-
فقط فکرهها!
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 14:04
* بابک یه فیلم تو بلاگش انتشار داده که خیلی برا من جذاب بوده، همین آهنگ منو ببخشه که خانم مرجان کندی خونده، دختره استرس تو صداش دارهها و فکر هم کنم که خودش فکر میکنه این استرس چقدر از ارزش اجراش زده ولی به نظر من اینجور نیست. (حالا به نظر استرس داره، نباشه خودش بیاد ببینه بزنه سیر فحشمون کنه)، خیلی جذاب و خوب میخونه،...
-
من و دندونام
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 18:53
* من وقتی بچه پیدا کردم و شش سالش شد اولین کاری که میکنم اینه که میبرمش دندون پزشکی میگم یکی از دندوناش رو خالی کنه و دوباره پر کنه، تا قدر دندوناش رو بدونه. اینطور تا آخر عمرش منظم مسواک میزنه. * جاتون نمیدونم خالی یا پر رفتم دندون پزشکی، گفت شیش هفتا دندونات باید درست بشن، دوتاش رو امروز درست کرد و باقیش رو هم در...
-
وبلاگ نویسی
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 14:00
* دو سه روز اولی که اینجا رو راه انداختم خیلی انرژی داشتم برا نوشتن، یعنی راستش رو هم بخواین الان هم دارم ولی اونوخ موضوع پیش میومد ولی الان موضوع نیست،شاید هم من تنبل شدم. فک کنم این وبلاگنویسی هم چیزی باشه مثه هوس زن زائو، یه وقت هست، یه وقت نیست. * چقدر خوبه همه یه وبلاگ داشته باشن که توش از خودشون بنویسن، فک کنم...
-
اراده
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 19:02
* اراده خیلی چیز مهمیه، شاید مهمتر از هدف ، چون ممکنه طرف هدف داشته باشه ولی اراده نداشته باشه،اونوخته که مثلا مثه من میخواد دکترا بگیره ولی آخرش باید یه منقل بذاره یه جا بلال بفروشه. اراده هم به نظر من فقط از یک راه به وجود میاد یا قویتر میشه و اونم تلقینه، یعنی فک نکنم قرصی باشه که بخوری و مثلا تا ۱۱ ساعت اراده...
-
هدف
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 12:25
* هدف خیلی چیز خوبیه، یعنی بهتره بگم هدف نباشه دیگه زندگی خیلی به دهن بزی شیرین نمیاد، اما یکی از مشکلاتی که سر راه رسیدن به هدف قرار داره، همون راه رسیدنه، منظورم اینه که دقیقا طرف نمیدونه از کدوم راه بره تا به هدف برسه، مشکلی هم که تو جامعه ما هست که مشاور واقعا کمه، نه تنها مشاور راس راسی، بلکه مشاور مجازی، اونوخ...
-
دیهگو، دوست دارم!
شنبه 12 تیرماه سال 1389 21:03
* دیهگو! درسته که تیمت باخت، اما من دوست دارم، شاید بیشترم از قبل از شروع بازی. دیهگو دمت گرم. * زندهباد آرژانتین!، زندهباد دیهگو!
-
چه گوارا
شنبه 12 تیرماه سال 1389 18:04
* کلا چهگوارا یکی از این آدماییه که من خیلی بیش از حد بهش علاقه دارم، تا جایی که اگه یکی در مورد حرف بزنه میشم این پست . جالب اینه نه تنها قیافه این شخص منو به خودش جذب کرده، محل تولدشم مورد علاقه منه، ایشون در روساریو استان سانتافه (معادل هیوندا سانتافه :)) ) آرژانتین به دنیا اومده. یه چیز جالبی هم که تو ویکیپدیا...
-
جواب نظر
شنبه 12 تیرماه سال 1389 12:43
* به نظر من نظر دادن مستحبه، ولی جواب دادن به اون واجبه. چه اینجا و چه هر جایه دیگه نمیتونم اگه کامنتی برام گذاشته شد جواب ندم، حتی اگه کامنت تشکر باشه. به هرحال دنیای مجازی هم مثه دنیای واقعی میمونه دیگه و اگه کسی بهت چیزی گفت باید جواب بدی دیگه، نمیشه که همینطور ولش کرد به امون خدا. * حالا که بحث به اینجا کشیده شد...
-
معادله زندگی
جمعه 11 تیرماه سال 1389 21:26
* یه سوال هست که تقریبا بعد از انجام بعضی کارها به ذهنم میرسه، مثلا وقتی حرفی میزنم که نباید بزنم، وقتی درسی رو با بالاترین نمره پاس میکنم، وقتی وبلاگم رو بروز میکنم، وقتی برا کسی کامنت میذارم و ... . سوال خیلی خاصی هم نیست، اونم اینه یعنی اینکه مثه منه، سرنوشت منم مثل اونه؟، اجازه بدین کمی شفافتر صحبت کنم، منظورم...
-
محقق جوان ۱
جمعه 11 تیرماه سال 1389 16:58
* گفتم که میخوام بشینم یه مقاله ترجمه کنم، تا حالا حدود ۴ صفحه ترجمه کردم، البته ترجمه خالی هم که نه!، از خودمم وارد کردم، خلاصه همین چهار صفحه رو که میخونم لذت میبرم، میخوام همینطور ادامه بدم ببینم آخرش چی میشه، حداقلش اینه که خودم لذت میبرم از خوندنش دیگه! * تو همین چهار صفحه به این نتیجه رسیدم بنده خداها اینایی که...
-
روزگاریه ها!
جمعه 11 تیرماه سال 1389 14:31
* این مدیر سرور هم ظاهرا از صبح تا حالا ما رو فیلم خودش کرده، هی بکاپ هفته پیش رو میریزه، هی امروز، هی دیروز هی ...، دیگه واقعا اعصابم رو به هم ریخته. نصف پستهای هفته پیش انجمن که پاک شده، امروز صبح تو وبلاگم یه پست انتشار دادم که اونم پاک شد، دوباره انتشار دادم و چندتا کامنت گرفت، دوباره مدیر سرور بکاپ ریستور کرد...
-
غم
جمعه 11 تیرماه سال 1389 12:12
* الان که دارم با سیستم کار میکنم از روی عادت دارم آهنگ گوش میکنم، از اونجایی که خودم حوصله آهنگ دانلود کردن رو با این سرعت افتضاح اینترنت و فیلترینگ شدید ندارم، اینه که باید از این و اون آهنگ بگیرم، آهنگهایی رو که الان دارم گوش میکنم رو دختر خالهم تو یه پوشه جمع کرده برا خودش، آقا از این چند دهتا آهنگی که هست یکیش...
-
خر خاکی
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 21:56
* بعضیا خدا طوری خلقشون کرده که باید خر باشن، هیچ راهی هم جز این براشون قرار نداده، تقصیری هم ندارنها، دیگه چیکار میشه کرد؟، خزن دیگه، خر!. نمونه بارزش اینایی هستن که بدون دلیل از کسی طرفداری میکنن و روش تعصب دارن، حالا تا صبح هرچی میخوای دلیل بیار و خودتو جر بده، مگه فایده داره؟، مگه تو گوششون میره، تموم که شد،...
-
حسودی
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 19:25
* من خیلی به بچه درسخونا حسودیم میشه، واقعا وقتی می بینم اونا از درس خوندن لذت میبرن و من درس نمیخونم میخوام خودم رو محکم بکوبونم تو دیوار، نه چون نمیتونم، چون استعداد دارم و استفاده نمیکنم. کاشکی قبلن هم نوشته بودم از حسهام تا ببینم بعد از هر ترم اینجوری میشم یا این اولین بارمه، ولی اینو میدونم که هیچ وقت مثل الان...
-
ولش کن بابا
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 17:14
* گوشیم داره زنگ میزنه، جواب نمیدم، کی حال و حوصله داره به خدا، شمارههای آشنا رو جواب نمیدونم این یکی دیگه غریبهس، حالا خوبه که میتونم حدس بزنم چی میخواد بگه، کلا تمایلی برا ارتباط با خیلیها ندارم دیگه. * دلم به خاطر روزهایی که بی هدف گذروندم داره میسوزه، میخوام از همین حالا یه زندگی هدفدار داشته باشم، واقعا دیگه...
-
یکی بیاد بگه!
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 16:15
بابا یکی بیاد به اینا بگه همه که قرار نیست آلیا صبور و مریم میرزاخانی بشن که، میخوان همه رو با همدیگه مقایسه کنن، اونوخ خودشون نمیخوان مقایسه شن. زندگی داریما!
-
خود خود خودم
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 13:50
از دیروز تا حالا که سرور خرابه اعصابم به هم ریخته، تازه فهمیدم که معتادم، آره داداش معتاد!، اومدم اینجا که بنویسم تا شاید یه کم بهتر شم. خدا کنه طریع درست شه که کاملا اعصاب به هم ریختهس. فعلا خودم رو با ترجمه قالب برا این وبلاگ سرگرم کردم، تا بعدا خدا چی بخواد. خرتم سالار.