* امروز صبح نمایشگاه سالانهی کتاب تهران رو با حضور خودم، مزین کردم :دی از اونجایی که اهداف خریدم روشن بود خیلی اینور و اونور نچرخیدم و رفتم اونچه که میخواستم رو خریدم و برگشتم! اینه که خیلی نکتهای برای بیان کردن باقی نمیمونه. البته خوش گذشت و باز البتهتر همراهی دوستم سعید میتونه دلیل ِ تامه باشه براش.
* امیدوارم بتونم این کتابا رو بخونم! خریدش که لذتبخش بود، خوندنش فکر کنم لذتبخشتر باشه!
من میخواستم برم قسمت نشد
همون کتابا خودم میخونم برا کنکور
کتاب کنکور که همه جا گیر میاد، نمایشگاه نمیخواد که!
اومدی تهران به من خبر ندادی :((
حساس نشو، حساس نشو!
خب دوباره میام، دوشواری نداره که :دی
من محل کارم 10 دقه با نمایشگاه فاصله داشت :(((
محل کارت دقیقا کجاس؟ :دی
بعد ما که اتماد به نفس نداریم با ملکه زیبایی روبرو شیم :دی
من میدون آرژانتینم خیابون الوند
هعی
بعدم شوما بیخود میکنی بری ملکه زیبایی رو ببینی ، من گفتم بیا من و ببین :((((((((((
تو صدا و سیما کار میکنی؟ :))
بابا خودت رو گفتم! اه! چقد که بیذوقین شما ملت، جمبه تعریف ندارین :)))
من میدون آرژانتینم :((
سر میدون بشین دارم با موتورگازی میام :)))
نمی دونم چی طوری میشه شما به دختر مردم نیگا نیگا میکنی (انگاری خدا تو دلم میندازه) فورا خبردار میشم
مگه خودت زن و بچه نداری که میخای ملکه زیبایی رو ببینی
من سنگینترین خلافم چاییشیرین با نبات بوده :)) کلا کبریت بیخطرم! نگران نباش! بعد آدمی که خودش ناموس داره نمیره ناموس مردم رو نیگا نیگا کنه :| من شاید راحت باشم، ولی بیغیرت نیستم :-{
از خودم به بهزاد جان:
بهزاد جان همین طوری که در جریان هستید منو خودم هنوزم خیلی راه مونده که بحث عروسی و روبوسی اینا بشه
ینی همون پله اول هستیم
شایدم به احتمالا 99%عروس خودم نشدم. نه اینکه لایق نباشه، بحث یه چیز دیگست
ولی می تونیم که 100% دوس هم باشیم
من تو عمرم به کسی وعده سر خرمن ندادم و از کسی هم نخاستم که به زور بیاد خواستگاریم
دختر بهتره بترشه تا اینکه به زور آویزون کسی بشه که بیاد خواستگاریش
اگه شمام دختری رو دیدین که مث اون یکی عقایدش اونجوری تغییر کرد. نباس ناراحت بشی
چون به احتمال زیاد اوشون نیمه گمشده شما نبودن
اتفاقا باید اونقد بگردی که بلاخره نیمه گمشده خودتونو پیدا کنید
خسته هم نباید بشید
مرسی
اون لایق نبودن خیلی خوب بود :)))))
آقا فکر کنم خدا این نیمهی گمشدهی منو زده خرد و خاکشیر کرده، هر دختری رو که میبینم یه تیکه از نیمهی گمشدهی من توش هست :)))
نچ
نزدیک صدا و سیما کار میکنم
خو بهم خبر میدادی کاش :(
موند رو دلم :(
من آدرس خیابان الوند رو برنامه کودک شبکه دو یادم مونده بود :))
انشاالله یه دفه دیگه :)
چیزی که زیاده نمایشگاه تو تهران :دی
تا حالا شده حس انتقام داشته باشی؟
و قدرتشم داشته باشی؟
و حقشم داشته باشی؟
اما خودتو نگه داری و بجاش دعا کنی؟
خیلی سخته
اما یکی میشناسم از دوستام این کارو کرد
من که خودم جای اون میذارم میبینم نمیتونم:|
--------------
دکی ساعت دو میانترم آمار دارم
دعا کن بتونم تقلب کنم
از من گذشته دیگه این حرفا :دی
=))))
بیعدب :)))
* ای ول دکتر، خوب اومده یه تیکه تو همه رو :))))
* من تا حالا نرفتم نمایشگاه :| + (آیکون یه عالمه حسرت...)
* ببین اعتماد به نفسو عااااااااااالی اومدی. یعنی اصلا یه وعضی! (به قول بلی!)
* خیلی ذوق زدم که اسم بلی رو لو دادی :دی
* به جان خودم! اینقد سخته که ببینی یه تیکهی گمشدهت از اینور بره و یه تیکه از اونور و نفهمی بری دمبال کدومشون :))))
* میفرمودین بلیط هواپیما میگرفتیم تشریف میآوردید! حداقل این نمایشگاه بردنهای دانشگاه هست که :دی
* به جان خودم! :))) یکی از دوستام (واضحه که دوستای من آقا هستن دیگه؟ :دی) گفت بیا نمایشگاه فلان غرفه ببینمت و فلان، بعد من نمیدونستم وقتی رفتم چطور باید آشنایی بدم و در مورد چی حرف بزنیم و اینا، نرفتم :))))
* کو؟ کجا؟ :دی
نمایشگاه زیاده
ولی مهم یه جو معرفته که باعث شه شومااومدنت و خبر بدی
حالا نمیدونم داری یا نع ، باس ببینم زمان چی رو ثابت میکنه
=))
ندا ولی تو اولین کسی نیستی که اینو بهم میگی، کلا همه به من میگن تو یه قرون معرفت نداری، نمیدونم چرا :))
خو یه قرون معرفت داشته باش ، به من ثابت کن :دی
من که خدای معرفتم! دوستان درک نمیکنن :))
خو شوما سعی کن تا من درک کنم :))
فکر کنم پروسه برعکس باشه، بهتر نتیجه بده، شما سعی کن تا من رو درک کنی :))
من باس ببینم شوما در جهت نیشان دادن خودت سعی میکنی که منم در جهت درک کردنت سعی کنم :دی
خب مساله اینه که کی اول سعی کنه :دی
خو این جا دیگه تو باس اول سعی کنی
کی گفته؟ اصنشم اینطور نیست :دی
حالا این یه بار و شما شروع کن ؛ دقعه بعدش من قول میدم من شروع کنم :))
قاعدهی بازی رو به هم نزن! :))
همش که فلسفه شد!
همیشه دوست داشتم فلسفه بخونم اما خیلیییییییی سخت و گیج کننده ست.
موفق باشی دادا
خب اون دادهکاوی هم هست که! با اون جامعهشناسی :دی
من بحثهای سختش رو Skip میکنم! :دی
من متناسب با نیاز ذهنی کتاب میخونم (اینه که خیلی کم کتاب میخونم، مغزی نیست که بخواد نیاز براش ایجاد شه :دی)، بعضا شاید علاقهای هم نداشته باشم به بحث و البته به جواب هم برسم خوندنش رو رها میکنم.