نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

آنچه گذشت ...

 * هر روز ماکزیمم نیم ساعت درس میخوندم، اونم نه هر درسی، فیزیک: همه‌ی آمال و آرزوهای من. خدا خیرش بده ناصر رو، معلم حساب دیفرانسیل و انتگرالم بود، ترم ۲ با ۶.۵ منو انداخت، مجبور شدم اونو هم بخونم تا پاس کنم، همه‌ی دارایی من سر کنکور همون نیم ساعت فیزیک بود و همون حسابی که برا پاسی خونده بودم.

 * تازه با phpBB آشنا شده بودم، هر روز داشتم یه چیزیش رو انگولک میکردم و یه چیز جدید رو یاد میگرفتم. میشه گفت همه‌ی چیزی که من از طراحی وب یاد گرفتم مال همون دوره‌ای بود که مجبور بودم برا کنکور لیسانس بخونم. سر کنکور فقط عجله‌م میشد که کی شه این دفترچه رو ازم بگیرن و من بتونم بیام کنار phpBB.

 * چقدر مشاور گفت، چقدر خواهرم نصیحت کرد، چقدر حاجی گیر داد، چقدر ... چقدر ... چقدر! این وسط من بودم که ادای اطاعت امر کردن رو در میاوردم و تموم میشد و میرفت.

 * نمیدونم چرا احساس یکریختی بین این روزا و اون روزا دارم.

نظرات 4 + ارسال نظر
Nima پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http://nimacruise.blogsky.com

تقریبا میشه گفت همسنیم !
اما عقاید شما کجا و ما کجاااااااااااااااااااااااااا !!!

خوشحالم از آشنائیت ؛)

عقاید منو فهمیدی تو همی ندیدن؟ :دی

مستبد جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ق.ظ

نتیجه همه اینا این میشه که تو موفق میشی عزیزم تو تلاشتو بکن و بقیه شو بسپر به اونی که همه چی دستشه. به این میگن توکل که خدا رو وکیل خودت قرار بدی! ولی فقط یه چیو فراموش نکن که این نعمت زندگی بزرگترین نعمتیه که خدا به آدم داده ازش لذت ببر در هر شرایطی از کاری که می کنی لذت ببر عزیزم! واسه اون کنکورم نگران نباش! چیزی به پایان یک ماه نون و تره خوردن نمونده
در ضمن حالا تو که اونوقتا درس و مقش نخوندی مثلا چه فرقی با بقیه داری؟ تو شانس داری مادر تو پیشونی داری

هر کسی اندازه تلاشش نتیجه میگیره.

من تنها مشکلی دارم اینه که چرا از استعدادی که دارم (دارم؟!) استفاده نمیکنم. این یه ذره (فقط یه ذره!) اذیتم میکنه.

مرسی مرسی

بچه شیر جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ http://anahno.blogsky.com


عجب خره جیگری بزا ماچش کنم
یاد حماقت های خودم میوفتم شانس آوردم این ترم مشروط نشدم وگرنه باید میرفتم پای(دست) خره رو میبوسیدم تا منو به شاگردی قبول کنه
عجب دندونایی داره ایــــــــــــــــــــــــــول
عجب چشای درشت و خوشگلیییییییییییییییی
عجب کراواتیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
باز خوبه تو رفتی یه چی یاد گرفتی من اون موقع کوچه خیابونو متر میکردم صب میرفتم بیرون بازم صب روز بعد میومدم خونه خر به توان دو بودم!به قول معلم ریاضی راهنمایی خر به قوَه دو
فک کنم هنوزم به همین قوت باقی موندم البته الان اسم دانشجو رومه یا خر دانشجو یا دانشجوی خر
به نظرم خر دانشجو بهتر باشه چون خر رو اول گفته من با خریت رفتم دانشجو شدم زمان دانشجویی که خر نشدم,بودم!
چه عواملی منو خر تر کرد:
1.دختران زیبای محل
2.زیبایی دختران محل
3.زیبایی خران محل
4.خران زیبای محل
5.خرتریتن دختران محل
6.زیباترین خران دختر محل
7.خرترین خر محل
اگه بخوایم منطقمون فازی باشه
میگم گزینه 7 که خودم باشم 70% مقصره
بقیه گزینه ها 4.99%


---------------------------------------------------
شهوت:
شهوت منو بدبخت کرد اما چه شهوتی
منظورم کنترل نکردن غرایزه
اگه من خودمو کنترل میکردم و به شهوتم (شهوت خوشگذرانی)غلبه میکردم حداقل وضعیتم بهتر از این بود
مثلا مسلمونما اسلام یعنی (...) اعتدال ولی من اعتدالی تو خودم نمیبینم
تو درس خوندن میشه کم بخون(2-3) ساعت همیشه بخون یه بار میبینی 10 ساعت بکوب میخونم بعد یه هفته ویلون و سرگردون یا تو خیابونا الافم یا تو نت! .
به نظر من اگه بتونیم شهوتمونو کنترل کنیم بیشتر مشکلاتمون حل خواهد شد.
انسانی که نتونه شهوتش(هر نوع شهوتی خوش گذرانی قدرت طلبی...) رو کنترل کنه فرقی با خر داره؟
جدیدا هم شهوت نت بهش اضاف شده قوز بالا قوز
-------------------------------------------------
از همه بدتر سرکوب(کوفت) خودمونه
این ضمیر ناخودآگاه بدبخت چه گناهی کرده که هی باید
بد و بیرا بشنوه
وقتی به خودمون میگیم خر یا هرنوع توهین به خودمون ضمیر ناخودآگاهمون ناراحت میشه طوری که واقعا احساس خریت میکنیم رفتارهامون به سمت خری پیش میره
به نقل از یه بنده خدایی:اصن حافظه انسان مث صافی میمونه با تشویق خودمون اون سوراخ ها پر میشن و آب(حفظ کردنیها) کمتری هدر میره و با تنبیه خودمون یه سوراخ جدید تو حافظه ایجاد میکنیم!
-------------------------------------------------
عجب موجوداتی هستیم ما(انسان دیگه خر نه):
قدرت کنترل ذهن میتونیم ذهنمونو کنترل کنیم میتونیم همه کار بکنیم(البته باید حواسمون باشه به آرزوهای دور رو دراز مشغول نشیم)
{وحید اومد یهو همه چی یادم رفت}
والسلام

خیلی باحالی بهزاد

اون ۷ تا عامل عالی بودن

آقا کلن باهات موافقم! هر چند محله‌ی ما دختر خوشگل نداشت (یعنی بهتر بگم دختر نداشت اصن!) ولی خب موافقم :دی

به وحید سلام برسون ؛)

مجید دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ http://javani.blogno.ir/

تو پاراگراف اول جای فیزیک بذاری ریاضیات گسسته، تو پاراگراف دومم به جای phpBB بذاری vb میشم من.
چی میشد این چیزا تو کنکورم میومد خب؟

کلاستم بالاست، با وی‌بی کار میکنی لایسنسش اندازه تمام سواد من قیمت داره
ولی خوشحالم که مثل همیم :دی

والا! چارتا تست مسخره میاد که نه به درد دنیای آدم میخوره، نه به درد آخرت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد