* راستش چند روز هست که دارم روی یه موضوع فکر میکنم و امروز که خواستم بنویسمش، توی انتخاب عنوان موندم. آخر کار شاید عوض شد عنوان، ولی الان که شروع کردم به نوشتن، عنوان هست: «چیزی که پــُر باشه، ولی خالی باشه!».
* خیلی وقته که حوصله سیاسیون رو ندارم، تقریبا از ۸۸ به بعد شروع شد، کلا سعی میکنم نه بحث سیاسی داشته باشم، نه خبر سیاسی بخونم و نه غیره و ذلک سیاسی. اینقدر بیاخلاقی دیدم که یه جورایی ترجیح میدم نبینم. حالا شما بخون سر زیر برف.
* اما چند روز پیش ظاهرا تو مجلس اتفاقاتی افتاده، من خیلی جدی نگرفتم وقتی که تو اینترنت در موردش دیدم، ولی کمکم دیدم نه! مثه اینکه جالب بود قضیه و با این دید رفتم فیلمش رو دانلود کردم و دیدم.
* چیز جدیدی نبود برام! دکتر افشاگری کرد! طرف مقابلش هم بهش گفت اینایی که به من میگی ربطی به موضوع بحث نداره! درست شبیه به مناظره موسوی و احمدینژاد.
* اعتراف میکنم چهار سال پیش، از این رفتار سیاسی ذوقزده میشدم، بخشیش اقتضائات نوجوانی بود و بخشیش هم سببش، تبلیغاتی بود که تو کوچه و بازار علیه هاشمی میشد. به هر حال خودم رو معصوم نمیدونم و اشتباهیه که کردم! دکتر از همون ۸۴ هم همین بود و طبیعتا ادعای کسایی که میگن فلان شد و امان رو قبول ندارم؛ من اشتباه کردم.
* احمدینژاد کلا برای من مفید بود، شاید درسی که من از این ۸ سال گرفتم رو هیچ وقت، با خوندن هیچ کتابی نمیتونستم یاد بگیرم. از این بابت خدا رو شاکرم.
* یادم نمیره که انقلابی بودن به داد و هوار و ادعا نیست. کسی انقلابیه که خودش رو به انقلاب مدیون بدونه، نه انقلاب رو به خودش.
سلام دوست عزیز من
یه سوال برای چند لحظه تفکر
انقلاب ها چه وقت می میرند؟
درست در آن لحظه ای که بعضی از انسان های آرمانی پیشین، که به نام انقلاب در جامعه مطرح شده اند از فرط خوردن گوشت انقلاب، نقرس بگیرند و حاضر بشوند اهداف انقلابی دو سه دهه قبل را در ملاءعام به سخره بگیرند و خود بخندند و دیگران را در آن خصوص بخندانند.
به نظر من از وقتی که انقلاب از جهاد و مبارزه، تبدیل شد به مد و کلیشه، و از حالت نهضت تبدیل شد به یک نهاد رسمی و تشریفاتی، آن وقت بود که تقلب و نفاق کم کم وارد آن شد.چون دیگر لازم نبود برای انقلاب چیزی بدی، بلکه می شد به نام انقلاب، چیزی گرفت
و در آخر اینکه
دیگران فکر میکنند دقیقا میدانند ما باید چطور زندگی کنیم، اما هر گز نمیدانند چگونه باید خودشان زندگی کنند.
دوست عزیز من زمان آدمها را دگرگون میکند اما تصویری را که از ایشان داریم ثابت نگه میدارد. هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست .
من از احمدی نژاد دلگیرم .خیلی هم دلگیرم ولی روش و منش امثال میر حسین را نیز اصلا قبول ندارم ...
سلام.
به نظرت آرمانها فقط و فقط اون چیزی هست که الان تبلیغ میشه؟ چند وقت پیش داشتم از انقلاب میومدم خوابگاه که یه دستفروشی داشت روزنامههای اول انقلاب رو میفروخت، یه دونه کیهان گرفتم به تاریخ ۲۷ دی ۱۳۵۷. اون چیزی که من توی اون روزنامه دیدم، با این چیزی که الان میگن خیلی متفاوته. منظورم اینه الان فقط یک قاب گذاشتن روی اونجایی که میخوان و بقیه نادیده گرفته میشه، مگرنه که شعار بود «استقلال آزادی جمهوری اسلامی»؟ الان هم میگن شعار همونه ولی تفسیر میکنن به مطلوب خودشون، استقلال رو، آزادی رو، جمهوری رو، اسلامی رو. این مشکل اوله.
دوم اینکه با حرفت موافقم، متاسفانه الان دوستان چه خواسته و چه ناخواسته نشستن در جایگاه پیغمبر و نه یک حاکم عادی و حتی نه جایگاه پیغمبر که جای پیغمبر. این مشکل دومه.
میشه برای روش و منش میرحسین یه مصداق بیارین؟ من متوجه نشدم. منظور روش ایشون در ابتدای انقلابه یا ۴ سال پیش؟
من هنوز هم میگم که احمدینژاد خدمات خوبی داشته به این مملکت، حتی بعضا به این فکر میکنم که سیستم مشکل داره که اینطور میشه. رئیسجمهورها و نخستوزیرها رو ببین: بنیصدر، بازرگان، هاشمی، میرحسین، خاتمی، احمدینژاد. ظاهرا سیستم کلا منافقسازه :دی همیشه در پس پرده قدرت، معادلات به صورت دیگهای هستن، اونقدر مسلمان نیستیم که سیاستمون مثل دیانت و بالعکس باشه. اینه که منظور من در این پست احمدینژادها و میرحسینها هستند و نه تنها خود شخص.
وای چقدر حرفات اشناست. چقدرم خوب نوشتی. دقیقا همین حس رو منم دارم. منم سال 84 همین اشتباه رو کردم و 4 سال طول کشید تا فهمیدم چقدر در اشتباه بودم. ولی تجربه خوبی بود. دیگه هیچ چیز رو راحت قبول نمیکنم.
جمله اخر هم که معرکه بود
این روزها خیلیها این حس رو دارن.
هانیه جان کتاب دموکراسی و دموقراضه رو خوندی؟ :دی فکر کنم همون داستان داره اجرا میشه :دی
باری من و تو بی گناهیم
او نیز تقصیری ندارد
پس بی گمان این کار
کار چهارم شخص مجهول است!
(قیصر امین پور)
پ.ن:
ا.ن(اول.نوشت):
سلام!!
سلام!
مواضعت رو شفاف نکردیا :دی
دقیقا منم توی اون برهه از زمان چنین اشتباهی کردم و الان اگه پشیمونی شاخ داشت شاخ هام تا آسمون رفته بود ولی یه چیزی دکتر، به نظرت چاره ی دیگه ای هم بود؟ شاید رای سفید دادن برای من انتخاب بعدی میتونست باشه با توجه به شرایط اون روزا چون بقیه انتخابها هم می تونست به اوضاعی مشابه اوضاع فعلی منجر بشه، نمیدونم والا...
شهرزاد جان به نظر من هاشمی میتونست انتخاب بهتری باشه. ما تو هیچ دورهای از این انقلاب نبوده که فساد نداشته باشیم، ولی تو دورهی هاشمی با وجود فساد باز مملکت داغونی رو داشتیم که نسبتا سر و سامون گرفت.
اول اینکه اگه زمان خاتمی بود باور میکردم که همهی فسادها و فلانها به خاطر دزدی مسئولینه و اصلاحطلبان فلان فلانه، ولی این ۸ سال حکومت اصولگرایان نشون داد که مشکل پایهایه و ربطی به طرز تفکر نداره، دوم اینکه هاشمی تنها خوی دیکتاتوری داره، وگرنه شخصیه که به آبادانی و توسعه فکر میکنه، تفکرات میانهروتر و معتدلتری هم داره، سوم اینکه هاشمی تفکرمحوره و نه احساسات محور. یه سال هاشمی سفر کرد به شهر ما، نصف فامیلش تو شهر ماست، بعد مردم ازش یه چیزی رو خواستن، خیلی عادی جواب داد که من الان مسئولیت اجرایی ندارم و این باید بررسی بشه، ولی پیشنهادش رو به گوش مسئولین میرسونم. شما این رفتار رو مقایسه کن با کسی که ذارت فلانقدر بودجه میده به فلان جا برای فلان کار.
بنابراین من الان که فکر میکنم میبینم در ۸۴ هاشمی میتونست انتخاب بهتری باشه.
پ.ن: من همیشه دوست داشتم انقلابی باشم، ولی الان که فکر میکنم میبینم انقلابی بودن رو اشتباه فهمیدم.
ازش متنفرم 4 سال نه تلویزیون نگا کردم، نه روزنامه خودندم و نه ...
از اون پوز خند مضحکش متنفرم ، ادم مذهبی نیستم ولی به چوب خدا اعتقاد دارم که بدجور بی صداست ...
خدا جای حق نشسته. هر کسی رو هم به اندازهی خوبی و بدی که کرده پاداش و سزا میده. خوبی خدا اینه که تفکرش باینری نیست و فازی عمل میکنه.
شم سیاسی! من خعلی وقتی عقیم شده
نظری ندارم
:))))
توجه کنید که ما قراره فردا ایران رو بسازیم، همین ماها :))))
وقتی این الدنگ رئیس جمهور شد ، یه دختر 17 ساله بود پر زندگی ، الان بعده 7.5 سال یه دختر 24 ساله ام که داره دست و پا میزنه که شاید بتونه زنده بمونه
هعی
این پست بود تو گذاشتی آخه ؟
:)))
همهش هم تقصیر محموده دیگه؟ :))
نمیشه تو سیاست به هیچکسی اعتماد کرد...
آدم باید مث پرفسورحسابی
دوراز حاشیه فقط به مردم خدمت کنه...حتی اگه پیشنهاد وزارت بهش دادن کارشو ول نکنه...
خدا همه رو رحمت کنه...
خیلی سخته! خیلی!
سلام
لازم دونستم اینارو بگم:
با مقایسه ساده ایی خیلی راحت میشه متوجه شد که اقای دکتر در انتخابات 88 و 84 مناسب ترین گزینه بوده البته بین اقایان محترمی که کاندیدا بودند.عمل کرد ایشون هم این نظر رو تایید میکنه ، البته با نگاهی کارشناسی و علمی نه جناحی یا احساسی و با نگاهی منطقی و منصفانه و دیدن ضعف ها و قوت ها و دلایل انها...
اقای هاشمی هم شخص شناخته شده ایی اند با دیدگاهای خاص خودش و مقایسه عملکرد این دو دولت هم کار سختی نیست البته با در نظر داشتن شرایط زمانه هر کدام و نقاط قوت و ضعف... که دولت احمدی نژاد گویا موفق تر بوده...
به نظرمباید نگاهمون رو از احساسی بودن به علمی و منطقی کردن ببریم
سلام.
به نظر من در ۸۴ مناسبترین گزینه هاشمی بود. خیلی واضح دلیلم اینه که مهمترین انتقادات به آقای هاشمی از طرف اصولگرایان قرص (شما بخون تندرو) سیاستهای اقتصادی و مسائل مربوط به خانوادهی ایشان بود، بعد از ۸ سال حکومت اصولگرایان قرص من برام نسبتا شکی باقی نمونده که حداقل اون انتقادات باطل بوده، شاید شیوهی تفکر بهترین روش نبوده باشه، ولی در وضع موجود بهترین جواب رو داده.
دولت آقای احمدینژاد خوبیهایی داشته و بدیهایی هم. بحث این پست بحث بر روی خوبی یا بدی ایشون یا دولت به صورت مستقیم نبود.
سلام
عملکرد هاشمی روشنه مدیرت و نوع نیگاش به یه جامعه اسلامی معلوم هس یعنی در مورد چیز توهمی صحبت نمیکنیم دوره ایشون تجربه شده نظرات ایشون هم در مورد مسائل مختلف گفته میشه و پنهان نیست...
اینکه برخی منتقدای هاشمی عملکرد خوبی نداشتن نقدای بر هاشمی اصلاح که نمیشه و سر جاش هس..
در مسائل اقتصادی هم مدیریت اقتصاد تغییر نکرده و همون نگاه دو دهه پیش حاکم هس...
باس مدیرت اجرایی از محدود بودن دسته یه جماعتی در بیاد دیگه و نباید هی عقب گرد داشته باشیم... نوع نگاه های عده ایی قدرت یافته عامل بسیاری از مشکلای مملکت هس که باید این نوع نگاه با مدیران جدید عوض و اصلاح بشه
به نظرم باید منطقی تر نیگاه کرد به مسائل...
سلام.
بنده قصد تطهیر هاشمی رو ندارم، و نگفتم که هاشمی بهترین بوده که شما اینگونه میفرمائید.
دیدگاههای اقتصادی از تمرکز بر روی سرمایهداری و حکومت صاحبان فن برگشته به سرمایه در دست مردم. اونوقت شما میفرمائید تغییری نکرده؟
من موافقم در مورد نکتهی آخر. نه که مدیریت اجرایی که ساختار حکومتی هم ؛)
موافقم. ممنون میشم راهنمائیم کنی در این مورد.