* بعضا احساس میکنم دچار یه مشکلی هستم به اسم «مــَنگــُــنگی». این مشکل به این صورت خودش رو نمود میده که اون چیزی که تو ذهنم هست رو نمیتونم انتقال بدم :/ یا اونقدر سریع و بدون در نظر گرفتن پیشزمینهها میگم که طرف یا گیرپاژ میکنه یا فحش میده، یا اینقدر جنس سوال برام مبهم هست که خودم هم نمیدونم چی میخوام و در این مورد از کمکی هیشکی هم نمیخوام استفاده کنم۱.
* امروز استادی که در این پست من رو توصیف کرده بود، دقیقا به این ویژگی من اشاره کرد! «تو یه چیزی رو میخوای و در ذهنت داری، ولی حاضر نیستی اصلا به دور و برش نگاه کنی! فقط روی همون چیز تاکید میکنی و اصلا توجه نمیکنی بقیه چی میگن.». هاها :))) خدایی لذتبخش نیست اینکه یکی ویژگیهایی که شاید آنچنان به چشم نیاد رو بفهمه؟ :)) فقط ای کاش دو تا ویژگی مثبت هم پیدا میکرد، میترسم نباشه ویژگی مثبتی :))
۱. خودم درک میکنم کار درستی نیست! و لکن لاتبدیل لخلق الله!
پ.ن: چند وقتی هست که دارم به این فکر میکنم که برم آموزش و پرورش دهاتمون، اگه سربازمعلم تو همون شهر برمیدارن، از درس انصراف بدم و دو سال به خودم هواخوری بدم! هر چند که احتمالش هست به گــُه برم، ولی خب احتمالش هم هست که این خلا ذهنی پر شه! اصلا خدا رو چه دیدی، شاید خدا دست یکی رو گذاشت تو دستمون، همونجا یه مزرعه تشکیل دادیم، شدیم آقا و خانم جیمز :)).
واااااااااااااااااااااااااااااای دکتـــــــــــــــر
عجب ذهن باحالی داری که به چه چیزایی فکر میکنی. هر طرف میچرخی آخرش میرسی به نیمه گمشدت.
این عروس خوشبخت کیه که نمیدونه چقد تو دنبالشی
=))))
ربطی نداره خب، آدمی که گشنهشه همهش به غذا فکر میکنه :))
راستی جدا از این حرفا، شما که تو همه دخترا یه چیز خوب پیدا میکنی، تو وجود م چی پیدا کردی تا حالا؟
خیلی فکر نکن. اولین چیزایی که به ذهنتون میاد بگید
من؟ من؟ :))
بابا من خیلی ماخوذ به حیام! اینجا به افکارم پر و بال میدم، ولی واقعا تو واقعیت نیستم :))
درست میشه انشاالله
احتمالا الان هم درسته ؛)
من پیشنهاد میکنم اول فکرتو روی کاغذ بیار بعد برای یه نفر دیگه بیان کن. اصلا همون کاغذ رو بده طرف تا بفهمه چی تو ذهنته.
-----------------
سرباز معلم شدن هم این دوره پارتی میخواد دکتر جان.
احتمالا مشکلی در بیان ندارم، اونایی که منو میشناسن نسبتا فکر کنم قبول داشته باشند که بد حرف نمیزنم! مشکل اینجاست که پیشذهنهایی رو خودم دارم و پیشفرضم اینه که همه دارن، و یا شاید مشکلم اینه که خودم هم نمیدونم چی میخوام [ر.ک. به پست کران ِ لطف].
هر چی هست دمش گرم! خوب زندگی رو زهر کرده :)
-------------
میترسم این دوران مردن هم پارتی بخواد :|
اتفاقا واس مردن و سنگ قبر و محل دفن پارتی میخاد
تا حالا اینجووریشو ندیده بودیم
مثلا کجا به خاک سپرده بشه و این داستانا
ازمون ما افتاده همین پنج شنبه ساعت 4بعد از ظهر
اینقد ایسترس دارم که خدا میدونه
راستی دانشگاه ازاد تو همین فرصت باقیمونده بازم ثبت نام میکنه
-------------
آخی چه دوران خوبیه (سربازی رو میگم) کاش داداش ما هم سربازی میرفت
دلم میخاد یه نفر بره سربازی منم برم بدرقه اش کنم
خو چیه منم اینسانم دیگه
=))
راست میگی! :))
انشاالله موفق باشی!
شیرینی مام فراموش نشه!
برو بابا! =))
از کیسه خلیفه میبخشه! میخوای خودت کچل کن برو سربازی :))
میثم جان این لینک اظهارات محسن ریاضی (:دی اتفاقی نوشتم حیفم اومد پاک کنم)محسن رضایی خرابه
چیو ساسونر(باااااااا؟!! اینم جابجا نوشتم!!! یه شب نخوابیدما چه مغزم هنگ کرده!!!!) کردن؟قضیه چیه؟
-----------------
راستی آمار قبول شدم از 4 صبح بکئب خوندم تا یازده کل کتاب تموم کردم
ولی سرویس شدم تا پاس شد
چی بگم!
از روی اون سایت هم احتمالا اتفاقی حذف شده!!
منم لینک رو حذف کردم، ممنونم که تذکر دادی.
…
تبریک!
شیرینی من فراموش نشه! :دی
در باره گفتمانی که با بهزاد داشتی(در باره سربازی): نمیدونم شاید حرفم اشتباه باشه...ولی بعضیا(از جمله خودم)حاضرن برن هنگ مرزی تایباد تو شرق، یا مقابل پژاک تو غرب با جونشون بازی بشه...تا سر بازیشون تموم شه ولی آزاد باشن و منت هیچ کسیو نکشن...
)
...
واسه امریه باهر مقطع تحصیلی تلاشتو بکن، پارتی بازی که قطعا هس ولی تو تلاشتو بکن، میخاد نتیجه بده میخادنده... نذار شرافتت زیر سوال بره...مراقب محیط باش اهداف بزرگتو به حاشیه نرونه...
(شوخی شوخی دارم مث پیرمردا میشم!دوس دارم واسه همه برم منبر!
البته شما که جای خود داری
من نمیدونم هنوز! گیجم! شاید درست بگی، ولی تو این شرایط ناپایدار که کوچکترین تصمیم تغییرات بزرگی رو در پی داره، به نظرم نمیشه اینقدر راحت تصمیم گرفت.
مرسیتم رئیس! همین که هستی دلگرمیه.
تو موافقی با هواخوری دادن به خودم و ول کردن فوق لیسانس؟