* میگم کاشکی از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم، من نونوایی نرفتم و داداشم عوضش برامون نون گرفت، بعد گفت بشین یه تحقیق پیدا کن در مورد حج و کعبه در نهجالبلاغه، هر چی میگردم چیز بدردبخور کمتری پیدا میکنم.
* این زن داداش ماهم چه موضوعهایی بهشون میدن!، والا! خُ نمیشد در مورد آثار سبزی خوردنی در اسلام باشه مثلن، اصلن کی گفته ترم تابستون شما درس عمومی بردارین؟
* اگه حوصله داشتم میرفتم تو نهجالبلاغه میگشتم و یه تحقیق میدادم حاصل اندیشه خودم که البته زن داداشم با اون تحقیق نه تنها درسش حذف میشه که از دانشگاه هم اخراج میشه :)).
* خلاصه من که آرزو کردم، کاشکی کاملتر آرزو کرده بودم، مثلن من حاضر نیستم هیچ کاری بکنم، نونوایی هم نمیرم :)).