* یه شعر جدید از مبینا هست که میگه: «ای اشگر (لشکر) حسینی، ای اشگر حسینی، میرفتن و رسیدن، یه جا حسین ُ دیدن» ((:
* این مبینا همونیه که اینجا من رو توصیف کرد. به هر حال الان هم دقیقا مثل اون پست مبینا حوصلهی خوندن ندارم، میدونی تقصیر منم نیست به نظر من. مثلا جزوه عددی پیشرفته رو باز میکنم و شروع میکنم به خوندن، مبحث «نظریه تقریب»، بحث واقعا مبتدیانه و خیلی لوسه، چیز سختی نداره که نشه فهمید، فقط و فقط فرمول و ایناس با یه بند مفهوم. خب چه کاریه که من اینو بخونم؟ سر امتحان خودم فکر میکنم به دستش میارم همهی فرمولها رو. والا!
* جزوهی تحقیق پیشرفته رو باز میکنم، همهی مباحث فقط جبر خطیه، انصافا چیز بیشتری نداره، تازه خیلی لوس و مدیریتیش کردن و از شکل و شمایل ریاضی انداختنش. خب چه کاریه من به این باهوشی اینارو بخونم؟ سر امتحان فکر میکنم خودم به دست میارم!
* میدونی با این نوع استدلال دو سه روزه که دارم زندگی میکنم. خودم رو جان نـَش فرض کردم و این چیزایی که بهمون درس میدن رو یه مشت چرت و پرت.
* خدایا کمک کن این ترم مشروط نشم!
یعنی چی که یه جا حسین دیدن این بچه تو قافیه سر هم کردن استعداد داره اصلن
بچه جان بشین درستو بخون بهونه نیااااااار
یعنی یه لشکر به اسم لشکر حسینی داشته رد میشده از یه جایی، از سر اتفاق اونجا حسین رو میبینن :)))
کار سخت از من نخواه :))
قبلیه ما بودیم
فدای شوما!
جان نش یه عادم فوق العاده بود :) زندگیشو واقعن دوس دارم
منم خیلی شبیهشم :)
:دی
پ.ن: حالا که شبیهشم، میخوای بهم پیشنهاد بدی؟
D:
منم به همین دلیل چند ترم مشروط شدم




خر نشو بخون فک میکنی بلتی
سر امتحان همیشه هوش آدم میا پایین
فرض کن الان امتحانه چند تا نمونه سوال بیار
بشین ببین میتونی خودت فرمولا رو دراری به جواب برسی یا نوچ؟!
این گریه ه خیلی باحاله شکلکش
اینجا که میتونم بدست بیارم، مشکلی نیست،
بحث سر اینه که سر امتحان مثلا چایی نیست،
یا آدم هر طور که دلش خواست نمیتونه بشینه،
وقت کمه،
وگرنه اگه همینارو هر جور که راحت باشی بخوان که مشکلی نیست ؛)
خدا چیکارت نکنه!...
خدا همه مبیناهارو واسمون نگه داره.....
به قول سهراب:
کودکی ما رو به بهای بسیار ناچیزی غارت کردن...(یه چیزی تو همین مایه ها!)
:))
تازه این گوشهای از کمالات مبینا بود :))
هعی!
بابا باهووووووش
کلا بچه های ریاضی باهوشن
تعریف از خود نباشه البته :دی
دکتر
میگم سرچ قالبت کجاس؟
دارم دانبال اون راه حلت تو مطلب میگردم که قبلا گذاشته بودی پیدا نمیشه
همون الگوریتم پستچی و ...
که جواب تو تو اون ماتریس 820 اینا اومده بودا
نداره، تو گوگل اول بزن site:http://porpot.blogsky.com و بعدش کلمه کلیدی رو وارد کن.
خودم یادم نمیاد چی رو میخوای!
مرسییییییییییییییییییییییییییییی
یافتمش
اینو میگم
http://porpot.blogsky.com/1390/03/09/post-360/
سلام داداش
برو خونندها رو فیلم نکن مشتی برو یره..!!! تو و مشروطی...
سلام.
من؟ من شاگرد اول میشم :پی
دکتر خیلی حس بدیه .حس بلدم .میدونم میخونم ای بابا به دستش میارم و دوست ندارم فردا امتحان هندسه جبری دارم منم تو این حسم ولی دارم سزمو میکوبم به دیفال که نه جک تو بلد نیستی سر امتحان وقت تحلیل نداری خوب خوب بخون
اون جک خیلی باحال بود :))
دارم زورم رو میزنم! ولی یه مشکل هست اینه که استاد تحقیقمون از جایی سوال میده که برای اولین بار سر امتحان باهاش آشنا میشی
صغری یا کبری؟
کبری :دی
چقدر با این استدلالت هم ذات پنداری کردم دکتر بعد جالبه بیش از هر وقت دیگه، مابین امتحانات میان ترم و پایان ترم این استدلال توی ذهن آدم پیچ و تاب می خوره و تا خود شب امتحان پایان ترم هم از خودش مقاومت نشون میده گاهاً... :)))
آره، لامصب اینقد هم قیافه حق به جانب میگیره که نگو :))
دیشب داشتم با یکی از دوستام صحبت میکردم در مورد موقع امتحان، میگفت ما تو لیسانس میرفتیم زهر مارترین قهوه بازار رو میگرفتیم تا شب بتونیم بیدار بمونیم درس بخونیم، ولی همون که قهوه رو میخوردیم ده دقیقه بعد خواب بودیم، این در حالی بود که مواع عادی حداقل تا یک بیدار بودیم :))
اهلا و سهلا یا دکی
لپتاپ مفتی پیدا شده برا دیروز و امروز :دی
سلام
سهم من از شب یلدا شاید
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست
غم هایم بلند همانند شب یلداست
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
یلداتون مبارک
سلام!
ممنونم! زیبا بود.
سلام دکتر
قصه های مجیدو یادته؟ یه قسمت میگو خورده بود، کتابا رو باز می کرد می گفت اینو که بلدم... اونو بلدم... :)
چک ببین این چند وقته میگو، ماهی یا فسفر نخورده باشی یه وخت
سلام مجید جان!
آره :)))) باور کن همینطور چیزی هم هستا! یعنی اصن یه وضی! :دی
ایشالا که مشروط نمیشی...
اگه شدی برای ایجاد آرامش از مبینا خانم کمک بگیر یکی دو تا از اون شعرارو واست بخونه شارژ میشی...
مبینا معمولا ناخودآگاه قشنگ میزنه حال آدم رو میگیره! ازش بخوام شعر بخونه دقیقا شعری رو میسراید که یک مشروط رو تشویق به خودکشی میکند :| :دی
سلام دکتر جان.
شمارش معکوس واسه شروع به کار یه منبع کتاب ریاضی شروع شده:
mathdl.ir
لطفا خبررسانی کن
سلام کریم جان!
امیدوارم که دیر نکرده باشم! درگیر امتحانا بودم بدجور!
اوکی ؛)
وبت زیباست... گرایشت چیه؟
ارشد می خونی دیگه... نوشتی تحقیق پیشرفته ...
من لیسانس کاربردی بودم...
الان ترم یک جبر هستم.
کفتی جان نش... یاد مقاله ای افتادم که باید بدم... بعد امتحانا... دو تاتز بهم دادن درباره تئوری بازیها...
دست بهشون نزدم... وحشت برم داشت گفتی نش...!!!
موفق باشی...
یه موفق درست و حسابی...
ممنونم.
تحقیق در عملیات میخونم!
خوش به حالتون! جبر آخر دنیاست! یعنی اصن یه وضی!
خیلی خوبه! لذت ببر جدی! شاد بودن تنها انتقامیست که میتوان از زندگی گرفت ؛)
ممنونم! انشاالله شما هم :)
تولدتون مبارک
با بهترین آرزوها
واو! ممنون!
خودت استاد ی دیگه
ما شاگرد شمائیم
شعر مبینا خیلی باحال بود
اصلا این بچه شعر خوندنش به خالش رفته عالیییییییی
:))
اصن یه وعضی این استعداد شعر گفتن تو خانواده ما موروثیه :دی