نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

سوزن‌بان

 * این روزها تجربه‌هایی به نگرشم اضافه میشن که احتمالا کمتر کسی بتونه یه جا همه‌شون رو داشته باشه. ناشکری نمیکنم! نمیدونم تقصیری دارم تو این روزهام یا نه، ولی امیدوارم خیر باشه همه چیز.

 * احساس میکنم ریل زندگیم رو گذاشتم رو شونه‌م، میکِشم‌ش اینطرف و اونطرف :|


پ.ن: راستش احساس میکنم تمام شخصیتی که داشتم خاک شده، حتی پودر شده! الان دقیقا یکی میتونه آب بریزه رو شخصیتم، یه چیز جدید درست کنه! هر چند دیگه احتمالا خاکش چسبندگی نداره :| خدا سایه‌ی همه‌ی اساتید تاپ ریاضی ایران رو بر سر ریاضیات ایران نگه داره :|

اولین رپ من

 * تو دوره‌ای که هر کی میره خواننده میشه، مگه من چم‌ه؟ :دی اولین رپ من رو میشه از اینجا دانلود کرد. این نیمچه آهنگ ِ بدون شعر و اینا، حاصل برنامه‌ی Autorap هست و بیکاری‌های من تو خوابگاه.

محتوای کلا بی‌ادبانه

 * حکایت ما به این استاد نازنین‌مون داره کش‌دار میشه و به جاهای باریک میکشه. ای کاش این رو رو داشتم و میرفتم دانشگاه لیسانسم میگفتم آقا خب جوون بودیم یه چیز خوردیم، بیاین با انتقال ما موافقت کنید :|

 * از طرفی نگران ِ آینده‌مم. انتقالی یعنی پذیرش یک شکست گــُنده، یعنی دیگه هیچکی هیچ اَنی حسابت نمیکنه. از اون طرف موندن یعنی حقارت ِ بیشتر، در بهترین حالت گرفتن یک مدرک با معدل چهارده۱، مدرکی که خودش سنگ جلوی پاست برای دکترا :|

 * با پذیرش سناریوی اول نگران ِ اینم که مشکل از خودم باشه و نه محیط و الخ و تغییر محیط هم چیزی رو برام عوض نکنه و با پذیرش سناریوی دوم می‌ترسم نتونم خودم رو وفق بدم و اوضاع رو به نفع خودم و خودم رو با توجه به اوضاع عوض کنم و تمام ِ آینده‌ی متصورشده‌م به فنا بره.

 * شت! :| موندم سر یه دو راهی و این مشکل هم، مشکل امروز و فردا نیست، این دو راهی، چهارتا آینده‌ی متفاوت میسازه. لعنتی حساب احتمالات هم این وسط هیچ گهی نمیتونه بخوره.


۱. در حالت خیلی خیلی خوش‌بینانه!

پ.ن: شاید این پست در آینده‌ای نزدیک پاک شد. البته امیدوارم به پانوشت نرسیده باشید و با دیدن عنوان پست رو Skip کرده باشید.

به سرعت یک تلفن

 * اینکه برنامه‌ای که برای این تابستونم ریخته بودم، با یک تماس تلفنی در کل زیر سوال بره و به هم بریزه، عصبی‌م میکنه :|

 * استاد امتحانی که قرار بود فردا برگزار بشه رو موکول کرد به ۲۶ تیرماه :| به همین راحتی، به همین خوشمزه‌گی :|

 * البته توهم توطئه هم دارم که ترجیح میدم بهش بها ندم.

عوارض ِ بعد از حمله

 * دیدی میگن عوارض فلان، چلان سال دیگه مشخص میشه؟ حالا اوضاع و احوال این ترم من هم از همین قرار ِ. احساس ِ سربازی رو دارم که تو میدون ِ جنگ ِ با خودش، به خودش زخم زده، الان داره چرک‌هاش رو می‌بینه. در حالیکه تو یه دره افتاده تمام تلاش‌ش رو میکنه تا با گیاه‌هایی که دور و برش هست، هم زنده بمونه و هم زخم‌هاش رو التیام بده.

 * شاهد یک شکست دیگه هستم :|.