* بعضی وقتا بعضی چیزایی که در موردشون میدونی باید چیکار کنی باعث میشن که برا تو ایجاد دلشوره یا استرس کنن، مثلن نتیجه یه امتحان، ولی بعضی وقتا هست که تو نه میدونی که نمیدونی و نمیدونی که میدونی و این خودش باعث میشه که برات دلشوره ایجاد بشه.
* مثال این نمونه آخری میشه مثال همین دوست داشتن من، من میدونم که ماهم رو دوست دارم، ولی نمیدونم که این همون چیزیه که من میخوام یا نه، من میدونم که با وجود این موجود میتونیم با هم خیلی پیشرفت کنیم، ولی نمیدونم که به دست آوردن همین باعث زدن ریشه پیشرفتم میشه یا نه، از طرفی من نمیدونم که ماهم منو میخواد یا نه، من نمیدونم که من چقدر به آیدهآلهای اون نزدیکم، من نمیدونم که بینمون چقدر تفاوت فرهنگی و عقیدتی وجود داره.
* امید داشتم که وقتی بیشتر بشناسمش این عطش خواستنم کمتر و یا حداقل منطقیتر شه، اما دقیقا حالا داره برعکس میشه، هر چی بیشتر میگذره اون در نظر من ماهتر و عزیزتر میشه.
* حس الان خودم اینه که هنوز خیلی بچهم.
دقیقا...بهم سر بزن!
چشم.
نمیدونی که تو رو میخواد یا نه؟ مگه با هم در ارتباط نیستین؟ مگه با هم حرف نمیزنین؟ مگه میشه ندونی؟ تو که گفتی یه رابطه یک طرفه نیست!
چیزهاییم که نمیدونی رو با گذشت زمان و با شناخت بیشتر خواهی دونست. و سعی کن زیاد از حد وسواس به خرج ندی چون یه وقت چشم باز میکنی میبینی از کفت رفته. هیچ زندگی مشترک و عاشقانه ای نیست که بی عیب و نقص و بدون تفاوت باشه. منتظر همچین کسی نباش. همونیو که داری بچسب. اگه خوبه بچسب. تفاوتهای جزئی رو با عقل سلیم و یکم گذشت و فداکاری میشه حل کرد.
اینقدم ترس به خودت راه نده. اگه فکر میکنی بچه ای ok ولی اگه یه وقت حس کردی بزرگ شدی باز یه ترس جدید برای خودت درست نکن.
بابا رابطه هم که باشه اینقدر که تو گفتی شدید نیست، اینی که تو گفتی از یه تابع هم بیشتره، حتی شاید یه تابعک خطی باشه!!!
نمیدونم! تو گیجسرا شاید گیر افتادم! نمیدونم! نمیدونم ...
مشکل من خود منم
منم که با من دشمنم
+
زمان همه چیو حل می کنه:)
انشاالله
آخیییییییییییی، یکی رو می خوای
چرا من اجازه نمی دم کسی رو بخوام؟!
دوست داشتن هنریه که خیلی خوبه و همه هم تجربهش میکنن،
به قول حافظ :
عشق میورزیم و امید که این فن شریف
همچو فنهای دگر موجب هرمان نشود.
شما هم چارهای نداری جز اینکه تجربهش کنی. مطمئن باش