* کلا آدمی نبودم که خیلی به خودم فشار بیارم، هیچ وقت خدا رو هم یادم نمیاد به زور درس خونده باشم، چه اون روزایی که همه برا کنکور میخوندن و چه امروز که همه دارن تو دانشگاه درس میخونن. اعتقاد دارم درسی که آدم از سر میل بخونه خیلی اثرش بیشتر از درسیه که به زور بخونه یعنی کلا فکر نکنم درسی که آدم به زور بخونه اصلا اثر داشته باشه. مثلا من تو ریاضی از آنالیز و جبر و جبر خطی و تحقیق و سی++ و مبانی ریاضیات و این درسای استدلالی و فکر کردنی خوشم میاد ولی از معادلات و آمار و این درسای حفظ کردنی بدم میاد. طبیعیه که با این اعتقادی که دارم اولی رو میخونم دومی رو نه!
* آدم بعضی وقتا یه اعتقاداتی داره که حاضره به خاطر اونا پا روی بعضی اعتقادات دیگهش بذاره (نمیدونم چرا کلمه اعتقادات رو انتخاب کردم، آدم یاد دین و مسجد و آخوند میفته)، نمونه خیلی روشنش من الان اعتقاد دارم که باید دکتر بشم ئس اون اعتقاد قبلیم رو میذارم زیر پام و درس رو حتی اگه زوری هم شده میخونم. آدم خیلی هم نباید خودش رو تیتش و سوسول بار بیاره (بار آوردن یعنی تربیت کردن). به قول معروف یه سال بخور نون و تره، صد سال بقیهشم هرچی گیرت اومد بخور، والا!، خیلی بخوام خودم رو نازنازی بار بیارم هم نمیشه.
* الان اگه کسی باشه که از وضع درس خوندن من مطلع باشه میاد اینجا و هرچی پته دارم میریزه رو آب.
* امروز ادامه مبانی ریاضیات رو خوندم، الان هم میخوام برم زبان بخونم.
گشتم نبود نگرد نیست
زیاد خوشم نمیاد از php
گذاشتم وقتی خوشم اومد بنویسم یا وقتی کارم بهش گیر کرد
پس ندیدی!
گشتم تو همه زبونها ولی چیزی مثل php نشد!، سی# هم چون ماکروسافتیه و مجبورم خودم رو محدود کنم خوشم نمیاد،
پس ندیدی :))
زبون قوی ای هست اما من یه جوری میشم می خوام باهاش کار کنم. یه مدت کار می کردم اما یه جوری میشدم.
میل خودته
از من گفتن، فردا نگی چرا ماکروسافتی شدی :))
تو انجمن اوبونتو دیدی یکی از بچهها تاپیک گذاشته بود که میشه GTK هم باهاش نوشت.
به به می بینم که داری به نتایج درخشانی می رسی!یک سال بخور نون و تره ۱۰۰ سال بخور نون و کره!گرچه به نظر من تره از کره خوشمزه تره ولی طبق مثل باید این چند سال به خودت سختی بدی٬بچززززی٬خود زنی کنی ٬خودکشی کنی ٬بعدش پوست بندازی٬ بعدش اگه زنده بودی نون و کره لقمه بگیری((((((((((((((:
البته این سالها سریع می گذره .امیدوارم ۷ سال دیگه(به تقدس عدد ۷!)که اینجا رو نگاه می کنی (اگه برای صدمین بار حذفش نکرده باشی)لبخند بزنی از رضایت.
۷ سال یعد...
سلام دکتر!یه زنگ به ما بزن اگه وقت کردی:دی
دقیقا هم هفت سال دیگه میشهها، ۲ سال لیسانس مونده، ۲ سال فوق لیسانس، ۳ سال هم دکترا.
اینجا رو دیگه پاک نمیکنم، مطمئنم.
برای تماس هم لطف کنین با منشیم هماهنگ کنید :دی
نرفتم که!دوباره و از جایی دیگر آغاز کردم...فقط شیخ بی چراغ را بستم!
آهان،
میام اینجا رو ببینم.
حالا چکار میکنی. تو دانشگاه هیچ خبری نیست الا یه مدرک کوفتی که از دور جن سال بهت چشمک میزنه وقتی گرفتیش باید قاب کنی بذاری بالای طاقچه(اگه خونه اتون طاقچه داره) و بعد با حسرت به عمر از دست رفته ات نگاه کنی!
به قول بابام بی سواد باشی و بیکار بهتر از اینه که بی سواد باشی و بیکار. عمر که میگذره، لااقل بذار مفید بگذره. برا من هم کار هست، حداکثر میرم کشاورزی.
پسرم بابا چی فرمودن؟؟!
به قول بابام بی سواد باشی و بیکار بهتر از اینه که بی سواد باشی و بیکار.
میشه یه ذره بیشتر توضیح بدین؟
میدونم اینو نوشتم، ولی نمیدونم کجا،
اگه اینطور نوشتم لینک رو بده تصحیح کنم، درستش اینه :
به قول بابام با سواد باشی و بیکار بهتر از اینه که بی سواد باشی و بیکار.