* حدودن یه فصل خیلی مهم تو این چند وقت زندگی من بسته شد؛ این فصل خیلی جالب بود، سختی داشت، شیرینی داشت، از همه چی مهمتر خیلی تجربه داشت.
* بعضی وقتها فکر می کنیم چون خیلی گرفتاریم بخدا نمی رسیم، اما حقیقت این است که چون به خدا نرسیدیم خیلی گرفتاریم (این متن یک اساماس دزدی است!).
* از الان، یه روز نو، یه روزی نو.
* خدایا کمکم کن. کمکم کن تا اونچه که با تو و با استعداد خودم میتونم بشم، بشم! این چند وقت رو هم میذارم به پای مهربونی تو و خریت خودم و خوبیهای بقیه، دوست دارم از این به بعد خودم باشم و خودت.
* کمکم کن.
25% هم تموم شد؟؟
قضیه این 25 درصد چیه؟
ها نکنه اون قضیه رو میگی که من و خانوادهم حلم، فقط مونده اون و خانوادهش؟
آره، برای همیشه حل شد.
تو این حدودن یه فصل چقدر پیر شدی میثم !
(مثلا عکس تویی!)
غم روزگاره
الان دلت گرفته؟؟
نه، خوبم اتفاقا
دکتر
دیگه ان قدراااام فاجعه نیست !
شاید!
ولی درست فکر کن شاید باشه.
این عکسه که خانمه!!!!!!!!!!!
برات دعا میکنم هر چی خیره براث پیش بیاد چه با ماه چه بی ماه.
مهم محتواست! (:
ممنون، ان شا الله که همینطور باشه.
الان صفر درصدی! به سلامتی! پس از نو شروع می کنی!! :دی
خسته شدم از شروع کردن،
میخوام ساکن بمونم،
شاید هم مــــُـردم
بهم گفت دکتر...
غصه نخور..
هرچی خیره پیش میاد..
بنده خدا اگه بیاد اینجا رو بخونه منو میندازه به خدا
شاید اینطور باشه،
امیدوارم که اینطور باشه.
ساکن بمون ولی
نمیر
اصلا مگه دست خودته؟!!
کاش دست خودم بود،
کاش.
http://porpot.blogsky.com/1390/02/25/post-348