اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
درباره من
خودم، پسرم، تقریبا هیچ هنر قابل ذکری ندارم، از بیکاری بدم میاد ولی کلا الافم.
به شدت آدم مضخرفی هستم، خیلی هم بداخلاقم، تازه بعضی وقتا تو پستهام فوحش هم میدم! یه دفه پا رو نون هم گذاشتم، خلاصه حواستون باشه!
این وبلاگ روزی چند صد بار ممکنه بروز بشه، شاید چند هفتهای بگذره و بروز نشه. توش از هر چی به فکر برسه مینویسم، از خوابی که دیشب دیدم تا اگه احتمالا تو خوابگاه صبحونهای گیرم اومد و خوردم.
خوشحال میشم اگه فحش، انتقاد، پیشنهاد، نظر و خلاصه هر چیزی مربوط به من میشه رو کامنت کنین.
آیدی یاهو: doctor.khodam
ادامه...
این جکه رو که شنیدی؟
"نمونه ای از دیالوگهای سریالهای صدا و سیما در خانواده های مؤمن و شاد و نورانی :
پدر : پسرم کجا انشاالله ؟
پسر : با اجازه با بچه های مسجد میریم فوتبال آقا جون
پدر : پیر شی پسرم فقط فردا یادت باشه این ریسه ها رو باهم ببندیم جلوی در آخه بهمن ماه نزدیکه
پسر: چشم آقا جون
پدر: انشاالله ریسه های عروسیتو ببندیم
پسر : خدا از دهنتون بشنوه آقا جون ها ها ها ها ها
پدر : برو پدر صلواتی ها ها ها ها ها ها هی هی هی
مادر (از توی آشپزخونه) : پدر و پسر خوب باهم گل میگن و گل میشنوید"
صدا و سیمان گفتی یاد این افتادم :)
=)))) عالی بود :)))
بهزاد
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 ساعت 08:54 ق.ظ
تلویزیون حرام است.
:))
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
http://www.aparat.com/v/LM4qY
تهش که میگن اینجاست
باور کن خیلی از کارشناسهای تلویزیون هم مثل ایشون جدیت دارن در چرت و پرت گفتن :)))
بقول خودت حرف تازه ای نیس...
آدم تعجب میکنه چطور اینهمه مدت مداومت داره...
حیف القاب وتصوراتی که مردم براش قائل بودن..
واقعا حیف، واقعا حیف، واقعا حیف.
دوست عزیز!
شما نه شما... بعله با خودتون هستم... ای بابا شما نه کناریتون...
یه حالتی هست به نام مچل کردن دکتر! =))
:)))
البته من منظورم این بود که کسی به خودش نگیره بدبخت شم :))
این جکه رو که شنیدی؟
"نمونه ای از دیالوگهای سریالهای صدا و سیما در خانواده های مؤمن و شاد و نورانی :
پدر : پسرم کجا انشاالله ؟
پسر : با اجازه با بچه های مسجد میریم فوتبال آقا جون
پدر : پیر شی پسرم فقط فردا یادت باشه این ریسه ها رو باهم ببندیم جلوی در آخه بهمن ماه نزدیکه
پسر: چشم آقا جون
پدر: انشاالله ریسه های عروسیتو ببندیم
پسر : خدا از دهنتون بشنوه آقا جون ها ها ها ها ها
پدر : برو پدر صلواتی ها ها ها ها ها ها هی هی هی
مادر (از توی آشپزخونه) : پدر و پسر خوب باهم گل میگن و گل میشنوید"
صدا و سیمان گفتی یاد این افتادم :)
=))))
عالی بود :)))
تلویزیون حرام است.
:))