نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

عطر سیب سرخ

 * عطر سیب سرخ می‌آید،
وقتی که تو را می‌بینم؛
دلم می‌ترسد،
دستم می‌لرزد؛

تو می‌روی،
دل من به دنبال تو،
کفش‌هایم احساس خستگی میکنند.
چه سخت است عاشق باشی و شاعر نباشی.

 * خواستم بنویسم که چند وقتی هست که هر نمونه سیب سرخ رو بو میکنم، بوئی ازش بلند نمیشه، دیدم خشک و خالی خوب نیست، یه شعری هم از خودم در وَ کردم :دی

نظرات 3 + ارسال نظر
مستبد جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:04 ب.ظ


پناه بر خدا! تو از سهراب هم داری سهراب تر میشی. باز اون شاعر بود اینقدر اذیت نشد
شعرت خیلی قشنگ بود. نتیجه می گیریم این چند وخ که متابولیسم مغزتو بردی بالا٬ اون سلولهای شعر و شاعری مغزتم به نوایی رسیدن!

:))
متابولیسم فوش که نیست؟ :دی

فرزانه جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://jinoos-ap.persianblog.ir

امتحان با مغز دکتر ما چه کرد ؟
دکتر کابردیا جبر یک دارنا


مغز چیه؟ :دی

آره. تازه من خودم کاربردیم، بعد ترم ۳ مثه این خوشالا بدو بدو رفتم جبر ۱ برداشتم :دی

سعیده جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

برعکسش هم هست
ادم شاعرباشه و عاشق نباشه

اصلن یه وضعی

دکتر پکری چند روز ها !!!!

به قول شاعر اوشون دیگه خشت میزنن، شعر نمیگن :دی

خیلی خوبم اتفاقن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد