* امروز ۳۰م مرداده، پس فردا اول شهریوره و این یعنی یک ماه دیگه ترم جدید شروع میشه و این یعنی این که صبح نمیشه تا ساعت ۱۲ خوابید، این یعنی باید ناهار و شام سلف خورد، این یعنی دوباره باید پول بدم برا کتاب، این یعنی ساعات طولانی از روز رو نمیتونم پشت کامپیوتر باشم، این یعنی نمیتونم نیم ساعت یه بار دکتر خودم رو بروز کنم، این یعنی باید برم دنبال خرحمالی برا کانون وبلاگنویسا، این یعنی تا دو هفته که همه دوستان منو ببینن باید جواب بدم که چرا بی معرفت بودم و تابستون یادی ازشون نکردم، این یعنی دوباره باید تو دلم به رئیس دفتر نهاد فحش بدم، یعنی اینکه باید دزدی بیام دزدی برم تا معاون حراست منو نبینه و نگه که خوب قول طراحی سایت دادی، این یعنی دو هفته فرار کردن از دست همکلاسیهای مونث برا سلام و علیک نکردن {:))) خداییش همه اینا به کنار، این آخری هم به کنار، من کلن تو سلام و علیک و ایجاد ارتباط اولیه مشکل دارم، خُ نمیدونم این چه رسمیه که هر کی خواست حرف بزنه باید اول احوالپرسی کنه، من چه خانما و چه آقایون رو به یه چشم نگاه میکنم و کاری داشته باشم مثلن میگم سلام آقای (یا خانم) فلانی، خسته نباشید و ... دیگه این همه کش و قوس که ملت میدن رو نمیدم (و البته بلد نیستم که بدم)، البته دوست دارم خودم رو اصلاح کنم ولی نمیتونم}.
* اول مهر یعنی شروع یه فرصت جدید، یعنی یه فصل نو، یعنی مستی ناشی از یادگرفتن چیز جدید، یعنی لذت کلاسهای دم غروب، یعنی دلستر و قدم زدن زیر درختایی که برگاشون میریزه با رفقا، یعنی بالا و پایین پریدن رو سر یه مساله برای حل شدنش، یعنی دیدن دکتر مصباح، یعنی خندیدنهای مارموزیک دکتر آرمند :)))، اول مهر فصلی نو برای شروع نوِ برا من.
* امیدوارم که شروع کنم به آدم شدن، به بالا رفتن و درجا نزدن. امیدوارم وقتی ترم مهر امسال تموم میشه از خودم راضی باشم. حتی بیشتر از راضی بودن!
چقدر کارای خوبیو باید بیخیال بشی !
باز خوبه تو مفید بودی چند ورق کتاب واسه ارشد خوندی ..من که تعطیلم !
ببین اون نهادی که نوشتی نهاد رهبری دانشگاه که نی ؟
درباره ی اون سلام علیکم کمی کنار بیا باش ...آقا ما یکی و دارریم که بین همه به بی ادبی معروفه واسه همین مدلی رفتارا ... هم کلاسین و همر گروه نمیدونم یه بار در روز سلام اینقده فشار داره ؟
می بینی؟
سخته واقعن جدا شدن از این همه خوبی :دی
اون نهاد هم دقیقن همون نهاده :))
من خیلی سعی می کنم بیادب نباشم، اگه حس کنم طرف منو دیده خیلی محترمانه میرم جلو و سلام میکنم، تمام تلاش من معطوف این نکتهس که منو نبینه :)) البته این ربطی به پسر و دختر بودن هم ندارهها. اونوخ سلام فشار نداره، اون وقتی که الکی داره تلف میشه خیلی برام فشار داره.
از وقتی که یادم میاد بهترین و زیباترین فصل سال برام پاییز بوده و هر سال برای اومدنش لحظه شماری میکردم.
و امسال اومدن پاییز برای من معنی خاص تری داره.شروع یک فصل نو در زندگی.
منم پاییز رو دوست دارم تا زمانی که متمایل به زمستون نشده، اصلن آب و هواش هم خیلی خوب و دوست داشتنیه.
اونوخ اون فصل مربوط به دینگدردینگ درینگ میشه؟ :))
کی گفته باید احوالپرسی کرد؟
من همیشه میگم: سلام....
همین
اصلا احوالپرسی مخصوص اوناس که یه کار خاص با طرف دارن یا طرف براشون خاصه :)
چه معنی داره؟؟ وای وای
ای خدا خیرت بده، دِ منم همینو میگم خُ!
اصن تو منو درک میکنی :))
امیدوارم برای هر دومون این اتفاق بیوفته و بهترین ترممون شه این ترم ///
انشاالله که همینطور خواهد بود
قول الکى میدى چرا؟ خوب برو بگو نشد! جون خلاص.
خب ببین این ماجرا کارشناسی باید بشه،
من میخواستم یه سایت دیگه برا دانشگاه بیارم بالا که به موافقت اونا احتیاج داشتم (خیلیا میگفتن که اجازه نمیدن این کار رو بکنی)، منم با سیاست پلید رفتم و قول طراحی یه سایت رو گرفتن اونا و منم سایتی که میخواستم آوردم بالا.
از اونجایی که سیاست پدر و مادر نداره منم طراحی نکردم سایتشون رو :))
خوش به حالت که دانشجویی
منم درس می خوام
منم دانشگاه می خوام
دلم برا درس یه ذره شده
من 5 ساله که لیسانس مسخره ریاضی رو گرفتم و مدرکشم پاره کردمو دارم مغازه داری می کنم
اه تف به این مملکت
ببخش دلم پر بود که این حرفو زدم
جدی تو دوباره حاضری بری مثلن آمار یا معادلات پاس کنی؟
خوبه لااقل تو یه کار برا خودت دست و پا کردی، خیلی علوم پایهایها همین کار رو هم ندارن :))