نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

۲۸ مرداد

 * خب طبیعتا آدم باید به مناسبت‌های تقویم توجه کنه و با توجه به اونا پست بده :دی امروز، ۲۸ مرداد، سالروز کودتای ننگین ۲۸ مرداد استکبار، علیه مردم ایران. این پست رو تقدیم میکنم به همه‌ی کسایی که استکبار رو منجی خودشون فرض کردند :)۱.

 * نکته‌ی اول این پست: «تزویر به شما امان می‌دهد تا مقاومت‌تان را بشکند، پس از غلبه شک نکنید، گردن‌تان را خواهد شکست…».

 * نکته‌ی دوم هم «سی‌آی‌ای (CIA) دخالت در کودتای ۲۸ مرداد را رسما تائید کرد.». در سندی که امروز در اینجا منتشر شد، میشه جزئیات رو دید.


۱. هر چند فکر نکنم کسی باشه که حاضر باشه منافع ملی رو فدای زندگی شخصی خودش کنه، ولی خب برای ثبت در تاریخ تقدیم میکنم :دی.

نظرات 8 + ارسال نظر
علی طهماسب دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:39 ق.ظ

با سلام.
وبلاگ خوبی دارید.
ولی میدونید اگه سایت بود چقدر بازدید داشتید؟
حتی امکانات فوق العاده بیشتری دارید روی سایت.
میتونیم به صورت رایگان براتون تبدیل به سایت کنیم.
اگر مایل هستید تماس بگیرید: 09138717021

شانس هم نداریم یه دختر برامون شماره بذاره lol =))

بهزاد دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ب.ظ

اوووه اووووه 28 م عه
ور ام آی

فکر کنم وبلاگ من نبود کلا تقویم نمیدیدی دیگه؟ هوم؟ :دی

sajad دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:31 ب.ظ

اینجا بود که شاهرگ ایران رو زدن و خیانت امثال کسایی مث کاشانی مشخص شد .
توجه دوستان رو به نامه نواب صفوی رهبر گروه فداییان اسلام که در زمان کودتا در خارج از کشور بود و طی یک مصاحبه در بغداد سقوط مصدق را به شاه تبریک گفت جلب میکنم
رهبر فداییان در بازگشت از سفر خود در مورد کوتای ۲۸ مرداد بیانیه داده و چنین می گوید:

هوالعزیز - فرمان خدا بالاتر از هر فرمانى بوده اطاعتش واجب تر از اطاعت هر کسى است و هر کس عملا با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است . من به همین دلیل با دولت مصدق به شدت مخالف بوده و او در تمام حکومتش از ترس من و برادرانم در گوشه خانه متحصن بود و هر واسطه اى براى سازش با من مى فرستاد چون حاضر نبود که تسلیم حکم خدا شود مایوس مى شد، بزرگترین جنایت مصدق تقویت عمال شوروى در ایران بود و تنها روح ایمان و علاقه خلل ناپذیر مردم این سرزمین و افسران و سربازان پاکزاد و مسلمان ما به ناموس و دیانت بود که به یارى خدا او و عمال رذل بیگانه را شکست داده و خواهد داد و به خداى محمد صلى الله علیه و آله قسم که اگر دو روز دیگر حکومت مصدق باقیمانده و رجاله بازیهاى بیگانه پرستان ادامه پیدا مى کرد عقده هاى درونى مردم مسلمان ایران به هزاران برابر شدیدتر از آن طور که شد منفجر گردیده و رگهاى بدن فرد فرد عمال کوچک و بزرگ شوروى رذل را به دست و دندان خشمناکشان بیرون کشیده بنیاد هستى یک یک آنها را بدون استثناء در شعله هاى سوزان غیرت خویش مى سوزاندند تا یاس کرملین نشینان از تسلط بر کمترین خشت مملکت ما هزاران برابر یاس کنونى گردد و گویا چون اکثر این فریب خوردگان ، بدبخت و نادان و قابل هدایت بودند. و...

من هر وقت داستان مصدق رو میخونم قلبم میگیره =))

بعد میگم دمت گرم! خوب دو سه تا چیز رو زدی تو سر هم :دی

تا قبل از نخست‌وزیری مصدق و ملی شدن صنعت نفت، کاشانی و نواب با هم تو یه تیم بودن و نسبتا هم جانب مصدق رو داشتن، قضیه هم از اونجا شروع میشه که در تیر ۱۳۲۹ رزم‌آرا با هدف سرکوب جنبش ملی‌شدن صنعت نفت و به تصویب رسیدن قرارداد گس-گلشائیان -قراردادی که از طرف کمیسیون نفت مجلس شورای ملی رد شد و طی اون قرار شرکت نفت ایران و انگلیس تعدیل قیمتی رو در مورد پول پرداختی به ایران می‌پذیرفت- و کاشانی هم بعد از اون طی بیانیه‌ای بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تاکید کرد، ولی رزم‌آرا و اکثریت نمایندگان مجلس همچنان در برابر تصویب ملی شدن صنعت نفت مقاومت می‌کردند -خائنین به این مملکت از اون روز اول بودن :دی- این ماجرا ادامه پیدا میکنه تا به دستور نواب، رزم‌آرا در ۱۶ اسفند ۲۹ توسط خلیل طهماسبی ترور میشه -در جلسه‌ای که با حضور سران جبهه‌ی ملی و فدائیان اسلام گرفته میشه، نواب به این شرط که بعد از رسیدن قدرت توسط جبهه‌ی ملی احکام اسلام اجرا شه، ترور کردن رزم‌آرا رو قبول میکنه و جبهه‌ی ملی هم متعهد میشه که اگه به قدرت رسید احکام اسلام رو اجرا کنه- و بعد از اون رژیم شاه و اکثریت مجلس که حساب کار میاد دستشون، چاره‌ای جز عقب‌نشینی نداشتن و از این رو مجلس شورای ملی سرانجام لایحه ملی شدن صنعت نفت رو در کمتر از دو هفته بعد از قتل‌ رزم‌آرا، تصویب میکنه.
بعد از تشکیل دولت مصدق، نواب از مصدق میخواد که احکام اسلامی رو اجرا کنه و همینجا کم‌کم بین نواب و مصدق-کاشانی اختلاف میفته -نواب معتقد به اجرای قوانین اسلام از همون ابتدا بوده و کاشانی اولویتش با حفظ دست‌آوردهای ملی شدن صنعت نفت و کوتاه شدن دست استعمار-، مثلا مصدق میخواسته بخشی از بودجه رو با استفاده از فروش مشروب تهیه کنه و اگه جز این میخواست رفتار کنه، مردم کوچه و بازار کشور رو به آشوب میکشیدن، اینجا نواب از مصدق میخواد که این کار رو انجام نده و بحث بالا میگیره، تا جایی که کاشانی طرف مصدق رو میگیره و از همینجا و با اینطور بحث‌هایی کم‌کم میانه‌ی کاشانی و نواب هم به هم میخوره و تا جایی که چند بار نواب مصدق رو تهدید به قتل میکنه.
بعد از اون نواب که با تصویب مجلس و توشیح شاه آزاد شده بوده، به دعوت سید قطب میره مصر و اون نامه هم که شما در بالا ذکر کردی در هنگام برگشت از همون سفره.
کم‌کم رابطه‌ی مصدق و کاشانی هم به علت تکیه‌ی بیش از حد مصدق بر دیدگاه‌های کمونیستی تیره و تار میشه و جبهه‌ی ملی هم بر علیه‌ی کاشانی شروع به تبلیغ میکنه. در همین اوضاع بین مصدق و شاه و مجلس سنا دل‌چرکینی پیش میاد، ولی خب مصدق روی مواضع خودش میمونه -بر سر تصدی وزارت جنگ و اینکه کی بگه کی وزیر جنگ باشه! فکر کنم اون زمان‌ها وزیر جنگ حکم وزیر اطلاعات الان رو داشته :دی- شاه کوتاه نمیاد و مصدق هم استعفا میده و شاه قوام رو میذاره نسخت‌وزیر، در این بین تبلیغات حزب توده -به عنوان تنها حزب واقعی تمام ادوار ایران :دی- بالا میگیره و آیت‌الله کاشانی هم دستور به تعطیلی بازار میده و به شاه میگه که اگه قوام کنار نره حکم جهاد میده و شاه هم میکشه بیرون. خلاصه با این احساس قدرتی که مصدق از این عمل پیدا میکنه، کم‌کم با نگرش مثبت مصدق حزب توده و ساختارهای لازمه‌ی اون -مثل پلیس مخفی که به اون سازمان نظامی حزب توده‌ی ایران میگفتن- در سراسر کشور ریشه میدونه و همین عمل باعث نارضایتی مردم و مخصوصا بعضی متمولین میشه. در همین مورد کاشانی در ۸ مرداد ۳۲ میگه: «اکنون ۲۸ ماه‌است که ایشان زمامدار است و در تمام این مدت یک قدم مفید به حال شما که بتواند اسم آن‌را ببرد بر نداشتند. هر روز وعده‌های بزرگ می‌دهد و فردا عذر می‌آورد. ساعت به ساعت راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار ساخته‌است. مصدق خوب می‌داند اگر با آزادی به رای ملت رجوع کند ۹۷ درصد مردم علیه او رای می‌دهند. شما هموطنان عزیز می‌بینید که تا امروز چه کسی به نفع اجانب قدم برداشته و آنچه تا امروز کرده مستقیماً به مصلحت اجنبی و زیان مملکت بوده‌است. ۲۸ ماه‌است که آقای دکتر مصدق با [هیاهو] در جنجال و عوامفریبی مردم را مشغول کرده‌است.».
با توجه به شرایط پیش‌آمده شاه در ۲۳ مرداد ۳۲ فرمان براندازی مصدق رو صادر میکنه ولی مصدق در ۲۵ مرداد توسط پلیس مخفی به این توطئه پی میبره و اون رو خنثی میکنه و در یک پیام اون رو به ملت میگه، تهران رو طرفدارهای مصدق پر میکنن و شروع میکنن شادی و کم‌کم شادی به اغتشاش می‌انجامه و بعد از اون در ۲۶ و ۲۷ مرداد به دستور ریاست شهربانی هرگونه تظاهرات موافق یا مخالف شاه ممنوع اعلام میشه. در ۲۷ مرداد سفیر آمریکا با مصدق دیدار میکنه و به اون میگه که اگه مصدق بخواد با حزب توده ائتلاف کنه دولتش رو به رسمیت نمیشناسه و مصدق هم میگه نه اصلا اینطور چیزی نبوده و اینا :دی از شاه هم میخواد که برگرده، ولی شاه که در شمال بوده، بعد از شنیدن خبر شکست کودتا از رامسر به بغداد میره.
سرانجام در ۲۸ مرداد، کودتای ننگین اتفاق میفته و مصدق کنار میره. البته کاشانی و آیت‌الله بروجردی هم به شاه تبریک میگن :دی

من خودم وقتی دیروز کامنت‌ت رو خوندم، با این دیدگاه که واقعا تقصیر کی بوده شروع کردم به چرخیدن تو اینترنت و پیدا کردن سند در این مورد، هم از موافق و هم از مخالف خوندم و ماحصلش شد این چیزایی که بالا نوشتم. نظرم هم اینه که انداختن تقصیر به گردن کاشانی و قهرمان جلوه دادن بیش از حد مصدق به نظر من با این چیزایی که من خوندم درست نیست! اولا که جبهه ملی خلف وعده کرد! دوما اینکه مصدق داشت شوروی دوم رو در ایران تشکیل میداد. من خودم به شخصه برای انتخاب بین بد و بدتر که «کودتا و برگشت شاه» و «فروپاشی ایران بعد از یک دیکتاتوری با پایه‌ی مردمی» باشه، بد رو انتخاب میکنم، البته کودتای ۲۸ مرداد رو هم ننگین میدونم -کتاب همه‌ی مردان شاه رو میشه در http://porpot.blogsky.com/1391/06/23/post-602 دید- ولی کودتای ۲۸ مرداد دلیل بر موجه نشون دادن اقدامات مصدق نیست. مصدق رو باید با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هاش -و همینطور کاشانی، نواب و …- دید.

تاریخ برای درس گرفتن‌ه و نه طرفداری ؛)

نون الف دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:38 ب.ظ http://lore.blogsky.com

چی شده؟

sajad سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ب.ظ

ببین من نمیگم مصدق بدون نقص بوده و همه جز اون مقصرن. ولی اینو باید بدونی که این چیزایی که درمورد کمونیستی بودن مصدق میگن همش تصورات ذهنی آمریکایی ها از اون دوران ایرانه . درسته مصدق امتیازات خیلی خوبی به توده ایی داده بود اما این معناش این نبود که میخواد ایران رو به شوروی تقدیم کنه . اون فقط میخواست یه همه احزاب آزادانه اجازه فعالیت بده کما اینکه همون دوره فدائیان هم بعنوان یه حزب راحت هرکاری میخواستن میکردن .
مصدق یک لیبرال بود و از همون اول هم معلوم بود که کاری به اجرای قوانین اسلام نداره (گرچه مخالف اسلام هم نبود)

واقعیت اینه که واقعا مصدق جلوتر از زمان خودش بود .

این نظری که میگی رو منم شنیدم، هم موافق پر و پا قرص داره و هم مخالف. حتی امروز تو بی‌بی‌سی فارسی بحثی مبنی بر اینکه اصلا ۲۸ مرداد کودتا بوده یا نه رو هم دیدم!

من واقعا نمیدونم!

یاسمین سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ http://http://sharifipour1371.blogfa.com/

:{

بهزاد چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ق.ظ

آقا اینی که میثم جان گفته به شاه کاشانای و بروجردی تبریک گفتن خیلی عجیبه!اونم بدون منبع!
میثم جان منبع معتبر ذکر کن لطفا برم ببینم:)O_o

آقای بروجردی: http://broujerdi.org/content/view/1053/68
آقای کاشانی: مجموعه پیام‌ها و مکتوبات آیت‌الله کاشانی. م. دهنوی (محمد ترکمان).(تهران. چاپخش. ۱۳۶۲) جلد ۴. ص ۲۸

بهزاد چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ

ممنوووون درسته تقریبا!
بلهههه مملکت به شاه نیاز دارد

بله آقا! بله :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد