صرفن جهت اطلاع

 * خدایی الان دقیقن اگه زنده‌م به خاطر اینه که حضرت عزرائیل وقت نکرده به پرونده‌م رسیدگی کنه، نه که بخوام چس ناله کنم و اینا، ولی خدایی نمیدونم چمه.

 * مثلن میدونی الان چی حال میده؟؛ حال میده آدم تنها بره بشینه یه جا، یه آلبوم از این آهنگ‌های قدیمی محسن یگانه که توش همه‌ش داره ناله میکنه و اینا رو بذاره،‌ بعد صداش رو هم بلند کنه، یه نیم ساعت به همین منوال بگذره و آدم بره تو خودش، بعد هم بلند شه و بره به زور شروع کنه به درس خوندن، تا بالاخره یه جور این حس لعنتی تموم شه (الان تو این کافی‌نتی که هستم این خانمه (مدیر کافی‌نته) همینطور فضایی رو ساخت و پاخت کرده، خدا خیرش بده).

 * یه راه دیگه‌ای هم هست! یه دوست خوب داشته باشی که اونقدر باگذشت باشه که اشتباهی که تو در حقش انجام دادی رو با کمال فروتنی شتر دیدی ندیدی کنه؛ این یکی اینقدر خوبه که دیگه به زور درس خوندن هم نمیخواد، فقط اینطور موجودی باشه حله!

 * بعد اینکه الان اون آهنگه بود که تو سکشن دوم گفتم، الان محسن یگانه داره سکوتش رو میخونه (: میدونی من به این حرف جبران خلیل جبران ایمان دارم که «وقتی شادید، آرام بخندید که غم در اتاق کناری بیدار می‌شود» (یا حالا همینطور چیزی) ولی دیگه دارم باور میکنم که زندگی یه موج داره، چه میدونم یه چیزی مثه یه نمودار تو فضای سه بعدی یا همچین چیزی، یا اصلن چیزی مثل همون اختلال دوقطبی که خواهرم قبول نکرد.

 * الان بلند شم برم بشینم سر درسم که سه‌شنبه میان‌ترم تحقیق دارم و چهارشنبه‌ش هم کوئیز ریاضی.
 * الان اینجا دارن اذون میگن.