آخرش هم زیارت عاشورا؛ البته با حفظ تف تو ریا :دی حالا تا امشب چی پیش بیاد :).
* و دو سخن از آیتالله امجد: «شب های قدر لال شویم. این حرف زدن ها را کنار بگذاریم. توی مردم باشیم ولی با مردم کاری نداشته باشیم. مجالس خصوصی تشکیل ندهیم که از خدا بیشتر دور می شویم. تنهایی هم نباشیم. این علامه است که تنها ملکوت را تماشا می کند. ماها نخیر. توی مردم باشیم و بدانیم که این مردم پیش خدا ارزش دارند.» و «شب تا صبح، شب قدر را احیا کرده است می رود منزل می بیند همه خواب اند، می گوید: "به به این ها خوابیدند و من رفتم احیاء". آنها از خواب بیدار می شوند می گویند: "وای! همه رفتند احیاء و من خوابیدم". آنها به خدا رسیدند و تو از خدا دور شدی! نکته خیلی باریک است.».
* به یکسالی که گذشت فکر میکنم، از ۲۰ مرداد ۹۱ تا الان. سالی پر از تجربه داشتم، تجربههایی که دید خیلی بازتری برام ارمغان آورده.
* از ۸۹ تا الان شب قدرهام رو ثبت کردم، مدام روند صعودی داشتم، هر سال بهتر و بهتر شدم؛ با وجود همهی ناشکریهایی که داشتم، روزهایی که اومدند و رفتند و امروز که نگاه میکنم، به وضوح میتونم اونا رو بهم متصل کنم و سرانگشت قدرتش رو ببینم. نقطههایی هستن که از نگاه بیرونی شاید سخت و غیرقابل تحمل به نظر بیان، ولی من مطمئنم که نقطههای موثر در درونیابی ِ مسیر زندگی ِ منن.
* به گذشته که نگاه میکنم، راه همیشه مهآلود بوده؛ همیشه تو پیچهای تــُند، کسی بوده که تنهام نذاشته، فارغ از اینکه کی بودم و چی بودم.
* فکر کنم از ۸۸ یا ۸۹ به بعد، شبهای ماه رمضون، ایدهآل من رو تامین میکنه. از امشب هم شروع کردم پیشوازش رو :)
* خدایا ببخش بر این کمترین، به بزرگی خودت، تمام روزهایی که گذشت.