نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

این روزها - n منهای یک‌م

 * « ای عشق! اگر اسیر ِ زندان ِ توام / عاشق شده‌ام، غمین و نالان ِ توام / بر خود تو نناز، ای گیاه ِ کوهی / ... ». این آخرین رباعی من هست که البته مصرع ِ چهارمش نیومد :دی

 * از امروز رفتیم استقبال ماه رمضان. ان‌شاالله دیگه آدم شم، شما که نمیدونید چقدر سخته خــَریــَت!

 * ماه رمضون رو من خیلی دوست میدارم، از ۲ یا سه سال پیش این دوست داشتن شروع شد، از همون سالی که این وبلاگ رو زدم. ماه رمضون چیزایی داره که خودتون میدونید، احتیاج به فک‌زدن ِ من نیست.

 * امسال هم مطابق با هر سال شب‌ها رو ان‌شاالله به درس خوندن خواهیم گذروند. سری‌های زمانی، درس‌های مساله‌ای در آنالیز و توپولوژی -که حتما در مورد کتابش خواهم نوشت- و پروژه کارشناسی مهم‌ترین بخش‌های شب‌های من رو تشکیل خواهند داد ان‌شاالله.

 * به کنکوری‌ها توصیه میکنم ماه رمضون رو از دست ندن، خیلی خیلی خوب می‌باشد این ماه :)

 * دارم آهنگ گوش میدم، آهنگ‌هایی که بعضا هر کدوم خاطره‌ن برام. شما تصور بفرمائید یه سرباز رو که تا ۴۰ سال بعد از خدمتش از خاطراتش میگه، حالا هر چند واقعا تو خدمتش بهش خوش نگذشته باشه.

نظرات 7 + ارسال نظر
یلدا جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:18 ب.ظ http://yalda73.blogsky.com

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی*توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
دکتر علی شریعتی

بهزاد شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:21 ب.ظ


انشاالله آدم میشی من به تو ایمان دارم
ولی حیفه ها خریت یه عالم دیگه ای داره

لااقل یه تعارف بزن :))

خریت عالم خوبیه، ولی خوب دیگه از سن من گذشته :)

سکوت ماه یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 ق.ظ

ما شا ا... به اراده شما جهت درس خوندن در ماه رمضون .وقت سحر بر تنبلی ما نیز دعایی بشود.:)

مجبورم :دی

چشم، شما هم دعا کنید به حال این حقیر.

سعید یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ق.ظ

سلام داداش اگه تراوشات ذهنیه خودته قشنگه...
میبینم که در معیت میتی مثل ما بودن موجب درخشش استعدادات شده :)
دعای فرج یادت نره
دعات میکنم دعام کن

پ ن پ، از تو سایتای دیگه کپی زدم :دی
ای بابا! اعتماد به نفس! :پی :دی

چشم! حتما ؛)

شهرزاد جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ

" از امروز رفتیم استقبال ماه رمضان. ان‌شاالله دیگه آدم شم، شما که نمیدونید چقدر سخته خــَریــَت!"
ما نیز هم التماس دعا دکتر، دقیقا درک می کنم عمق فاجعه رو ، دعا کن دسته جمعی آدم شیم! :)))

روا نباشه، ولی در حالت کلی: «نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم» :))))

hedie یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:28 ق.ظ

بر خود تو نناز ای گیاه کوهی
من کوهمو زین سبب به دامان توام
nazaretoon chie?az naghes boodan behtare ke...na???

خوب بود :) آفرین. فقط وزنش به هم نمیخوره ؛)

مرسی، آره، ممنونم ازتون :)

حای سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:15 ب.ظ http://merry.blogsky.com

موافقم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد