نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

اصالت

 * رسما یک سالی میشه که با دین و مفاهیم مذهبی میونه‌ای ندارم و تصمیم گرفتم راه خودم رو برم. این تصمیم شامل خیلی چیزها میشه و البته محرم و عزاداری هم جز اوناست. در این بین، از معدود چیزهایی که قوت خودش رو برام حفظ کردن، عزاداری‌های سنتی‌ه. به نظرم انصاف حکم میکنه که این سرمایه رو نگه داشت. این سرمایه به شدت میتونه ظلم‌ستیز باشه. چیزی که در عزاداری‌های غیرسنتی اثری ازش رو نمیشه دید -و یا خیلی کم میشه دید.

 * یکی از این عزاداری‌ها، عزادارای بوشهری‌ها و خرمشهری‌هاست. به صورت طبیعی در هفته‌های یک سال، عموما نمیشه دو هفته از سال من رو پیدا کرد من در طولش به یکی از نوحه‌های حسین فخری گوش نداده باشم. حالا نه اینقدر، ولی خب! :دی.


پ.ن: یکی از بزرگترین مشکلات امروز ما، نداشتن انصاف‌ه. در نامه‌ی ۵۳ نهج‌البلاغه، حضرت علی در جایی میگه که: «فاملک هواک! و شح بنفسک عما لایحل لک، فان شح بالنفس الانصاف منها فیما احبت و اکرهت». بر هوای نفست مسلط شو! و بخیل باش بر خودت از آنچه بر تو جایز نشمرده شده است، پس بخیل بودن به نفس، همان انصاف است بین آنچه دوست داری و آنچه دوست نمی‌داری. متأسفانه امروز در جامعه آتئیست‌های ما هم دین ستیزن فی‌الواقع.

محتوای کلا بی‌ادبانه

 * حکایت ما به این استاد نازنین‌مون داره کش‌دار میشه و به جاهای باریک میکشه. ای کاش این رو رو داشتم و میرفتم دانشگاه لیسانسم میگفتم آقا خب جوون بودیم یه چیز خوردیم، بیاین با انتقال ما موافقت کنید :|

 * از طرفی نگران ِ آینده‌مم. انتقالی یعنی پذیرش یک شکست گــُنده، یعنی دیگه هیچکی هیچ اَنی حسابت نمیکنه. از اون طرف موندن یعنی حقارت ِ بیشتر، در بهترین حالت گرفتن یک مدرک با معدل چهارده۱، مدرکی که خودش سنگ جلوی پاست برای دکترا :|

 * با پذیرش سناریوی اول نگران ِ اینم که مشکل از خودم باشه و نه محیط و الخ و تغییر محیط هم چیزی رو برام عوض نکنه و با پذیرش سناریوی دوم می‌ترسم نتونم خودم رو وفق بدم و اوضاع رو به نفع خودم و خودم رو با توجه به اوضاع عوض کنم و تمام ِ آینده‌ی متصورشده‌م به فنا بره.

 * شت! :| موندم سر یه دو راهی و این مشکل هم، مشکل امروز و فردا نیست، این دو راهی، چهارتا آینده‌ی متفاوت میسازه. لعنتی حساب احتمالات هم این وسط هیچ گهی نمیتونه بخوره.


۱. در حالت خیلی خیلی خوش‌بینانه!

پ.ن: شاید این پست در آینده‌ای نزدیک پاک شد. البته امیدوارم به پانوشت نرسیده باشید و با دیدن عنوان پست رو Skip کرده باشید.