نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

تاریکی

 * از سر شب که اومدم پشت لپ‌تاپ مهدی، میخواستم در مورد عشق و عاشقی و دل‌گرفتگی و ماه و من و تاریکی و اینا بنویسم که نشد (:

 * راستش سر شب خیلی دلم گرفته بود (اوووووووووووق) گفتم بیام یه کم اینجا چس ناله کنم شاید درست شه که قبلش رفتم فروم (این عکس رو گذاشتم و اونجا آنلاین شدم)، هیچی چندتا آدم با شعوری در حد بز وقت منو گرفتن تا حالا (: البته خب دلم وا شد.

 * اینه که تو تاریکی بشینی و بخوای عاشقونه بنویسی، باز کسایی هستند که هر چند در ظاهر دشمن، ولی خب بعدن معلوم میشه که چی هست.

 * خدایی خودمم معنی این جمله بالا رو نفهمیدم (:

نظرات 2 + ارسال نظر
فری سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:12 ب.ظ http://fffery.blogsky.com/

منم کلا نفهمیدم چی گفتی! فقط فهمیدم که بد قاطی کردی! مهم نیست، حل میشه.

راستش رو بخوای حل شد (:
البته شاید

مدیرمرکز یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ http://timarestan.blogsky.com/

حل شد؟
یه بار دیگه چک کن. فکر نکنم حل شده باشه!
به قول اون بزرگ مرد که اون جمله ناب رو گفت:
ـ مشکلات ما حل نمیشن. بلکه از شکلی به شکل دیگه ای در میان! ـ

تا منظور از حل شدن چی باشه! اول بگو منظور از حل شدن چیه؛

جمله‌ی قشنگی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد