نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

محتوای کلا بی‌ادبانه

 * حکایت ما به این استاد نازنین‌مون داره کش‌دار میشه و به جاهای باریک میکشه. ای کاش این رو رو داشتم و میرفتم دانشگاه لیسانسم میگفتم آقا خب جوون بودیم یه چیز خوردیم، بیاین با انتقال ما موافقت کنید :|

 * از طرفی نگران ِ آینده‌مم. انتقالی یعنی پذیرش یک شکست گــُنده، یعنی دیگه هیچکی هیچ اَنی حسابت نمیکنه. از اون طرف موندن یعنی حقارت ِ بیشتر، در بهترین حالت گرفتن یک مدرک با معدل چهارده۱، مدرکی که خودش سنگ جلوی پاست برای دکترا :|

 * با پذیرش سناریوی اول نگران ِ اینم که مشکل از خودم باشه و نه محیط و الخ و تغییر محیط هم چیزی رو برام عوض نکنه و با پذیرش سناریوی دوم می‌ترسم نتونم خودم رو وفق بدم و اوضاع رو به نفع خودم و خودم رو با توجه به اوضاع عوض کنم و تمام ِ آینده‌ی متصورشده‌م به فنا بره.

 * شت! :| موندم سر یه دو راهی و این مشکل هم، مشکل امروز و فردا نیست، این دو راهی، چهارتا آینده‌ی متفاوت میسازه. لعنتی حساب احتمالات هم این وسط هیچ گهی نمیتونه بخوره.


۱. در حالت خیلی خیلی خوش‌بینانه!

پ.ن: شاید این پست در آینده‌ای نزدیک پاک شد. البته امیدوارم به پانوشت نرسیده باشید و با دیدن عنوان پست رو Skip کرده باشید.

نظرات 12 + ارسال نظر
نون الف پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ http://lore.blogsky.com

نمیدونم چرا تو همه پستات این اواخر نگرانی موج میزنه ؛ ولی همیشه مطمئن بودم و ایمان داشتم تو به همه آرزوهات و برنامه هات میرسی

شاید الان دوره سختش باشه ، ولی مطمئن باش به نتیجه ای که میخوای میرسی

مرسی ندا :)

امیدوارم که اینطور باشه :) مرسی

شهرزاد پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ

جالبه دکتر یاد خودم افتادم وقتی دانشگاه لیسانسم رو با تمام اسم و رسمی که داشت کنار گذاشتم و دانشگاه فعلیم رو ترجیح دادم تا این بار خودم خودم رو تعریف کنم نه ذهنیت اساتید... چه روزای سختی رو تحمل کردم به خاطر اینکه دانشجوی اینجا نبودم و چقدر برای جایگاه فعلیم تلاش کردم... ولی نهایتا راضیم از خودم!
خیلییی فکر کن دکتر... ما کسی رو داشتیم که داشت اخراج می شد به زور التماس استادا بهش نمره دادن بمونه، بعد شد رتبه هشت دکتری و متاسفانه دو تا دیگه از ورودی های ما انصراف دادن و دو تا دیگه شونم اخراج شدن... اینا رو گفتم که بگم این خود آدم هست که زندگیش رو میسازه حتی در ناامیدکننده ترین شرایط!

چی بگم :|
دقیقا مشکل من اینه که نمیدونم باید چیکار کنم. همون مثال همیشگی که «تو یه کهکشان تاریک و در خلا رها شدم، هر چی دست و پا میزنم فایده‌ای نداره»، حداقل فکر میکنم که فایده‌ای نداره، شاید هم اصلا دست و پا نمیزنم. نمیدونم!

sajad پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 ب.ظ

عنوان رو خوندم فکر کردم میخوای فحش ناموسی بدی
واقعا ناامیدم کردی

ماه رمضون دستم رو بسته خب :دی
حالا بنده‌خدا شمر هم نیست که :/

یاسمین پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ب.ظ http://http://sharifipour1371.blogfa.com/

ساز رو خودتون بزنید وبرقصید
لذتش هم بیشتره

بدبختی اینه که صداها تداخل پیدا میکنه :دی

بهزاد جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:06 ق.ظ http://behi.fardblog.com

مگه تو همون میثمی نیستی که دوران لیسانس بعد مشروطی تصمیم گرفتی خودتو بکشی بالا و تونستی؟
همونی هستی که تصمیم گرفتی رتبه خوب بیاری و آوردی ...
تو اصلا چیکار داری آینده چی میشه؟از کجا میدونی فردا اصلن زنده ای چه برسه بری دکترا هم بخونی و...
تو چه میدونی آینده چی میشه؟هااااا؟
وااالااااااااااااا
اصن انسانی که شکست نخوره پاستوریزه میشه بعدا چجوری میتونه یه خونواده جمع کنه...
تو کار خودتو بکن بذار خدا هم کار خودش بکنه یه آیه ای بود:
بسیار چیزهایی هست که فکر میکنید خیر شما در اونه در حالی که نیست و بسیار چیزهایی هست که فکر میکنید ضرر شما در اونه در حالی که خیر شما در اونه...
برای رضا خدا هم شده انقد نق نزن چون بدتر میشه

نمیدونم!
I'm mixed up :|

فری جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:13 ب.ظ

عقب که نمی خوای بکشی؟! انتقالی کشک چیه :| نبینم از این حرفا. آقا له شو، ولی خودتو ثابت کن! خیلی لذت داره. دیدم، کشیدم!
حرف مخالف و ناامیدی هم ممنوع!

چه خشان :))

ترجیح میدم به جای اصرار لجوجانه روی یه تصمیم، همه‌ی راه‌های ممکن رو ببینم و سبک‌سنگین کنم و بعد تصمیم بگیرم، تا احتمال پشیمونی بعدش بیاد پایین.

بهزاد جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:33 ب.ظ http://behi.fardblog.com

این عکس گاوس رحمه الله ه؟
-------------
دکی دارم عددی 2 میخونم بعد یاد اون پستت افتادم که برنامه نوشته بودی معکوس ماتریس حساب میکرد
طبق کدوم الگوریتم نوشته بودی؟

بتهوون استند :)

کدوم برنامه؟ یادم نمیاد چیزی :دی

بهزاد شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 ق.ظ http://behi.fardblog.com

owwk! بتهوون آهنگش یه دونه دارم
-----------------------------------
خب پس بیخیال یادت نیست:)

کجا برات فرستادم؟

sajad شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:07 ب.ظ

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

مرسی :)
مناسب حال بود :)

بهزاد شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:02 ب.ظ

کدش نوشته بودی
فک کنم تو وبت بود
مهم نیست
اصلا همینو بگی کافیه که:
اگه تو بخوای برنامه معکوس ماتریس بنویسی
از چه الگوریتمی استفاده میکنی؟

نمیدونم راستش :دی
الان کلا هنگم!

غریبه ی آشنا شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام،
وبلاگ باحالی داری منم چند تا سوال ازت دارم که میپرسم ازت ، ایمیل شما چی هست؟
آقا وبلاگ رو تعطیل نکنیا! این روزا به وب هر کی میرم دیگه آپ نمیکنه!
فعلا ...
{ با کمی دقت فهمیدم کامنتم مثل روبات های بلاگ اسکای و ... هست ، توجه کن روبات نیستم دکتر خودم :دی}

سلام!
اتفاقا راستش رو بخوای تو این فکر بودم که تعطیل کنم اینجا رو :دی

به doctor.khodam@gmail.com ایمیل بدین ؛)

mxu یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:48 ب.ظ http://mxu.blogsky.com

سلام
بینم راستی راستی دکتری یا راستی راستی دکتر نیستی !؟



منکه تهش متوجه نشدم میخوای چیکار کنی دکتر
هرکاری دوست داری بکن اما هر کاری میکنی حقارت رو تحمل نکن البته اگه تهش به یه شکست گنده ختم نشه

اصا نظر دادم برا چی ؟
هان یادم اومد :D

میشه این قالب بخش نظراتت رو بدی منم استفاده کنم ؟
خیلی قشنگ و شیکه
حالا قالب وبلاگتم بدی که دیه خیلی آقایی

همین دیه
برم تا درم نکردی حاجی

سلام.
نه بابا! دکتر کجا بود تو این گرونی :دی

چوب دو سر طلا شنیدی؟ همین‌ه که من هستم ((:

قالب نظرات، فکر نکنم مشکلی داشته باشه، باز شما تست کن اگه مشکلی بود لطفا بگو برطرفش کنم:
http://s4.picofile.com/file/7793812147/default_blogsky_comment_template_without_ajax.txt.html

در مورد قالب وبلاگ اگه اجازه بدین برا خودم بمونه ؛) امیدوارم جسارت نشده باشه.

من خوشحال میشم از بودنت :)
مرسی که هستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد