نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

اشتباهات من

  1. انتخاب کتاب تست بد: من کتاب‌های تست خوبی رو در ابتدای کار انتخاب نکردم. این باعث شد تا دوباره مجبور شم خیلی از مباحث رو از اول بخونم و خیلی‌ها رو هم وقت نکردم که بخونم. برای ریاضی عمومی ۴ جلد ریاضی عمومی مسعود آقاسی نشر نگاه دانش، برای آنالیز عددی کتاب پروفسور بابلیان نشر پیام نور، برای جبر خطی الیاس هنگامیان اصل نشر راهیان ارشد و برای آنالیز ۱ و ۲ کتاب آنالیز ریاضی تالیف دکتر محمدعلی رضوانی نشر پوران پژوهش میتونن گزینه‌های خیلی خوبی باشن. البته من معادلات و آمار رو هم نخوندم که برای این دوتا هم ۲ جلد معادلات دیفرانسیل مسعود آقاسی نشر نگاه دانش و کتاب آمار و احتمالات و کاربرد آن در حسابداری و مدیریت تالیف رنجبران میتونن گزینه‌های خوبی باشن.
  2. پیوسته نبودن: من خوب خوندم، ولی پیوسته نخوندم، اگه کمتر از این خونده بودم، ولی پیوسته خونده بودم، میتونستم نتیجه خوبی کسب کنم. به نظر من برای شروع برای خوندن ارشد، از اولای تیر باید با ۴ ساعت شروع بشه به طوریکه تا اول مرداد به ۵ ساعت برسه، این رشد باید سرعت خیلی کمی داشته باشه، ولی پیوستگی‌ش باید یکنواخت باشه ؛) اونطور که من دیدم تو آبان‌ماه و اوایل آذر یه جو ناامیدی و درس‌زدگی خیلی خیلی شدیدی بین کنکوری‌ها پخش میشه، در این موضع نگه داشتن سنگر درس خوندن برای کنکور، حتی با روزی یک ساعت مفید خواهد بود.
  3. عجله در تست زدن: من از اوایل شهریور تست میزدم :دی این شاید بزرگترین اشتباه من بود. به نظر من خوبه که تا اوایل آبان برای دروس تخصصی کتب مرجع رو خوب خوند و تمرین‌هاشو حل کرد. برای دروس عمومی (مثلا ریاضی عمومی و معادلات و ات‌ستر َ) از همون اول با انتخاب کتاب تست خوب باید شروع کرد. تست زدن هم از اوایل آبان باید شروع بشه.
  4. غول انگاری کنکور: من الان که این متن رو دارم می‌نویسم هنوز کنکور ندادم، ولی حاضرم قسم بخورم که کنکور هیچ خری نیست! اینکه به بهونه وادار کردن به درس خوندن، کنکور رو پیش خودم غول کردم، بزرگترین اشتباهم بود. کنکور فقط یه عرصه است برای توزیع دانشگاه، هر کس به فراخور زحمت خودش یه رتبه‌ای میاره، همین :) نکته‌ی دیگه‌ای هم هست اینه که بقیه هم مثل من! خیلی من تافته جدا بافته نیستم ؛) سعی میکنم این اشتباه رو دیگه تکرار نکنم، خیلی مضخرفه لامصب!
  5. محرومیت از تفریح: من هیچ وقت خودم رو از تفریح محروم نکردم ؛دی، ولی متاسفانه تو برنامه‌م تفریحی نبود! این چندتا ضرر داشت، یکی اینکه من آدم سرخوشی‌م و باعث شد اولا بهم فشار بیاد، دوم اینکه وقتی از برنامه میزدم بیرون، عذاب وجدان داشتم.
  6. کمال‌طلبی: لازم نیست که از ۲۰تا تست یه درس، ۱۹تاش رو آدم بزنه و روی اون یکیش هم شک داشته باشه، از این ۲۰ تا تست، ۱۰تاش اضافیه، از ۱۰تای باقی‌مونده شما باید ۸تاش رو بزنی ؛) اینکه من بیش از حد تلاش کردم که درصدام رو ببرم بالا، باعث ناامیدیم شد.
  7. برنامه‌ریزی به روش چـَچــَمچی: من خودم رو مجبور کردم که ساعاتی که میخوام بخونم، ساعت‌هایی باشن که دکترا میگن بدن بیشترین بازده رو داره و اینا، این اشتباه بزرگ من بود. من هیچ وقت روز رو دوست نداشتم و همیشه از شب بیشتر خوشم میومده. بهتر بود که به جای تغییر برنامه‌م به روز، اونو تو شب اجرا میکردم.
  8. فصل‌الخطاب: چه بخوام و چه نخوام، همه‌ی این مشکلات از خودم سرچشمه گرفتند و سرچشمه‌ی همه‌ی اینا خودم بودم. من باید یاد بگیرم که حداقل این اشتباهات رو دیگه تکرار نکنم و یا سعی کنم که تکرار نکنم.

 * به هر حال کنکور یه مسابقه‌س برای توزیع قدرت :دی امسال رو که تموم شد، برای سال بعد سعی میکنم خودم باشم، میدونم که شاید نشه، ولی سعی‌م رو میکنم ؛)

 * بهانه‌ی این نوشته رو کنکور تخصصی سال ۸۸ بهم داد، با ۲۵ درصد آنالیز ۱، ۱۶ درصد آنالیز ۲، ۱۶ درصد عددی :) جبرخطی هم نزدم، ولی احتمالن چیزی حدود ۴۰ درصد میشد. ازش (ش برمیگرده به کنکور تخصصی سال ۱۳۸۸ ریاضی) تشکر میکنم :دی.

نظرات 9 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 ب.ظ http://lore.blogsky.com

دکی جون شما اشتباهی نداشتی عزیزم

من مطمئنم امسال قبول میشی ولی من شخصا خیلی تنبلی ردم
سال دیگه باید برایمن برنامه ریزی کنی که من قبول شم

البته نباید هیچ وقت ۱۰۰ درصد به چیزی اطمینان داشت ؛)

برنامه‌ریزی به روش چچمچی؟ :دی

مهرداد سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

اینقدر از این مشکلات کوه میسازی و آخر اینقدر به این باور میرسی که مشکلاتت زیاد ه و بر اساس همین باور ها شکست میخوری.
تو نوشته هات هیچ امیدی نیست...

امید دارم، ولی ترجیح میدم امید الکی نداشته باشم، ترجیح میدم حقیقت رو قبول کنم تا یه وهم الکی رو ؛)

شهرزاد سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ب.ظ

هه!
یاد استاد ریاضی عمومی۲ مون افتادم
منصور آقاسی بودن ایشون...
خدا بود کلاساش ینی، تو کل عمر تحصیلیمون با بچه ها به اندازه این کلاس شیطنت نکرده بودیم ینی، آخی یادش به خیر!!!

:)
من بودم مینداختمتون

مجید چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ http://javani.blogno.ir/

دکتر درس بخون برای سال بعد دیگه از این پستا نزنیا

نه دیگه! درس گرفتم از امسال :دی

ندا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ http://lore.blogsky.com



man hamishe 100% iman miaram va motmaenam unik migm oke :D to ghabool mishi

har raveshi k khodet salah midoni :D

:دی
پس ستاره صد در صد ایمان بیار که میگن تویی :دی

باید فکر کنم :دی

بچه شیر چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ http://anahno.blogsky.com

]x,vd [d'v?

دستت درد نکنه
خیلی چیزا یاد گرفتم
از تجربیات استفاده میکنم
+1

ندا جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ http://lore.blogsky.com



دکی جون کمک

چی شده؟ چطو شده؟

بچه شیر شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ http://anahno.blogsky.com

دکی باید به آبجیم کمک کنی
من بلدم نه که بلد نیستم ولی خیلی سطح سوال پایین بود نفهمیدم

خب سوال برام مشخص نیست

بهزاد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:57 ب.ظ

آآآآآ الان یادم افتاد این پستت
دستت طلا خیر ببینی پسر خدا همیشه بیشتر از قبل کمکت کنه
برم بخونم
یا علی

:)
دعات رو دوست داشتم بهزاد جان :)
ممنونم!

یا حق!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد