نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

تعطیلات عید ۹۲

 * تعطیلات عید امسال هم تموم شد. راستش برا من یکی بود و نبودش یکی بود، هیچ دست‌آورد مثبتی هم برام نداشت.

 * فردا شب باید راه بیفتم هلک هلک (حلک حلک؟ هلک حلک؟ حلک هلک؟) برم شهر دودآباد برای توسیع مرزهای علم و دانش. خدا خودش این ترم رو ختم به خیر بگردونه.

 * عکس رو از نمونه پستی که قبلا برای یک نمونه قالب زده بودم برداشتم. اون گل منگولی‌هاش به همون خاطر ِ و دلیل دیگه‌ای بر اون مترتب (مطرتب؟ مترطب؟ مطرطب؟) نیست :دی.

 * تبلیغات: قالب‌هایی که تا حالا برای بلاگ‌اسکای نوشتم یا ترجمه کردم: قالب خاطرات دوست‌داشتنی (کد قالبقالب ماه ِ تنها (کد قالبقالب نارنجی (کد قالبقالب کوچه‌ی عشق (کد قالب).

نظرات 21 + ارسال نظر
حالا جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:07 ب.ظ

تعطیلات عید امسال برا من خوب بود چرا که از مهرماه هیچ تعطیلی و فرجه ای نداشتم و از اسفندماه احتیاج به تعطیلی داشتم. ناگفته نمونه که من خیلی به خودم تو زندگی سخت میگیرم و مطمئنم که بعدا خیلی پشیمان خواهم شد. خلاصه عید باعث شد کمتر از دوهفته از درس دور باشم و روحیه قبلی خودمو بدست بیارم.

شمام که داری میری دست علی یارتووووون

من از عید پارسال هیچ تعطیلی نداشتم :| تابستون هم که روی پروژه بودم و واحد‌هایی که مونده بود، هنوز امتحانا رو تو دانشگاه قبلی نداده اومدم تو دانشگاه جدید ثبت‌نام کردم و از ۲۵ شهریور هم رفتم سر کلاس.
میدونی کاری هم نکردم که فایده داشته باشه، من دوستام هستن که خیلی خوب برنامه دارن و هم خوشی خودشون رو دارن و هم درس و زندگی‌شون رو، ولی من نه نتیجه‌ی خوبی تو درس دارم، نه حوصله‌ای برای خوشی کردن.

من اگه بخوام به روحیه قبلی برگردم فکر کنم حدود یک و نیم سال وقت میخوام، از همه چی دور باشم که البته اونم احتمال نمیدونم مثل روحیه قبلی شه.

پ.ن: درد بی دردی علاجش آتش است!

ندا جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:53 ب.ظ http://lore.blogsky.com


غم دوریت سخته دکی
از فردا کم میای
هعی :(

پرستویی که مقصد را در کوچ می‌بیند از خرابی لانه‌اش نمی هراسد.


میام، من جایی رو جز این دنیای مجازی ندارم که برم :دی

بهزاد(دانشمند) جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:10 ب.ظ


خیلی قالبا قشنگین
کارت حرف نداره
پدر مادر منم رفتن مسافرت. هعییی
امروز دانشگاه بودم استاد .. زد روحیه م
میگه ریاضی نخون ول کن نمیتونی مشروط شدی دو ترم
برو حسابداری و...
میگم استاد علاقه دارم خوب.خوب درسا رو میگیرم خودت که میدونی موقع امتحان نمیدونم چی میشه هنگ میکنم ذهنم کار نمیکنه.
میخنده
خدایی بجا استاد ریاضی یه استاد روانشناسی میذاشتن و به دانشجو امید میدادن بهتر نتیجه میگرفتن
البته من امیدم از دست نمیدم بیشتر تلاش میکنم
اصلا تا هشت سال آینده پروفسور میشم با 10000 تا مقاله آی اس آی
لطفا از الان منو دانشمند صدا کنید

مرسیتم بهزاد :*

:))
بهزاد میدونی یه راه خوب برا موفقیت دوست شدن با یکی از استاداس، در حدی که مثلا با هم راحت باشید و شوخی کنه باهات (اون و نه تو!) ازش سوال کن که چیکار کنی و نکنی! مثلا اگه کدنویسی چیزی کار میکنه ازش بخواه که بده به تو بنویسی. بعد اینکه اگه واقعا ریاضی رو دوست داری خیلی توجه نکن به بقیه. من یکی از دوستام بود، دو ترم اول دقیقا واحدی پاس نکرد، ولی بعدش دیگه مردونه شروع کرد، البته اینکه میگم مردونه این نبود که نخواد! رفت دید مشکلش چیه و حلش کرد (فارسی‌ش این بود که زن می‌خواست :دی رفت با یه خانمی آشنا شد و خیلی رسمی و شیک و پیک با هم بودن و اینطور مشکلش رو حل کرد! دیگه نمیدونم ازدواج کردن یا نه! :دی البته این برمیگرده به اخلاقیات و شرعیاتی که تو میتونی قبول داشته باشی یا نداشته باشی! مختص به خودته قبول داشتن یا نداشتن، ولی چیزی که هست اینه که بدون حل مشکل نمیتونی موفق شی! حالا ممکنه یکی دیگه مشکلش این باشه که مثلا باید تنها باشه، باید تو جمع باشه، باید گروهی درس بخونه! باید رفرنس فرانسه بخونه و …. منظور اینه که مشکل رو باید حل کرد! توجه کن داخل پرانتز به اندازه‌ی بیرونش شد :دی ببخش اگه پدربزرگ‌بازی در آوردم، همونطور که خودم دوست دارم کسایی که باهام راحتن راه‌حل کاربردی بهم پیشنهاد بدن، به تو راه‌حل کاربردی پیشنهاد دادم خخخخ :دی)

بعد اینکه همه چی به خودت برمیگرده! استاد من ریاضی محض خونده، الان مثلا با من وب‌کروالر کار میکرد، یا سنسور برا آدمای صرعی میساخت! کارایی که اصلا در حوزه‌ی محض و حتی کاربردی هم تعریف نشدن تو ریاضی! ولی اون دوست داشت و انجام میداد! یک راه اینه که ببینی چیکار میخوای بکنی (مثلا نظریه رمز بخونی! مثلا حالا!) بعد همینطور که درس میخونی، به اون علاقه‌مندی‌ت هم بپردازی، مطمئن باش که پشیمون نمیشی.

الان که اینارو گفتم، فکر نکن که خودم تونستم موفق باشم با عمل به این حرفا! من مشکلم رو میدونم، ولی نمیتونم حلش کنم! هم جراتش رو ندارم و هم ابزارش محیا نیست! ولیک اینکه رفتم و دیدم که مشکل چیه و البته موقعی که باید درست نگاه کنم سعی میکنم با توجه به اون مشکل راه درست رو انتخاب کنم.

چشم دانشمند ؛)

دونده جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ب.ظ

سلام

* منم همچنین...! :(((

* به امید خدا! انشالله بسلامتی و موفقیت و شادکامی... دعاگو خواهم بود

*عکس قشنگیه...یه حس گرمی و جنبش و لبخند ، توی یه بازار شلوغ و شاد...مثلا یه روز عید!:))))

* همه شون بدون اغراق قشنگ بودن. دست مریزاد!
به خصوص از سادگی و صداقت قالب خاطرات دوست داشتنی، و ستاره ها و ماه قالب ماهِ تنها خوشم اومد! من خیلی آسمون شب و کهکشان رو دوست دارم...و قالب کوچه ی دوست داشتنی رو هم دوست داشتم. با اینکه خیلی از رنگ صورتی خوشم نمیاد! اما هارمونی و لطافت و طراوت قشنگی رو القا می کرد این قالب شما...!
وری نایس!

سلام! کم پیدا! :)

ممنونم! به دعا نیاز دارم! دعا کنید آدم شم.

ها! مثلن اونی که دوسش داری باهات باشه، بری تو بازار بگردی :))) اصن ولی منظور من این نبود :)))

البته فقط قالب ماه ِ تنها طرح خودم بود و بقیه رو تنها ترجمه کردم برای بلاگ‌اسکای. هنوز اونقدر حرفه‌ای نیستم که بتونم مثل مثلا قالب نارنجی بزنم! از نظر هارمونی رنگ‌ها!

پ.ن: نمیدونم در جریان هستید یا نه، ولی رنگ‌بندی چندین واحد دانشگاهی رو شامل میشه! یه کتاب روانشناسی رنگ‌ها از مارکس لوشر (شولر، روشل و … ولی همینطور چیزی بود!) که تابستون میخوندم!‌ اوه! نمیدونی که چه خبری هست تو این دنیای رنگ‌ها!

خودم جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ب.ظ

قالب نارنجی از همه باکلاس تر؟
دود آباد کجا میشه اونوقت؟ خیلی دوره؟
شما برنامه نویس هستین؟

رنگ‌بندی خیلی خوبی داره!

بهش میگن پایتخت :دی میگم شما نزدیک نیستی به دودآباد؟

بعضی وقتا کد میزنم! ولی برنامه‌نویس که مسلط باشه و خفن و فیلان، نه!

خودم جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:23 ب.ظ

ینی من چیکار کنم تا برمیگردین؟

دعا؛
دعا کبوتر عشق است،
بال و پر دارد …
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن ۱: من قبلا اینطور چیزی رو دیده بودم و باز تکرار شده و یا الان یه سنس دارم که این رو دیدم؟
ما عرفناک!
پ.ن ۲: من هستم! حداقل روزی یه بار و دیگه حداقل ِ اقلش سه چار روزی یه بار میام نت! نبودنم اینطوره نه عدم :دی

خودم جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ

دعا واس چی که ادم شید
یه دوستی داشتم که میگفت اینسان باید ادم باشد، چه فرقی میکنه با تفاوت
میگفت همه اینسان هستن ولی اینکه ادم باشن خیلی سخته
ایشالا به مراد دلتون هم میرسید
--------
پ.ن: از خودم به بهزاد جان دانشمند
نه اینکه خودم حسابدار باشم و تبلیغ کار خودم باشه ولی حسابداری یه چیزی شبیه بازی و ریاضی- دنیای پیچیده ای نداره. همه چی طبق قانونه، البته به ضرر خود شرکت یا سازمان و به نفع تشکل حرفه ای (ازونن لحاظ که هر چی پول درمیاد باید 25% سود بره جیب دارایی)
پ.ن: از خودم به خودم جان
1.راستی در مورد عکس انتخابی نظر نذاشتم
باید بگم خیلی تومئنینه و زیباست یاد چراغونی در مجالس عروسی افتادم
2. مشکلی نیس هر جا هستین موفق باشید

آدم شدن خیلی سخته! از خر بودن هم سخت‌تره :|

من اگه اونی که میخوام مراد باشه، آخرش به هوشنگ میرسم :دی
ممنونم.
--------------------
رونوشت به بهزاد.


شما هم موفق باشید! از شنبه میرید سر کلاس و اینا یا چی؟

فری شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:40 ق.ظ http://labkhkhand.blogsky.com/

کوچه عشق ...
چه اسم قشنگی

یاد اون آهنگ پیام عزی افتادم :)

belladona شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:18 ق.ظ

عزیز دلم خوشگلم این پستتو خیلی دوست داشتم نمی دونم چی ریخته بودی توش عاشق پستای قالب خاطرات دوست داشتنی شدم. بچه م ایشالله که موفق باشی می دونم که بهترین ها در انتظارته و از خدا واست بی نهایت نصیب و قسمت عالی از این دنیا واست می خوام

ب ب! قابل شما رو نداره اصن! به جان خودم :*

عاغا قضیه چیه شما ساعت ۳:۲۰ بیداری هنوز؟ :)))

ممنونم

بهزاد(دانشمند) شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:44 ق.ظ


مرسی میثم جان من خیلی خوشحال میشم یکی راهنمایی یا نصیحتم کنه
آره باید ببینم مشکلم چیه
نسبت به جنس مونث که فراری ام (جدیدا)
هوومم حالا خوبه تو مشکلت میدونی
من تازه باید بگردم ببینم مشکلم چیه
---------------------------------------------
مرسی از خودم(چشم بینا)
آره هر رشته و درسی زیبای خاص خودشو داره و با توجه به روحیات هر شخص یه رشته ای هست...
---------------------------------------------
مرسی از خودم(دکتر میثم)
رونوشت به خودم(بهزاد دانشمند)
---------------------------------------------
دکی رفتی به سلامت خدا به همرات

حالا یه مثال زدم برای مثلا گفتن :دی
ــــــــــــــــــــــــ
رونوشت به خودم.
ــــــــــــــــــــــــ
ممنونم :)

خودم شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:19 ب.ظ

نه من بی کلاسم فعلا کلاس ندارم
ما از روز چهاردهم حاضر و سرکار بودیم
با هزار بدبختی تونسیم از 6ام تا 13ام رو مرخصی بگیریم
کارمون هم مثه خودمون حساسه (ایکن پش چش نازک کردن)

اووووووووف بچه‌م کار میکنه،
بح بح! بح بح!

فری شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:39 ب.ظ http://labkhkhand.blogsky.com/

ئع! بلی تو هم تا اون موقع بیدار بودی؟ ای ول داداش. باید یه قرار چت بزاریم نصفه شبی همه با هم حال کنیم!
البت شاید شما اون موقع پیک نوروزی حل می کردید و وقت چت نداشته باشید

رونوشت به بلی.

فری یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:14 ق.ظ http://labkhkhand.blogsky.com/

بیا و نظرم را بکن تایید ... حافظا

تایید لحظه‌های من باش ای نازنین :دی

ok یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:47 ب.ظ

:دی

حای یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:08 ب.ظ http://merry.blogsky.com/

خاستم نظر بدم به قالبا که دیدم نوشتی:

البته فقط قالب ماه ِ تنها طرح خودم بود و بقیه رو تنها ترجمه کردم..

جمله بندیات منو کشته!
یه کتاب روانشناسی رنگ‌ها از مارکس لوشر (شولر، روشل و … ولی همینطور چیزی بود!) که ...
ناراحت نشی .خودمم، آره...!

حرفایی مه به بهزاد زدی هم جالب بودن...مث همیشه@

هاها :))
داغانیم آقا! داغانیم :دی

چاکرتم رئیس،
میخوامت.

belladona دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:33 ق.ظ

قربونت فری جون من اتفاقا اون شب تا همون ساعت مشغول چت بودم وتنها کاری که نمی کنم درس و مشخه متاسفانه

رونوشت به فری.

پ.ن: قدیما یه رونوشت به مدیریت چت‌روم میدادن، این جوونا که دیگه زدن کامل زیرش :|

فری دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ب.ظ http://labkhkhand.blogsky.com/

حالا کی داره میگه ها! خوبه وبلاگ منو رسما کردین چت روم!

حالا نیست که خیلی هم فایده داشت! آخرش اومدی گفتی دوستی فلان و چلان و ایناست و به خاطر همون خودم از خودم فرار کرد و خودم در هجرش سوخت و سر در کنج عزلت فرو برده و با تنهایی خویش روزگاران سر کرد.

رحم الله من یقرا الفاتحه

مریــم چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:29 ق.ظ http://love-courage.blogsky.com

( با صدای کسی که هیجان زدست بخون )

عاقا یه چی بگم؟؟!!

ازین قالبایی که برای نمونه گذاشتین واقعن استقبال میکنم... برعکس جاهایی که بیخودی واس قالبایی که میسازن و طبلیق میکنن... خیلی خوشم اومدش خداییش... ( عاشق قلت املایی ام.. بیسواد نیستما)

من یه چند وقتی هس دارم رو یه هدر و قالب کار میکنم... ولی برای تابستون که وقتم آزاد تره قراره کاملترش کنم... از این کاراتون هم واقعن خوشم اومد...

این ماه رو که نگــــو... لایکــــــــ....

اینو با اجازتون به زودی برای مدتی امتحانی میذارم توی وبم...

دستتون طلا....

چاکریم :)

ممنونم بابت تعریف‌ها، حال داد :)

مریــم چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:55 ق.ظ http://love-courage.blogsky.com

عاقا شرمنده من دوباره بیدارتون میکنم نصفه شبی...

یه لحظه این قالب ماه رو امتحان کردم...

جسارتن دو تا ایراد داشت .. شرمنده ها.. فقط یه انتقاده اگه دوست داشتین تغییرش بدین: ( اصلن معلوم نیست دارم زور میگما )

1. اینکه عنوان وبلاگ پیدا نبود .. اگه بالای صفحه با فونت معمولی نوشته بشه خیلی عالی میشه...

2. عنوان هر پست خیلی درشت دیده میشه.. اگه یه کمی با خط ریز تر باشه و فونتش هم معمولی باشه عالی میشه...

کلن خوشم اومد ولی اگه این دوتا برطرف شن که واقعن لازمــه ی یک عدد لایک میباشد...

چون سفید هم هست ستوناش بیشتر به دلم نشست....

چون دنبال قالبای سفید هستم.

یییاااااااااه (اسمایلی خمیازه کشیدن :دی)

چشم! حتما در اولین فرصت اصلاح میکنم،
البته احتمالا برا نسخه جدیدش از فونت‌فیس‌ها استفاده خواهم کرد ؛)

مریــم دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:19 ق.ظ http://love-courage.blogsky.com

ممنونم آقای خودم..

ازینکه قراره توی ساخت قالب حمایتم کنین.. خوشحال شدم واقعن...

پس بی زحمت هر وخ اون ماه آماده شد یه ندا بدین به من تا یه ثوابی هم ببیرین شما...

دست مریزاد!

خواهش میکنم.

چشم! حتما!

مریــم دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ق.ظ http://love-courage.blogsky.com

راستی حدس میزنم شما استاد دانشگاه یا دبیر یا یه شغلی ازین قبیل داشته باشین درسته؟!

قراره استاد دانشگاه شم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد