نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

میرسد اینک بهار

 * سال خوبی رو برا همه آرزو میکنم. همین!

 * دو ساعت نشستم پست زدم پرید

دومین

 * دیشب مثل این خوشحال‌ها رفتم و چندتا دومین دوحرفی و یه‌حرفی خریدم؛ بعد امروز استف بهم ئیام داده که امکان ثبت دامین یک حرفی وجود نداره (: دیدم ثبت نشده بود؛‌نگو که دلیل داشته.

 * هیچی شاید بعضی وقتا خواب نبینی موضوعی رو، ولی تو بیداری هم امکان وجودش نیست (: دیشب هی من به این مرتضی میگفتم یعنی چطور میشه که این دامین‌ها ثبت نشدند، میگفت نشدن دیگه، ولی حالا دیدم که نشدنش دلیلی داشته (:

با عرض پوزش

 * ای ریدم تو کله استاد تحقیق در عملیات که رید به جبر خطی و درس تحقیق.

 * خیلی عصبی‌م از دست استاد.

تاریکی

 * از سر شب که اومدم پشت لپ‌تاپ مهدی، میخواستم در مورد عشق و عاشقی و دل‌گرفتگی و ماه و من و تاریکی و اینا بنویسم که نشد (:

 * راستش سر شب خیلی دلم گرفته بود (اوووووووووووق) گفتم بیام یه کم اینجا چس ناله کنم شاید درست شه که قبلش رفتم فروم (این عکس رو گذاشتم و اونجا آنلاین شدم)، هیچی چندتا آدم با شعوری در حد بز وقت منو گرفتن تا حالا (: البته خب دلم وا شد.

 * اینه که تو تاریکی بشینی و بخوای عاشقونه بنویسی، باز کسایی هستند که هر چند در ظاهر دشمن، ولی خب بعدن معلوم میشه که چی هست.

 * خدایی خودمم معنی این جمله بالا رو نفهمیدم (:

پیچش

 * من الان باید سر کلاس تحقیق در عملیات باشم، ولی چون به دلایلی که ذکر شد (: این جلسه رو پیچوندم و اومدم سایت.گ

 * من موندم چیکار بکنم با این درس :(( نه کتاب درستی داره، نه استاد درست :(

 * اااااااااااااااااق.

چند خط ...

* دنبال دل تو راه افتاد دلم

در وسوسه‌ی گناه افتاد دلم

می‌خواست ستاره‌ای بچیند از تو

توی گل و لای ماه افتاد دلم

 * شاید بتوان راه بیانش را بست

یا اینکه رگ خون روانش را بست

زخمی که روایت‌گر دردی باشد

با چسب نمی‌توان دهانش را بست

 * در اوج یقین اگرچه تردیدی هست

در هر قفسی کلید امیدی هست

چشمک زدن ستاره در شب یعنی

تو چمدان ماه، خورشیدی هست

* گیسوی تو قصه‌ای پر از تعلیق است

جمعی است که حاصلش فقط تفریق است

موهات چلیپایی و ابرو کوفی

خط لب تو چقدر نستعلیق است

 * از بس که خدا به ما دوتا بدبین است

از فرط خجالت سرمان پایین است

ما متهم ردیف اول هستیم

عاشق شده‌ایم، جرممان سنگین است

 * من آب گذشته از سرم می‌گویم

من عاشقم، احمقم، خرم میگویم

انگار که چاره‌ای ندارم دیگر

من اسم تو را به مادرم می‌گویم

 * رباعیات جلیل صفر‌بیگی، آدرس وبلاگ : http://varan.blogfa.com

 * هیچ منظوری پشت این پست نیست، فقط خوشم اومد، همین!

تحقیق در عملیات

 * الان سر کلاس تحقیق در عملیات بودم، یعنی من هر چی از جبرخطی لذت بردم داره از این کلاس بدم میاد ): البته خود درس خیلی قشنگه ولی استادش درست نمیتونه درس بده، کتابش هم کتاب نیست ):

 * الان نمیتونم بنویسم، چون دوستان میان و نمیشه با خیال راحت فحش داد؛ جالبی قضیه به اینجاست که الان یکی از دخترای کلاسمون هم اومد تو سایت، یعنی اینقدر جذابه این کلاس :دی