نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

من ِ مجازی

 * از سر اتفاق به وبلاگی دست پیدا کردم که سال ۸۷ تا ۸۹ می‌نوشتمش. خیلی داغون بودم آقا! خیلی داغون! خدایا شکرت که بزرگ شدم، چی بود اون آخه! :))) یه وبلاگ هم بود مال سال ۸۴ و اینا که هر چی تلاش میکنم نمیتونم وارد پنلش شم، فکر کنم از ۸۴ تا ۸۶ تو اون نوشتم، از ۸۶ تا ۸۷ تو یکی دیگه که این رو پاکش کردم، از ۸۷ تا ۸۹ هم که تو همون وبلاگی که تو خط اول گفتم، از ۸۹ تا الان هم اینجام.

 * نمیدونم این کار درسته یا نه، این نوشتن‌ها تو این جامعه‌ی چشم‌نگار. من تو چندتا فروم و فیس‌بوک و جی‌+ و فرفر و اینا عضوم و تو هر کدوم هم فعالیت‌هایی داشتم. منظورم اینه که مثلا من باید این وبلاگ رو هم بی‌خیال شم به خاطر جامعه و تضمین آینده‌م؟

 * بگذریم! خلاصه دوست داشتم اینقدر وبلاگ‌ها ضایع نبودن که میشد اینجا آدرس میدادم و با هم شاد میشدیم :)))

نظرات 6 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ب.ظ http://lore.blogsky.com


لیمیت ادرس و رد کن بیاد :))

دبلیو دبیلو دبلیو دات کام :دی

ندا چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ق.ظ http://lore.blogsky.com

من با تو شوخی دارم ؛ رد کن بیاد ادرس و:دی

هق هق هق
دلمو شکستی برو حالشو ببر
شوخی نداشتی برو حالشو ببر
:دی

ندا چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:29 ب.ظ http://lore.blogsky.com

دکتر ادرس بده من :))

وگرنه میرم خودکشی میکنماااا

هق هق هق
ندای خوب و قشنگی داشتیم
هق هق هق :دی

آناهیتا پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:46 ب.ظ http://domine-deus.blogsky.com/

منم چندتا ازین سوژه ها دارم
اما خیلی حال میده بعد یه مدت طولانی بری بخونیشون خاطرات اون موقه بیاد جلو چشمت

خنده‌دار که هست! ولی کسی اگه بفهمه چی میخواد فکر کنه؟ :دی

دونده جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ

بی خیال دکتر جان!...
آدرس میذاشتی!

درک می کنیم که هر مقطع زمانی برای خودش یه سری مشغولیات داره. هرچند که ممکنه سالها بعد خنده دار و ضایع به نظر برسه

شرمنده‌م نکنید

و به نظر من چیز بدی هم نیست! ای کاش فرهنگ جامعه به سمتی میرفت که ملاک حال فعلی افراد میشد :دی

حای یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:35 ب.ظ http://merry.blogsky.com/

مصداق بارز طی کردن مراحل مختلف گذار تو زندگیمون همین چیزاس دیگه...
اون اوایل فک میکردم چرا خداآدمو فراموشکار آفرید...خوب که فک کنی میبینی اگه مراحل گذار قبلی کمرنگ یا پاک نشن دیوونه میشی..
یه شاعری که اسمشو نمیبرم و ازش متنفرم توو یه مصاحبه ای گفته بود:
من از 5کتاب اولی که چاپ کردم شرمندم!!(نقل بمضمون)
اصرار نکن که اسم اون شاااعرو بگم! فروغ فرخزاد حتی در حدی نیس که ازش انتقاد بشه!!

آره! دقیقا!
تو مقیاس کوچک یه دفه یادم هست تو همین وبلاگ حتی گفته بودم که وقتی مطالبش رو میخونم می‌بینم چطور تغییر میکنم.

یک شاعر مرد می‌شناسم آن هم
بی هیچ سخن فروغ فرخزاد است :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد