* مقام فرمانروایی در انسان امری عادی است، ولی در ذات خدا امری تکوینی است، این یعنی خدا امرش تکوینی است، از این نتیجه میشود عرش یک مکان خارجی است.
* من فردا میانترم زبان تخصصی دارم، بعد دنبال یه سررسید میگشتم که کلمات تخخصی رو توش بنویسم که بعدا برا کنکور هم داشته باشمشون، بعد یه سررسید تو جهیزیهم پیدا کردم که وقتی داشتم توش چرخ میزدم دیدم اینو توش نوشتم، نمیدونم حاصل فکر خودمه (که خیلی بعید میتونه باشه که من فکر کرده باشم تو عمرم) یا از جایی دزدیده باشمش، چون قشنگ بود گذاشتمش اینجا تا همه استفاده کنن (:
* تو این فکرم که بعد از اینکه دکترام رو تو ریاضی گرفتم و چند سال هم تو حوزه درس دین خوندم، برم فلسفه هم یاد بگیرم.
* حیفه که آدم زندگی کنه و نفهمه که چی بوده و چی نبوده و برای چی، چی نبوده و نبودن چی برای چی بوده، آدم باید بفهمه تا جاهل نباشه و جایی که جهل نبود عصیانی هم نیست. جایی که حتی افتادن برگ هم حساب و کتاب داره، نفهمیدن یکریخته با ظلم و ظلم هم تنها جوابش ظلمه (بد برداشت نشه، این ظلم بر من عدله ولی شاید به دست یه ظالم اجرا بشه، مثلا وقتی من تو جامعه دزدی میکنم و ناامنی ایجاد میکنم، شاید یه شاه دزد هم از من دزدی کنه، دزدیدن اون بر من عدله ولی اون هم ظلم کرده).
* خلاصه به قول حضرت مولانا، ز کجا آمدهم؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم؟ آخر ننمایی وطنم.
دممممه نویسنده ش گرم ... حالا چه تو باشی که نباشی ...
چاکرتیم
نه بابا چه کاریه آدم بره دنبال جواب این سوالا
تهش که به هیچی نمیرسه فقط اعصاب خودشو خورد میکنه
هستیم دور هم دیگه حالا حتما باید بریم دنبال اینکه چرا و چی؟ بعد بخورم تو ذوقمون یه بلایی سر خودمون بیاریم؟
رسیدن مهم نیست، رفتن مهمه؛
تو وایسادن آدم میپوسه و میشه مرده متحرک (: