نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

دیشکنری صفات

 * اگه یه روزی یه دیکشنری باشه که توش بخوان برای هر صفت یه آدم مثال بزنن، لاشک ٍ و لاریب ٍ فیه، برای صفت «خوشحالک۱» باید اسم این حقیر رو بنویسن.

 * ۹م اردیبهشت میانترم ِ آنالیز حقیقی دارم، جزوه‌ی DEA رو باز هم نکردم حتی! در عوضش صبح تا ساعت فلان خوابم، پا میشم قشنگ با کمال آرامش تو اینترنت میگردم، ظهر میشه میرم ناهار، برمیگردم یه چــُرت میزنم، پا میشم چهار الی پنج برگ آنالیز حقیقی میخونم، شب میشه شام میخورم، میام نت، دنبال آموزش شبکه‌های عصبی میگردم، آخر ِ شب میشه میخوابم.

 * همه‌ی اینها در حالیه که برای پاس کردن همون آنالیز حقیقی من باید قضیه‌ها و اثبات‌هاش رو حفظ کرده باشم و تمرین‌هاش رو هم نگاهی انداخته باشم (برای نمره‌ی بالا باید تمرین‌هاش رو هم حفظ کرده باشم.).

 * [این خط چس‌ناله در مورد پوچ بودن زندگی بود که حذف شد …]

 * امروز عصر متوجه شدم که به چه شدت ناشــُــکرم! بیشتر نمیتونم بازش کنم، ولی برای اینکه بعدا یادم بیاد، ماجرای آئینه و حرفی که بهرام زد.

 * بهرام دوستم‌ه، البته من خودم رو چسبوندم بهش، دانشجوی دکتری تحقیق در عملیات ِ، تصورش هم همین بس که نـُرم منفی بی‌نهایتش هم مثبته! (منفی‌ترین ویژگی‌ش هم مثبت‌ه).

 * هاها! البته خیلی شور ِش کردم پست رو! وضعم اونقدها هم بد نیست خدایی، سه هفته‌س از روی برنامه در رفتم همه‌ش! بی‌انصاف نباشم!

 * امروز استادم زنگید بهم، در مورد همون کراولر، آخر ِ کار موقع خداحافظی از دهنم در رفت گفتم چاکرتم! :)) خیلی ضایع بود! بنده‌خدا هم فکر کنم جا خورد :)) خیلی خودم رو خوردم به خاطر این حرف :دی

 *‌ برم بخوابم، امیدوارم فردا بتونم شش پاشم! حداکثر دیگه شش و نیم :)


۱. اُسکـُل. کسی که الکی خوشحال است. دیوانه‌ی آدم‌نما.

پ.ن: مربوط به ۱ -> یه کلمه هست که حس کلام رو هم منتقل میکنه، ولی چه کنم که خواهران وبلاگ رو میخونن و نمیتونم بیانش کنم. شما با تخیل آریایی ِ خودتون مطمئنا میتونید بفهمید اون کلمه چیه!

نظرات 44 + ارسال نظر
دکتر همساده یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:39 ق.ظ

از آنالیز کلا خیلی خوشُم میاد ولی خدا نصیبت نکنه کاکو از ایی استادای در پیتی. بعضی وقتا از خدا شاکی میشم که چرا اینا رو گذاشته استاد بشن. کاکو همی یکیشم استاد آنالیز حقیقی ما هَس. سن خر پیرو داره. خجالت نمیکشه دیگه خودش بره که اقلاً دو تا جوون هم کار گیرشون بیاد. اونوقت میگن که چرا انقد دکترای بیکار توی جامعه داریم. والّا.

آنالیز استراکچر منطقی خیلی خوبی داره، نیازی به زور زدن برای فهمیدن نیست :دی ولی خب چیزی مثل آنالیز حقیقی اندازه چی حجم داره و تعریف و قضیه دوشرطی :|
تمام ابزارهاش هم که همون تعاریف و قضایای دوشرطی هستن! اینه که وقتی نمیشه حفظ‌شون کرد، میشه سخت!

چی بگم والا! :)) تو دانشکده ما هم از این نوع هستن، ولی من دوست‌شون میدارم، البته دوست ندارم باهاشون درس بردارما :دی

ندا یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ق.ظ http://lore.blogsky.com

اسم تو رو جلوی چه صفتی باید بنویسن؟ :دی

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ق.ظ

در واقع شنیده که اسکل اسم پرنده ای هستش که وقتی از لونه اش بیرون میاد، در هنگام بر گشت فراموش می‌کنه لونه اش کجا بوده. اسکل در اصطلاح به انسان‌های کودن و احمق گفته می‌شه.تاریخچه این اسم به هزاران سال پیش بر می‌گردد حتی نشون به اون نشونی که فردوسی از اسکل به عنوان پرنده رویایی که دو بال قرمز دارد و مظهر محبت به شمار می‌رود. پس نمیشه گفت که اسکل ها بیشعورن بلکه خیلی مهربون و عزیز دل هستن

:))
ممنون بابت اطلاعات عمومی :)

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ق.ظ

اینم عکس یه اسکل خوشکل و عاشق که تو چشای عشقش نیگا میکنه
http://abshar1x.persiangig.com/image/Other2/os2.jpg

حالم بد شد :/

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ق.ظ

برای صفت خودم یه مثال بگید؟ (فقط نام ببرید) 3.5نمره

مثلا؟

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ق.ظ

یه پرنده ای هست به اسم قاقوم
این پرنده تخمش رو میده اسکل براش نگه داره:)))))
------------------------------------
خیلی خوبه که اینجوری بیشتر استاده باهات احساس راحتی میکنه
خودت باش بابا راحت باش من جای استاد بودم میگفتم
ما بیشتر(خواستم یه چیزایی از فرکانس و ... بگم دیدم بی ادبیه:)))) .)
-----------------------------------
منظورت ازون کلمه"..مغز" بود؟
حال کن تخیل آریایی رو
-----------------------------------

رونوشت به خودم! :دی
----------------------------------
نه خب! احساس راحتی که نیست که من بگم چاکر و فلان! من از دهنم در رفت!
-----------------------------------
نه «…خل» بود :دی

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ

خیلی دوس دارم شوهر آینده خواهرم یکی مث تو باشه

قضیه‌ی اون که میره پیش امام رضا میگه بهم بچه بده بعد امام رضا میاد تو خوابش میگه اول برو زن بگیر! :))

دکتر همساده یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:38 ب.ظ

ما نمیدونیم چی میشد آنالیز حقیقی رو توی دو ترم و هر ترم 2 واحد ارائه میدادن؟ هان! چی میشد؟! هم بهتر میفهمیدیم هم نمره بهتری می گرفتیم. آخه ایی درسو هم درسی نیست که بخوی توی اییطو ترم فشرده ای تمومش کِرد. ما تا آخر اردیبهشت کلاسامون تموم میشه 10 خرداد هم پایان ترمشو داریم بعدشم خداحافظ!
---------------------------
دکتر منظورت از جفت چشی! توی نظرات قبلی چی بود؟ خب معلومه که دوتا چیش دارُم!
درسته ارشد ریاضی میخونم ول توی ایجور مواردی باید زیر دیپلم باهام صحبت کنی. باشه؟

چی بگم والا!
حالا باز ما امتحان‌ها رو انداختیم توی تیر :{
---------------------------
یعنی به اندازه‌ی جفت چشم‌های من ارزش داری :)
ما کوچیکتیم!

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:32 ب.ظ

خودم جان اون ...خل که شما میگید بازم داستان داره
اینم داستانش قشنگه
میگه تو زمانهای قدیم یه طبل هایی بوده به اسم "کوس"
وقتی میخاستن یه خبر فوری رو اعلام کنن این طبل ها رو میزدن که مردم دورش جم بشن
بعد همیشه یه سری افراد خل و دیونه می اومدن و این تپل ها رو به صدا در می آوردن و مردم دچار اشتباه میشدن ازون به بعد دیگه مردم توجهی نداشتن (عین چوپان دروغگو) و میگفتن بیخیال ... خله اس
ازون به بعد به هر ادم احمق و دیونه ...خل میگن
-------------------
قبول نیست من میخاستم بگم

:)))))))
نمیدونستم!
یه چیز هست که میگن «…شعر»، قدیما وقتی شبای زمستون که بلند هم بوده، وقتی دور هم جمع میشدن زیر یک کرسی مینشستن، و با هم حرف میزدن، وقتی حرفاشون تموم میشده، شروع میکردن به شعرهای الکی گفتن، که محتوا و یا قاعده‌ی خاصی نداشته، بعد کم‌کم این حرف‌های بیهوده تبدیل شده به «کرسی‌شعر» که همونطور که شما اشاره فرمودین دیگه امروز استعمال میشه :دی

ممنون بابت اطلاعات عمومی! :دی

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:34 ب.ظ

آقا مبارکه
بزن دس خوشکله رو
{این خط حذف شد}
آقا مبارکه اصلا به ما چه
والا بخدا

آقای «مبارکه» کی می‌باشند؟ دوبار هم اسمشون تکرار شده و آخر هم قسم خدا یاد شده در موردشون! بنده حساس شدم در این مورد، لطفا برام توضیح بدین :/ :دی

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:44 ب.ظ

...
...
...
(ایکن زنگ زدن و فرار کردن)

:)))

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:49 ب.ظ


خواهر که درسته ندارم واقعا.
ولی تو نت زیاد دارم
همه دخترا وب خواهرای منن (شکلک ناز و عشوه خواهرام+ایتس می)
-------------------------------
امام رضا خوابم من و پدر مادرم بیا ازین نصیحتا بکن الهی فدات شم

:)))))
بهزاد تو رو دیگه واقعا درک نمیکنم :)))

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:05 ب.ظ

http://dl.8beheshtgroup.com/images/gifts/8beheshtgroup_gift_of_the_day_675e_m.jpg

ممنونم بهزاد جان!
خیلی قشنگ بود.

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:23 ب.ظ

..خل خیلی باحال گفتی مث خودمی
-----------------------------------
منم خودم درک نمیکنم واقعا(شکلک انگشت در دماغ یکی از چشمها باز و دیگری کمی بسته)
-----------------------------------
http://jazzaab.ir/upload/4/0.419613001365602449_jazzaab_ir.jpg

اونکه البته! :دی

دکتر همساده یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:48 ب.ظ

خُب انگار الحمدلله همه با گنجینه ی غنی ادبیات پارسی تا حدودی آشنا هستن. من که امروز چندتا لغت جدید به گنجینه لغاتم اضافه کردم:
جفت چش، اسکول، قاقوم، ..خل، ..شعر
البته اون سه تای معمولو رو قبلا هم شنفته بودما ولی امروز وجه تسمیه شونم یاد گرفتم.
------------------------------
دکتر ممنون به خاطر ابراز لطف (جفت چش بودن!)
دلُم برات کباب شد وقتی گفتی تو دانشگاتون کسی شبکه کار نمی کنه.(آیکن سر تَکون دادن با چیشای بسته)

:))
با ما باشید! ما همیشه همینطوری بودیم :دی
----------------------
جدی سختی میکشم!
اینجا پاچه‌خواری تنها نقش آفرین صحنه‌هاست!
جاهای دیگه هم پاچه‌خواری هست، ولی چیزای دیگه‌ای هم هست که طرف پاچه‌خواری بلد نبود میتونه اونا رو انجام بده! اینجا چیزی جز اون نیست هق هق هق

حسین یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:49 ب.ظ

بی ربطه . ولی فعلا اینو داشته باش
یکی از دوستام با، باباش دعواش شد.باباش داد میزد خدایا من چیکار کردم اینو دادی به من.
دوستم میگفت میخواستم براش توضیح بدم روم نشد..!!!

:)))
خیلی خوب بود این :))

حسین یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ

اینو هم!
یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم،
دختره بهم گفت اگه میشه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید
گفتم اونجوری هزینتون بیشتر میشه ها: ))
گفت :چاره ای نیس!
هیچی دیگه ، پول تک تک آیکونا رو جداگونه ازش گرفتم ... :))))*

این تکراری بود :دی

نون الف یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ب.ظ http://lore.blogsky.com

الهی از پس بارش بر نیای :)))))))

خخخخخ

فردا تولدمه ، لدفن یادت نره :دی

آشگاااااااال :دی

بح بح!
بح بح!
ایم ایم!
بح بح!
:دی

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:47 ب.ظ

اون اطلاعات عمومی "خودم" گفته خیلی جالب بود ممنون بخاطر اطلاعات .اونوخ میگن پسرا مث هارد میمونن کافیه دکمه رایت بزنی تا انواع فحش ها و تاریخچه شو برات بگن:)) دیگه نمیدونن اونی که هارد پسرا پر میکنه یه کاربر خانومه.
-------------------------------------------------
نه دکی اونی که میگی در مورد ..شعر اشتباس
اصلش..شرر میباشه
..شرر نام یه نوع زبان لاتینه که هنوزم تو بعضی کشورا آمریکای مرکزی به این زبان حرف میزنن
این زبان به "نامفهوم "بودن شهرت داره
برا همین یکی یه حرفی میزنه که نامفهومه میگن ..شرر داره میگه
---------------------------------------
فک کنم این بحث ادامه بدیم کل میذاریم و کار به نشون دادن عکس و سند میرسه و وبت فل فل میشه:)))

امیدوارم این حرف باعث خودسانسوری در وب من نشه :)
---------------------
روایات متفاوته خب :دی ولی اونی که من گفتم منطقی‌تر به نظر میاد ؛)
---------------------
راحت باشید! من کل جایی که برای زندگی دارم همینجاست، تنهام نذارید :دی

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:02 ب.ظ

از خودم به خودم: من این همه اطلاعات عمومی داشتم ولی نخواستم رو کنم. داستانای زیادی هستن ولی دلم ازت خونه
از خودم به بهزاد جان: شما که خواهر نداری چرا با ایحساسات من بازی میکنی. چرا داری دو گل نو شکفته رو از هم جدا میکنی. اون از فری جان اینم از بهزاد جان
نکن عزیزم من

مگه من چیکار کردم؟

اگه هم داشت، ینی من اینقد فیلان بودم؟ هق هق هق

خودم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:03 ب.ظ

در مورد اینکه خدا چیکار کردم اینو دادی به من باید بگم که میفرماید چون گِل اضافه اومده حیفم اومد دور بندازمش

:دی
ولی اون جکه خیلی خنده‌دار بود :دی

بهزاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:40 ب.ظ

بروم پی درس خواندن که وقت تنگ است
کمتر میام
30یو ات نایت

آره!
چاکرتم حاجی! بازم بهم بگو درس بخون، حس ایجاد میکنه :دی

خودم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:10 ق.ظ

نمی دونم کامنت من اومد یانه؟؟؟
خیلی سخته دوباره بنویسم
خدا کنه اومده باشه

اومد ؛)
مرسی

بهزاد دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:07 ق.ظ

چرا همیشه دوشنبه ها رو با چهار شنبه ها قاطی میکنم

شاید چون تو یه کلاس هم‌ارزی هستن برات :دی

حالا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 ب.ظ

ما اینترنتمون قطعه
اومدم کافی نت

دکتر من فکر میکردم دوم یعنی امروز امتحان داری. دیروز برات کلی دعا کردم که امروز امتحانتو خوب بدی :))
الانم فک کردم امتحانتو دادی.

انشاا... همه چی بر وفق مرادت باشه

پس آن دانشگاه چه می‌باشد؟ :دی

ممنونم!
خیلی خیلی!
البته هفته‌ی دیگه دوشنبه امتحان دارم!
ولی از اینکه دعا کردین واقعا ممنونم! لطف کردین!

ان‌شاالله!
امیدوارم خدا برا همه‌مون خیر پیش بیاره.

فرزانه دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:26 ب.ظ http://jinoos-ap.persianblog.ir

انقد بین اساتید و دانشجو مرزای قرمز هست با یکی شونم که جور میشی انگار فرا ادمه باهاش حرف میزنی استرس داری !حالا بماند تو بلاد کفر استاد خودش میگه منو به اسم کوچیک صدا بزنید .

آره به خدا!

البته میدونی من با هر کی حرف میزنم این حس استرس رو دارم، البته استرس که نه، یه حس راحت نبودن،
خیلی کم هستند آدم‌هایی که میتونم باهاشون راحت و معمولی باشم (آدما سه دسته‌ن، یه دسته مثه همین استاده که ارزش دارن برام، باهاشون نمیتونم راحت باشم، یه عده هستند دوستامن، دوستایی که باهاشون راحتم، یه دسته بقیه که برام اهمیت خاصی ندارن و بهشون فکر نمیکنم که بخوام راحت باشم یا نباشم :دی)

همین استادم میگفت استادش بهش گفته بگو آندره! ایمیل استادش رو برام فوروارد کرده بود، نوشته بود dear mohammad! من این راحت بودن و مرز قائل نشدن رو دوست میدارم.

نون الف دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:27 ب.ظ http://lore.blogsky.com

دکی قربون مهربونیت :)

چاکرتم! :)

بازم برات آرزوی شادی دارم :)

خودم سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ق.ظ

از خودم به بهزاد جان:
خواهش میکنم امیدوارم که اطلاعات مفید و کاربردی بوده باشه
از خودم به خودم:
هیچ نامه ای نداری (ایکن دماغ را بالا بردن و گردن چرخاندن)

رونوشت به بهزاد.

بی‌وفا! دیگه دوسم نداری داری اری ری ی
[آهنگ شروع به پخش شدن می‌شود …]

خودم سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 ق.ظ

واس من که عادیه
من با همه استادام دوست بودم
همین مونده بود که پس گردنی هم بزنم
شاهد هم دارم

چطور دوست میشدی؟

تو دانشگاه زنونه درس خوندی؟ :دی

بهزاد سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ق.ظ

این کلاس هم ارزی خیلی باحال گفتی:))
----------------------------------------
برو درستو بخووووون
----------------------------------------
به خودم:هااا؟یعنی من دارم دکتر خودم و از خودم جدا میکنم؟:دی یعنی چی؟
نهههههههههه یعنی خودم و دکتر خودم؟آره؟
----------------------------------------
به دکتر خودم:why؟(شکلک دو دت به طرفین بردن و دهن و چشم ها باز)

هاااااا :))
دیگه آدم‌ها یه روزی باید یکی رو برای کامل کردن خودشون پیدا کنن خب :)

سید+ع سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:22 ق.ظ http://rahaeipoint.blogfa.com

سلام بر خودم عزیز

خوشالم که هنو زنده اییییییییییییییییییی :دی

ای قدر ادای بچه تنبل هارو در نیار چون اصلا بهت نمیا مشتی...

چاکرتم که چیزه بدی نی . خیلی هم دلش بخاد...

سلام!!

مرسی مرسی :دی واقعا صمیمیت در این خوشال بودن موج میزنه :دی

اگه چار نفر مثه تو بهم تلقین میکردن، الان جامعه ما از نداشتن حسابی‌ها و خواجه‌نصیرالدین‌ها رنج نمی‌برد :دی

نه بابا! طرف خیلی باشخصیت علمی و فلان، قشنگ نبود این حرفم خدایی

خودم سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:50 ب.ظ

دوس شدن که چقدر نداره
مگه دانشگاه زنونه داریم
از خودم به بهزاد جان: با اجازه بزرگترها بله (آیکن لوپام گل انداختن)
از خودم به خودم: عسیسم من دوست دارم (آیکن اماده شدن و منتظر که بیای دنبالم)

گفتم چطور، نه چقدر بهناز جان :دی
ها داریم :دی

رونوشت به بهزاد.

خودم خودم، ما داریم می‌آییم…

دونده سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:00 ب.ظ

سلام
خوب هستید؟

فکر نمیکردم رشته ی ریاضی اینقدر حفظی داشته باشه؟!

آرزوی موفقیت براتون دارم

دوست های بزرگتر دانشگاهی خیلی به درد می خورن! مخصوصا مثبت هاش! قابل اعتمادن! می شه روشون حساب کرد

آخ که چقدر حس بدیه وقتی جلوی یکی که رودربایستی داریم، یه حرف خودمونی و یا نابجا می زنیم! مثل همین چاکرتم!!! خیلی حس ضایع شدگی و خجالت دست می ده!
و تا مدتی ، سرزنشِ که بارِ خودمون می کنیم!
میفهمم!


****
این رو الان خوندم. گفتم در حس خوبی که با خوندش داشتم، شما رو هم شریک کنم:

پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) در مناجاتی دلنشین با پروردگار یکتا فرمودند:

«خداوندا، تو بی گمان کلام مرا می شنوی. جایگاه مرا می نگری و بر نهان و آشکارم نیک آگاهی. چیزی از من بر تو پوشیده نیست. من آن بی نوای تهیدستم. فریادخواه پناه جو، هراسان ترسیده، اقرارکننده و معترف به گناه. با من مهربان و نوازشگر باش. ای بهترین کسی که از او درخواست کنند. ای بهترین بخشنده.»

سلام!
ممنون!

چیزی توی دنیا نیست که حفظی نداشته باشه :دی فقط بعضی رشته‌ها مثل زیرشاخه‌های پزشکی (مثلا :دی) منطق خیلی خاصی پشت ماجرا نیست و باید همه چیز رو حفظ کرد، ولی ریاضی چون همه چیز بر پایه‌ی یک ساختار منطقی بنا شده، فقط باید تعاریف و قضایای دوشرطی که در حقیقت معادل با تعریف هستن رو حفظ کرد و بقیه چیزها رو میشه ساخت.

آنالیز حقیقی هم خیلی حفظی نداره، مثل بقیه درس‌های ریاضی، ولی چون حجمش خیلی بالاست و نمیشه همه‌ش رو فهمید (از نظر زمانی) لاجرم باید حفظ کرد :دی

من خیلی زیاد دچار این حس میشم! معمولا متسفانه بعد از هر عمل رو کارم فکر میکنم که کارم درست بوده یا نه و اکثر اوقات می‌بینم میشد بهتر عمل کرد و خودم رو میخورم و میخورم! خیلی بده :|

ممنونم!
خیلی ممنونم!

پ.ن: چند وقتی هست که زمزمه‌م شده: «الهی هب لی انقطاع لخلقک». همون که برا شما هم فرستادم ؛)

خودم سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:02 ب.ظ

اهان دیگه من بچه درس خون بودم و استادا کیف میکردن که از همه شاگردا کم سن و سال بودم ولی باهوش
دیگه اینجوری تحقیق بیار و ببر داشتم و مثبت میگرفتم و کنفرانس و ازین لوس بازیا
ترم آخر هم کتاب و جزوه استادا رو میگرفتم که درس بخونم و همین
ما ینی کیا؟ من فعلا آمادگی ندارم بزار یه ذره دیگه فک کنم
بالاخره بحث یه زندگیه دیگه

اه اه اه!
از این بچه خرخونا :|
:دی

ما یعنی «دکتر خودم» :دی
باشه،‌ یه دور میزنم دو ساعت دیگه میام :دی ولی قول نمیدم برگردم :دی

نون الف سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:46 ب.ظ http://lore.blogsky.com

دکی برام کادو نخریدی ؟؟؟

من وجود ِ خودم کادو است! :دی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:34 ب.ظ

جان من جان من
شما دو تا خودم منو اسکل نکردین؟

اول خودت رو معرفی کن تا بعدش تصمیم بگیرم در این مورد :دی

خودم سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ

چرا همه به خودمون حسودی میکنن
مگه چیه مثلا؟
منم تقریبا اندازه یه مهندس درس خوندم
شانس ما رو تو روخدا به یه حسابدار نمیگن مهندس و دکتر
ولی اگه با دکی جان، مبارک بادا باشه که منم خانوم دکی هستم
ولی هنوزم فکرامو نکردم
بزار یه دیقه دیگه فک کنم

:)))

گفته باشم! برم معلوم نیست برگردما!! :دی

خودم چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:45 ق.ظ

تو چشام نیگا کن
داری تهدید میکنی؟
باشه من فکرامو کردم
با اجازه همه دوستای گل خودمو خودتون بله

الان من چه عکسلعمی باید نشون بدم؟ :دی راهنمایی لدفن :دی

بهزاد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:26 ق.ظ

من بودم دیگه یادم رفت اسمم بنویسم

باید با خودم در این مورد مشورت کنه.
خودم جان به نظرت بهزاد رو سر کار گذاشتیم؟

خودم چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:24 ب.ظ

نه بهزاد جان مگه بیکاریم که سرکارت بزاریم
خودم جان همین کارا رو میکنی که کسی باور نمیکنه
بهزاد جان شما فردا بیای، من عکس دونفریمونو میزارم که باور کنی
باشه؟؟؟؟؟
خودم جان وقتی یه اینسان جواب مثبت میده باید چیکار کنی؟؟؟ از بهزاد جان کمک بگیر عزیز دلم
من که نباس بگم

رونوشت به بهزاد.

عزیزم این حقیر خر که تشریف نداره، درک کن محدودیت‌های پابلیک رو ؛)

بهزاد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ

هوومممم:دی
راست میگی ها بیکار که نیستین منو سر کار بذارین
پس لیلیلیلیلیلیللیلی مبارررررکههههههه
شیرینیش چی میشه؟
من که نمیتونم شیرینی بخورم جاش پولش برفستید حسابم خودم برم بخرم

شیرینی راس راسی رو که سال اول دکترای من میخورین :دی تا قبل از اون اعتباریه، دائمی نیست :دی

نع خیر! من سیستم بانکی رو قبول ندارم! مشکل داره :دی

خودم چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:45 ب.ظ

بیا در گوشم بگو که کسی شک نکنه
عکاسمونو از آتلیه گرفتم خیلی رمانتیک شده
بیا که همشو گذاشتم ببینی

عزیزم ببخش خدافظی هول هولکی شد! فضائل ریختن دور و برم! :دی

همین که تو هستی،
کل دنیا قشنگ میشه

بهزاد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ب.ظ

!

یوه‌هاهاهاها :دی

فری پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ب.ظ http://labkhkhand.blogsky.com/

عروسی آبجی مبارک باشد. خودش که دیگه نیست. شما بهش تبریک بگو از جانب ما!

آبجی فعلا مشغول می‌باشند با عاشق‌شان! بیشتر از شما نیز به ما وقتی نرسد! :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد