نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

پیش شرط

 * متن این پست ارزش خواندن ندارد! اگر سن شما زیر ۱۸ سال است لطفا اینجا کلیک کنید و در غیراینصورت، اثرات خواندن این متن، تماما به عهده‌ی خودتان خواهد بود.

 * ساعت ۸ اومدم دانشگاه، اومدم تا بشینم درس بخونم؛ اومدم فنی؛ رفتم تو سالن مطالعه؛ کتاب رو جلوم باز کردم، کتاب بازارا؛ شروع کردم به خوندن؛ داشتم روی تک‌تک کلمه‌ها فکر میکردم؛ چند دقیقه گذشت؛ به اینایی که فکر کرده بودم، فکر کردم؛ من، اون، خانواده‌م، خانواده‌ش، خانواده‌مون؛ کتاب رو بستم، نخواستم به درس خوندن بی‌احترامی شه؛ بلند شدم از سالن مطالعه اومدم بیرون؛ اومدم بیرون فنی؛ کلاس ساعت ۱۰ تشکیل نشد، گفتند جشن ریاضیاته و فلان پروفسور میاد؛ اومدم کشاورزی، حوصله‌ی جشن رو نداشتم؛ اومدم سایت؛ الان ۳ ساعته که تو سایت نشستم و دارم وقتم رو هدر میدم؛

 * خدا با اون خداییش، حق داشت که برا خلقت ما تصمیم بگیره، ولی حق نداشت برا مرگ پیش‌شرط بذاره.

نظرات 7 + ارسال نظر
مستبد یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ


خوبستین خوشستین؟



نوچ

آرزو دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ

چته پسر ؟؟؟

هیچی (: الان خوبم

comix دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ http://reminders.blogsky.com

آخی نخواستی به درس خوندن بی احترامی بشه....
وای این جمله ت خدا بود!!


حالا من نفهمیدم دقیقا قضیه چیه؟! یه کم بیشتر توضیح بده...

تو اون خونواده ها اینا کلا همه در حد همون 25 درصدست؟!؟

بعد اینا ربطش به مردن چیه؟! پیش شرط چیه؟!

یه مقدار نمی فهمم کلا !
خیلی خنگم؟!

باور کن همینطور بود (: لااقل وقتی که میخوام درس بخونم دیگه درس بخونم! نه اینکه سرم رو کتاب باشه و فکر جای دیگه.

هیچی! قضیه تموم شد.

کدوم 25 درصد؟

ببین خودکشی تو اسلام که مشکل داره خو!

من خیلی گنگ نوشتم! تو خیلی هم باهوشی! دوستای من همه باهوشن

الدان سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ق.ظ http://macloren.blogsky.com

!

سعید سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ

سلام دکتر جون
اومدم با اسم jojo نظر بدم یهو یادم اومد خودم خنده ام گرفت..
غصه نخور..این نیز بگذرد..

سلام سعید
دهنت سرویس! هنوز کامنتات رو یادم میاد میخوام از خنده بترکم
بله داداش! همینطوره.

ندا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://lore.blogsky.com

دکتر تو دیگه چرا ؟؟

راستی دکتر میخوای من تورو بکشم تو منو بکشی راحت شیم جفتمون ؟



بیا یه کاری کن، من به هر کی پیشنهاد میدم قبول نمیکنه، بیا منو بکش، من دستخط بهت میدم که کاری بهت نداشته باشن، تازه اگه ارث و میراثی هم دارم برسه به تو،
نظرت چیه؟

هانیه پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://roozi.blogsky.com/

خطرناااااااااااک!!!
دنیا اینقدر ارزش نداره که بخوای خودتو برای رهایی بکشی

هعی!
زبانم در دهان باز بسته‌ست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد