نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

واتز د گــُل؟

 * با سرچ تو آرشیوم می‌بینم که من از آخر ِ مهر ِ ۹۰ هیچ هدفی تو زندگی‌م ندارم، منظور چیزی هست که بخوام بهش برسم، یه چیز انگیزه‌ساز و چلنج‌دار، بر عکس تیر ۸۹ تا اواسط ِ مهر ِ ۹۰. مه‌الله۱ با خودش هدف آورد و با خودش بــُردش …

 * با فرض اینکه تمام ِ مشکل، نداشتن ِ هدف ِ، تعریف کردن هدف که کاری نداره: «من تا مهر ۹۸ باید مدرک دکترای بهینه‌سازی داشته باشم، با  رویکرد ِ بهینه‌سازی‌ مسائل علوم کامپیوتر. برای این هدف نیاز دارم به گسترش دانش خودم به الگوریتم‌های ابتکاری و فراابتکاری، هوش مصنوعی، داده‌کاوی، برنامه‌ریزی غیرخطی (مخصوصا برنامه‌ریزی اعداد صحیح)، پایگاه داده و پایه‌ی ریاضی محض قوی (به خصوص در حوزه آنالیز و مخصوص‌تر ریاضیات عمومی و مخصوصا ریاضیات عمومی ِ برداری). نیازهای من برای این امر برنامه‌ریزی هدفمند ِ تکه‌تکه شده در راستای این هدف و بدست‌آوردن پله‌به‌پله‌ی پیش‌نیازهای علوم مطرح شده در بالا، زبان انگلیسی و آمادگی کنکور دکترا :| و محدودیت‌های من هم زمان، فشار درس‌های دوره‌ی درسی و پول ِ کلاس زبان :دی۲ هستند. برای شروع من نیاز دارم به یک راهنما برای برنامه‌ریزی متناسب با هدف مطرح شده که احتمالا بتونم از بین هوم‌پیج دانشگاه‌های مختلف، ایمیل اساتیدی رو پیدا کنم که بتونه کمکم کنه در پیدا کردن فرد مذکور و احتمالا اساتیدم دانشگاه قبلی که باهاشون رابطه‌ی خوبی داشتم هم بتونن در این زمینه به من کمک کنن.».

 * اون استادم که قبلا با هم روی کراولر کار میکردیم، اول هفته زنگ زد که بیا باز اون فلان رو فلان کنیم، هاها! منم برعکس اون خسته‌گی که اواخر اون پروژه داشتم گفتم باش! امروز زنگید و من یه ایده دادم که قرار شد تا حدود ۲۰ اردیبهشت تمومش کنم. امیدوارم بشه ؛)


۱) مه‌الله رو دکتر بانو ابداع کرد. یاد و خاطرش گرامی :) آرزوی بهروزی و سلامت دارم براشون.
۲) گویند آن زمان که این سخن گفته شد، شاعر فرمود: «مستی زان سبب افتان و خیزان می‌روی / گفت جرم راه‌رفتن نیست، ره هموار نیست».

نظرات 54 + ارسال نظر
خودم جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:18 ب.ظ

پس شما هم در مرحله تلاش هستین
تا حالا تلاشم رو شرطی نکرده بودم که مثلا تا فلان سال باید اینکار انجام بدم یا نه
ایده خوبیه
پس اینجوری شد منم امسال باید و 100% حتما ، این ازمون رو باید استاد۱ شم
نمی دونم هنوز وقت دارم یا نه
-----------
1. ینی باید و حتما قبول شم

:)
آزمون ارشد؟ بهمن؟
اگه آره که تازه الان وقتشه :)

حالا جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 ب.ظ

تو فکر منم از این چیزا پیدا میشه

البته از اونجایی که ما رشته هامون متفاوته ، یه کمی افکارمون متفاوته ولی چارچوب کلی ش یکی هستش.

مشورتاتو با ما دوستان در میون بذار دکتر جان
مرسی

تو فکر هر آدمی‌زادی پیدا میشه :دی

چشم!

حالا جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:14 ب.ظ

تو فکر هر آدمی زادی نه
تو فکر امثال ما پیدا میشه

چه فرقی هست مگه؟ :دی
جدی برام جالب شد، چرا اینطور فکر می‌کنید؟

بهزاد جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:11 ب.ظ

معلومه میشه دکتی کارش درسته

چاکر :))

خودم جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ب.ظ

در مورد ازمون باید بگم که 1خرداد هستش و همچنان مشغولم ولی خیلی مونده که تست بزنم
در مورد اون چیزم بگم که ادرسه خودشه سیو شده بود و حالا هم اومده مشکلی نیس
چیزی نداره که
اعصابمون خط خطی شد و اینجوری شد که اسباب کشی کردیم به این وب جدید

خو تست بزن! قدر بدون روزها رو[1]؛ بعد چه آزمون ارشدی هست که فلان وقت برگزار میشه؟ آزاد؟

اوکی ؛)
خعلی باکلاسی که دومین داری و فلان :)
____________________
۱. کی! اونم من از قدر دونستن روزها میگم! خدایا توبه!

نون الف جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 ب.ظ http://lore.blogsky.com

یه زمت بکش یه متر بده دست همشیره محترم ، این سایز دور مخ شومارو اندازه بگیره :دی
کنجکاوم بدونم چقدیه ککه انقد چیز میز توش جا میشه :دی

مخ ندارم من، خدایا فقط یه سیم از این ور به اون ور وصل کرده که گوشام نیفته :دی

دونده جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ

سلام

ارزوی موفقیت
انشالله بخوبی انجام می شه کراورِ مذکور!


what's the goal؟!

head shot!!!!
دی:

انتخاب تصویری جالبی بود!

سلام!..

ممنونم!
Crawler,
what's wrong with this?


هاها!
دیدم شما هم خیلی به این بازی‌های خشان علاقه داری :دی

خودم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:25 ق.ظ

بله ازمون ارشد آزاد رشته حسابداری و کاربرد در مدیریت
خیلی هیجان دارم که رتبم چند میشه

به‌به! پس یک شام هم اینجا افتادم! :)

خودم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ق.ظ

یه تبریک بگم واس انتخاب عکس
اون عکس مربوط به پست افسوس رو دیدم خیلی به دلم چسبید
اهااااااااااااااا یادم اومد منم یه دونه شال عین شال همون دختره خریدم
حالا عکسشو گرفتم میزارم که تشخیص بدین کدوم اوشونه کدوم خودم هستش

ممنونم :)
باشه باشه :دی منتظرم :)

حالا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ق.ظ

هر آدمی زادی یعنی هر آدمی زادی دیگه
ولی
مثلا این چیزا تو فکر مامان بابای من که پیدا نمیشه
متوجه منظورم شدید دکتر؟

ببیند اونکه فکرها فرق کنه طبیعیه خب،
ولی چیزی که هست اینه که جنس دغدغه یکیه،
من لواشک دوست دارم، یکی که ۱۰ سال از من بزرگتره مثلا یه ویلا تو فلان جا دوست داره، دوتا چیز متفاوتن از نظر جنس مادی، ولی از نظر دغدغه همه اون چیزی رو میخوان که باهاش لذت ببرن و غیره، ایزنت ایت؟ :دی

خودم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:40 ق.ظ

خودم جان هزینه ها زیاد شده نمی تونم شام بدم
اگه دوس داشته باشی بریم کوهی، دشتی، صحرایی شما رو به کیک و دلستر با طعم لیمو دعوت کنم
اینجوری هم خاکی تره هم هیجانش بیشتر

بابا سیاست داشته باش :| چقد من باس به تو اینارو بگم؟ :|
میرن شام، بعد بعد از شام میگن ئه ئه ئه! کیف پولم کو؟ بعد طرف غیرتی میشه و حساب میکنه دیگه :دی

البته پیشنهاد شما را نیز می‌پذیرائیم :دی

ندا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 ق.ظ http://lore.blogsky.com

خخخخخخخخخخخخخخخ
اتفاقن زیادی هم داری :))

ینی اونقد که از گوشام زده بیرون؟ :دی

تلاله شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:34 ق.ظ http://talaleh.blogsky.com

سلام.ممنون که سر میزنی . ایران یا هر کجای دیگه فرقی نمیکنه .همه یکسانند
اگه پادشاهان و دولت مردان ِ کشور ما بخاطر خوشگذرونی هاشون ایران رو به تاراج نمیدادند کل ِ اسیا و قسمتی از اروپا ایران بوده...پس هیچ قومی بر قوم دیگری ارجهیت ندارد و همه یکسانند.
این نظر منه

سلام.
من نظرم با شما در این مورد هم متفاوته، صرف ِ ایرانی بودن چه امتیازی مگه محسوب میشه؟ اصلا ایرانی بودن چه ویژگی‌ی هست که بودن یا نبودنش باعث تمییز میشه. از این نظر عرض میکنم که شما برا توسیع نظر خودتون، معنی ایران رو توسیع دادین.

خودم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ

نه دیگه اونجوری هیجان نداره، خجالتی و لوپ سرخی داره
خودم جان هستی کیک و دلستر یا با یه دونه شکلات تموم بشه
ای روزگار شاهد باش

خب عوضش دوشواری نداره! :دی
یه لواشک هم بذار روش، صلوات بفرست :دی

نون الف شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:45 ب.ظ http://lore.blogsky.com

نع ، از مماخت زده بیرون:))

کصافطططططط :)))

بهزاد شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:56 ب.ظ

- عمو فیلترچـــی؟!
+ بعــــــــــــ ـــــله؟
- گوگل ِ مارو بستی؟!
+ بعــــــــــــ ـــــله!
- به فکر عمتم هستی؟! :|

وای وای وای بهزاد :)))))))))))))))))
عالی بود :)))

چطوری؟ درسا چطورن؟

بهزاد شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:59 ب.ظ

آقا ازدواج هم خیلی سخت شده!
به مامانم میگم دنبال یه دختر باش داداش نداشته باشه...
هی میپرسه چرا؟
:(
آخه چجوری بگم ....
توضیح دادنش سخته!
نمیخوام زنم عمه باشه... نمیخوااااااااااااااااااااااااام !!!!

:)))))))))))
داری در مورد «عمه و کاربرد آن در ریاضیات» تحقیق میکنی؟ :))

دونده شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:15 ب.ظ

سلام

طوری نیست! اشتباه نوشتاری بود!
"ل" جا افتاد!!

ممنون از لطفتون!
لذتی که در head shot است در خوردن ذرت مکزیکی نیست!!!!!
دی:

سلام!..

گفتم شاید من اشتباه تلفظ میکنم! :دی

نه نه نه! اشتبا نکن! اشتبا نکن! ذرت مکزیکی افضل من مداد العلما حتی :دی

حالا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:43 ب.ظ

خب نه دکتر
میدونی من منظورم یه چیز دیگه ست و شما یه چیز دیگه.
شما گفتی من دکترا بگیرم و فلان کار کنم و اینا...
منم گفتم تو ذهن منم از این چیزا هست(منظورم دقیقا تحصیلات و اینا بود)
خب دیگه. انگاری حل شد

راستی دکتر شمام مثه دخترا اهل لواشکید؟

بحث اینجاس که ظاهرا شما کامنت‌ها رو نمیخونی! نکته اینه که فقططططط من خوبم :))) اصن هم کم نمیارم، اصن یه خری هستم برا خودم :دی


ای بابا! این دیدگاه جنسیتی چیه شماها دارین؟ فری هم یه دفه همین رو بهم گفت :| لواشک یه موضوع فراجنسیتیه، دقیقا مثل پاستیل :دی

خودم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ب.ظ

ای به چشم
حالا که شما با یه لواشک خوشنود (خشنود) میشید
من چرا دل جوون مملکت رو ناراحت کنم

نه اشتبا نکن! چقد امشب بچه‌ها اشتبا میکنن!
من گفتم «و لواشک»، دقت کنید «و».
دیگه ترکیب عطفی رو خوندین دیگه، نه؟ :دی

دونده شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ

نظر قبلی من اومد؟؟!!

ای بابا چرا این بلاگ اسکای نظرات بدجنسانه رو منتقل نمیکنه!!!!!

نه! دوباره تلاش کن بفرستی!‌ من دوست می‌دارم بدجنسی خخخخخخ :دی

هانیه یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:27 ق.ظ http://roozi.blogsky.com

طرح جامع تهران رو هم که بیست ساله میبندن هر پنج یال اپدیتش میکنن. شما چطور برا 6 سال و نیم دیگه هدف ساختی بدون زیر هدف؟
یه vision داریم بعد goal بعد objective اخرم function های لازم برا رسیدن به اینها. باید پیش نیازهای فدهتون رو پیدا کنین و یه برنامه ریزی در حد ماه بریزین.

دقت نکردی! این هدف کلی بود، بعد قرار شد که متناسب با اون زیرهدف‌ها مشخص بشن: «نیازهای من برای این امر برنامه‌ریزی هدفمند ِ تکه‌تکه شده در راستای این هدف و بدست‌آوردن پله‌به‌پله‌ی پیش‌نیازهای علوم مطرح شده در بالا».

بعد اونا که گفتین یعنی چی؟

خودم یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ

من حوصله م سر رفته
آخه خدایا چرا ما باید در ایام تعطیلی سر ساعت باید حاضر باشیم
چشام داره زوزه میکشه
دلم داره عین سگ پارس میکنه
کفشم تنگ شده و پشت پامو عینهو خر میزنه
کلهم انگاری تو باغ وحشم
------------------
راستی سلام
حال شما؟
خوبید الحمد اله

خدایا این چه وضشه!
کی پاسخگوئه؟
چرا این ملت به بچه مردم رحم نمیکنن؟
خدایا من انقلاب کردن نگی فلان چلان! همین الان دارم میگم فلان و چلان! دیگه فردا روز کدورت پیش نیاد! گفته باشم!
ـــــــــــــــــــــ
سلام!
چه خوبی! چه فلانی! چه امانی! جگر آدم رو خون میکنن این ملت! من چقد باد خون جگر بخورم!
اسمایلی پهلوون نصرت، تکیه داده به پاشنه در و دست تو سبیل میچرخونه و حرص میخوره.

بهزاد یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ق.ظ


عمه و کاربرد آن در ریاضیات((= باحال بود
آری خوبم شکر خدا
واالله انقد این آنالیز دو افتادم الان فصل انتگرال ریمان -اشتیلتس و کاملا از بر شدم :))
در کل خوبه دارم ریاضی عمومی از پایه میخونم و دیفرانسیل(برا کنکور)
سر خودم گرم کردم غصه ها رو فراموش کنم:)

:)))))

آفرین! ریاضی آقاسی رو بگیر بخون،
اگه وقت بیشتر داری آپوستل بخون، حساب دیفرانسیل و انتگرال آپوستل.

دونده یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام
خدا بگم این بلاگ اسکای رو چکار کنه!

پس دوباره تلاش می کنم:



عه! شما هم جزو عشّاقُ اللَواشک هستید؟!!


پس دیگه براتون از این ظرف ویژه ای که همیشه روی میزم و کنار دستمه نمیگم! که خدای نکرده حالتون بد نشه!...
ظرف حاوی لواشک خونگی خوشمزه (از دو نوع زرد و سیاه) و آلوچه های فوق العاده دِلیشز!! و آلبالو خشکه ؛ و مقادیری ترشک های خونگی.

پ.ن:
...میگم اگه توصیفات کامل نبود، عکس هم براتون گسیل می کنیم!! (آیکن یه دونده ی بدجنسِ بدذاتِ شرور!!!)
خخخخخخخ







ئع! چرا اینطوری شدی شما؟؟!!...خوبین؟...
چرا قیلی ویلی می رین؟!! دی:
فکر کنم فشارتون افتاد!!!!

(آلو؟؟ اورژانس؟....بیزحمت یک فروند! اورژانس به جانب منزل جناب خودم گسیل نمایید!!!....اُوِر دوزِ لواشکی- تُرشَکی شدن!!!!)

[مدیر تارنمای مذبور، جامه درید و سر به بیابان نهاد…]

حالا یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:48 ب.ظ

آخه دکتر
من چی بگم از دست شما؟

چطور من کامنت هارو نمیخونم؟اگه نمیخوندم پس چطوری نظر میدادم؟(حالا منظورت دقیقا کجا بوووووووود؟الان من حس دفاعی دارم)
فکر کردی من کم میارم؟ آره واقعا؟(ولی من واسه خودم خر نیستم)

مشکل اینجاست که من جمله بندی شمارو نمیفهمم . مثلا پاراگراف دوم
با فرض اینکه تمام مشکل، نداشتن هدفه.تعریف کردن هدف که کاری نداره
بعد هدفو تعریف کردی
خب منم چنین اهدافی تو ذهنم دارم.
آخر پاراگراف کوووووووووووووووو؟؟؟؟این یعنی چی آخه دکتر عزیز؟

بیشتر از مرض بود اون حرفم :))

هاها! مدیر هم همین نکته رو بهم تذکر داده بود :))) خوب میشم! نگران نباشد! خوب میشم :دی

ندا یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:22 ب.ظ http://lore.blogsky.com

فش نده به من :(
من روحیاتم لطیفه :(

بابا اونکه فوش نبود! بیانگر کم‌آوردن و اینا و جواب قاطع دادن طرف بود،
من قصد توهین نداشتم. اگه برداشت توهین شد، معذرت میخوام.

خودم یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:17 ب.ظ

از خودم به دونده:
عزیزم شما همه الوچه و لواشک رو تنهایی میخورید. نمیگید شاید منم دلم بخاد. اصلا روحیت پهلونانه نیستا
از خودم به خودم:
اسمال آقا شما حرص نخور، آخه باید اظهار نامه رو یه جورایی ترتیب اثر بدیم که کسی شک نکنه
دل وانموده رو یه جوری چیز خور کردم که صداش بسته شد و کفش هم تا اطلاع ثانویی خریده خواهد شد
بدجنس بدجوری آبستن زده، پشت پامو میگما

بیاه! میگه شاید منم بخوام! اصن معنا و مفهوم بعضی چیزا از بین رفته :|

من قهرم!‌ به من میگی اسمال آقا؟

ندا یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:27 ب.ظ http://lore.blogsky.com

سو استفاده از احساسات صاب وبلاگ خعلی حال میده :دی

من برداشت بد نکردم که :دی خواستم شوخی کنم :))

[اسمایلی محو شدن در افق …]

خودم یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:30 ب.ظ

خودم جان لواشک شما امادست
گذاشتم تو ساک وقتی رفتم، جایزهه بود که قرار شد بریم به آقای حای تحویل بدیم اونوقت تقدیم حضور خواهد شد

نه دیگه! شما نقدا فعلا لواشک ما رو بده :|

مریــم دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ق.ظ http://love-courage.blogsky.com

...وامــــا هدف من؛

من امسال باید ارشد مهندسی صنایع قبول شم...

حالا عب نداره.. اگه امسال هم نشد.... چون برا امسال یه ترم دیگه ام دارم... اگه نشد دیگه سال 93 من باید دانشجوی ارشد باشم... باید!

میگی نه؟! نیـگا کن...

+ فـلِذا به دعای خیر شما هم نیاز داریم ...

احسنت!

در این راستا اگه سوال برنامه‌ریزی خطی بود من در خدمت هستم :)

براتون آرزوی موفقیت دارم :)

یاسین دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:49 ب.ظ http://www.d-movable.blogfa.com

سلام
روز بخیر
با عنوان"مردان محمود احمدی ژاد" بروز هستم
منتظر حضورتون هستم

سلام.

!..

خودم سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ق.ظ

خودم جان کجایی؟ نکنه تنهایی رفتی سفر، بری یه روزی بی خبر و ازین داستانا
اشکال نداره منم مث اسکارلت فردا در موردش حرف میزنیم ببینم کجاها رفتین

اسکارلت چیه؟

نه بابا! دارم داغان میشم! شما هم که کلا توجه نمیکنی به داغان شدن ما! اینه که داغان‌تر میشیم ما!

بهزاد سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:02 ب.ظ

امروز میخوام یاد بدم چجوری عاشق بشی
اول دلایل علمی عاشق شدن میگم بعد میگم چجوری عاشق شی
عاشق شدن در نیم ساعت((=.
دلایل علمی عاشق شدن انسان ها

مرحله ۱ : شهوت

این اولین مرحله عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدلیل وجود هورمونهای جنسی استروژن و تستسترون پدید می آید.

مرحله ۲ : مجذوبیت



مرحله ۲ : مجذوبیت

زمانی شگفت انگیز، هنگامیکه به عشقی حقیقی مبتلا شده اید و بسختی میتوانید به دیگران فکر کنید. دانشمندان بر این باورند که سه انتقال دهنده عصبی اصلی در این مرحله دخیل میباشند : آدرنالین، دوپامین و سروتونین

آدرنالین

مراحل ابتدایی علاقمندی به یک فرد باعث فعال شدن واکنشهای استرس زا و افزایش سطح آدرنالین و کرتیزول در خون می گردد. این فرآیند تاثیر فریبنده ای در فرد ایجاد میکند: وقتی او را برای اولین بار می بینید بدنتان عرق می کند، قلبتان سریعتر میتپد و دهانتان خشک میگردد.

دوپامین

یک زوج تازه ازدواج کرده تحت معاینه مغزی قرار گرفتند و مشخص گردید که میزان سطح دوپامین که نوعی انتقال دهنده عصبی بشمار میرود در آنها بالا است. این هورمون از طریق رهاسازی حس شدیدی از لذت، باعث تحریک ‘میل و رغبت’ در شخص میگردد. این دقیقاً همان تاثیری است که بعد از مصرف کوکائین در مغز بوجود می آید!

نتایج آزمایشات دال بر وجود مقدار قابل توجهی از دوپامین در اغلب زوجین میباشد: افزایش انرژی، کاهش نیاز به خواب و غذا، حواس متمرکز و لذتی مطبوع در کوچکترین جزئیات رابطه.

سروتونین

و در انتها سروتونین، یکی از مهمترین هورمونها، که باعث میگردد بسیار زیاد به معشوقتان فکر کنید.

آیا عشق شیوه تفکر را تغییر می دهد ؟

در یک بررسی علمی مشخص شد که در مراحل اولیه ایجاد عشق ( مرحله مجذوبیت ) نحوه فکر کردن دچار دگرگونی شگرفی می شود. از بیست زوج جوان که ابراز علاقه بسیار شدیدی نسبت به هم می نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد که آیا مکانیزم تفکر دائمی به معشوق در مغز با مکانیزمی که باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی میشود ارتباطی دارد یا خیر.

با تحلیل نمونه های خونی گرفته شده معلوم گردید که میزان هورمون سروتونین در زوجهای جوان با سطوح پایین این هورمون در بیماران وسواس فکری-عملی برابری میکند.

عشق نیاز به ناپیدایی دارد

افرادی که بتازگی عاشق هم شده اند صورتی خیالی، شاعرانه و ایده آل به شریک زندگیشان می بخشند، محاسنشان را بزرگ نمایی نموده و عیوبشان را می پوشانند.

همچنین زوجهای جوان، خودِ رابطه را نیز متعالی جلوه می دهند و تصور میکنند که رابطه شان از هر زوج دیگری صمیمی تر و زیباتر است. روانشناسان معتقدند که ما به چنین نگرش خالصانه ای نیازمندیم. این نگرش باعث میگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدی عشق، یعنی تعلق، در کنار یکدیگر باقی بمانیم.

مرحله ۳ : تعلق

تعلق ضمانتی است که زوجین را متعهد میکند برای بچه دار شدن و پرورش آنها به اندازه کافی در کنار هم زندگی کنند. دانشمندان تصور میکنند که دو هورمون اصلی در رابطه با ایجاد حس تعلق دخیل هستند: اکسیتوسن و وازوپرسین.

اکسیتوسین – هورمون نوازش

اکسیتوسین هورمونی قدرتمند است که توسط زنان و مردان در حین ارگاسم ترشح میشود. این هورمون احتمالاً حس تعلق را عمیق تر نموده و باعث میگردد زوجین بعد از اتمام رابطه جنسیسینه مادر در هنگام گرسنگی کودک است.بیش از پیش نسبت به هم احساس نزدیکی کنند. مطابق با این نظریه، هر قدر زوجین بیشتر رابطه جنسی برقرار کنند، پیوستگی و صمیمیت بین آنها نیز بیشتر خواهد شد. اکسیتوسین هنگام زایمان نیز ترشح شده و به ایجاد پیوند عاطفی قوی بین مادر و کودک، کمک شایانی می نماید. یکی دیگر از وظایف این هورمون خروج اتوماتیک شیر از

یک استاد روانشناسی نشان داد که اگر ترشح طبیعی هورمون اکسیتوسین در گوسفندان و موشها متوقف شود، آنها تازه متولدین خود را پس خواهند زد.

بطور عکس، تزریق اکستوسین به موشهای ماده ای که هیچگاه رابطه جنسی نداشتند، باعث دوستی کردن آنها با نوزادان موشهای دیگر گردید. موشهای ماده این نوزادان را گونه ای مراقبت میکردند که گویی متعلق به خودشان است.

واسوپرسین

واسوپرسین یکی دیگر از هورمونهای مهم در مرحله تعهد بلند مدت است و بعد از رابطه جنسی ترشح میگردد.

واسوپرسین (هورمون ضد ادرار) به همراه کلیه ها جهت کنترل تشنگی کار میکند. نقش بالقوه این هورمون در روابط بلند مدت زمانی که محققان مشغول مشاهده رفتارهای موشهای صحرایی بودند مشخص گردید.

موش های صحرایی در روابط جنسی که لزوماً برای تولید مثل نبود، بیشتر شرکت میکردند. آنها همچنین – همانند انسانها – رابطه زوجیت مستحکم تر و پایدارتری را بنا مینمودند.

زمانیکه به این موشها داروی متوقف کننده اثر واسوپرسین خورانده می شد، بدلیل از بین رفتن صمیمیت و عدم مراقبت احساسی از جفت، ارتباط آنها با جفتشان بسرعت قطع میگشت.

و در نهایت… چگونه عاشق شویم ؟

شخصی کاملاً غریبه را بیابید.
به مدت نیم ساعت اطلاعاتی صمیمی درباره زندگیتان در اختیار یکدیگر قرار دهید.
سپس به مدت چهار دقیقه بدون اینکه حرفی بزنید عمیقاً به چشم های هم خیره شوید.
یک روانشناس مشهور که در حال مطالعه دلایل عاشق شدن انسانها میباشد، از چندین زن و مرد درخواست کرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گردید که بسیاری از زوج ها بعد از یک آزمون ۳۴ دقیقه ای عمیقاً احساس مجذوبیت می نمودند. دو زوج مورد مطالعه وی بعدها با یکدیگر ازدواج کردند.

بهزاد بهزاد بهزاد :))))))))))))))))))
خدا خفه‌ت نکنه پسر :)))))))
خیلی باحالی =))))))
میخوامت :)))
=)))))

بهزاد سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:02 ب.ظ

=)))))

حالا سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

یعنی برا عاشق کردن باید این سه مرحله رو انجام بدیم؟

مگه میــــــــــــــــــــــــــــــشه؟

نوچ. هر چی فکر میکنم نشدنیه. یه راه دیگه بگید آقا بهزاد :)

نه لزوما! ولی اگه این سه مرحله رو طی کنید حتما عاشق میشید :دی

بهزاد جان پاسخگو باش :)

بهزاد سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ب.ظ

((=
منم میخوامت:)))))

مخلصیم :))

خودم سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ب.ظ

حالا این روشی که آقا بهزاد گفتن ینی تضمین شده هست
خیلی سخته مخصوصا همون مرحله اولش
از کجا بیاد یه نفر که بشینه و داستان شروع شه!!!
والا بخدا
2. خودم جان چرا دافان شدی؟ مگه که این همه توجه می نمودیم
3. ااااااااااااااا ینی شما اسکارلت رو نمیشناسید؟ همون دختری که نقش اول فیلم بر باد رفته بود و نقش مقابل ردپاتلر
این فیلمی هستش که تو دوران ما کلی بر و بیا داشت
دهه شصتی ها اونوقتا کوچولوتر بودن ولی شما که دهه پنجاه هستین باید بخاطر داشته باشین دیگه (ایکن پولیتیک زدن جهت اینکه حرفی از زیر زبون خودی کشیده شود به همین اسونی)

۱) دولت و حتی نظام باید در این مورد پاسخگو باشه :دی

۲) عروسکی بودم برات :دی

۳) مطمئنید که جز خاطرات دهه چهل‌تون نیست؟ :)))

مریــم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 ق.ظ http://love-courage.blogsky.com

برنامه ریزی خطی...

درس تحقیق در عملیات1 ( operation research )

چشم حتمن!!! مــراحمتون میشم حتمن!!

رشته تون عمرانه؟ صنایع؟ مدیریت پروژه؟ مدیریت اجرایی؟!! و یا...

این لوس‌بازی‌ها مال مدیریتی‌ها و صنایعی‌هاست :دی برا ما همون برنامه‌ریزی خطیه خخخخخخ :دی

تحقیق در عملیات میخونم :)

خودم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:02 ق.ظ

آبجی بزرگم دهه پنجاهی هستش
56 (ایشون همون ابجی بزرگه هستن
57
59
62
66
68
75
حالا که نگا کردم دیدم سن هیچ کدوم از آجیام و داداشم به دهه چهل ختم نمیشه
--------------
تحقیق در عملیات داشتیم این ینی همونه؟
ام بزرگ رو باید پیدا میکردیم و داستان شروع میشد و وردی و خروجی باید انتخاب مییشددددددد

اون دهه هفتادی رو کجای دلم بذارم؟ واقن :دی


آره، همون، نظرت در موردش چی بود؟

خودم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ق.ظ

با اجازه بزرگترها و آبجیام و یه دونه داداشتم، من نظرم مثبته
تحقیق در عملیات 1 رو 19 گرفتم و تحقیق در عملیات 2 رو 16 گرفتم
پس هیچی دیگه خیلی عالیه
من نمی دونستم که این رشته هم هستش وگرنه گزینش می نمودم
یادش بخیر من شاگرد ممتاز بودم ولی اول نبودما

اخه فرق داره کسی که ممتاز باشه و یکی که شاگرد اول باشه

شولولولولولولوووو (تلفظ شنیداریش همینه، حالا بهش میگن کل و فلان و اینا، بحثش جداس، چرا که نحن نحکم بالظاهر)

ای خرخان! :/ من تحقیق در عملیات ۱ رو گرفتم ۷، تحقیق در عملیات ۲ رو گرفتم ۶، جفتش رو استاد بهم ۱۲ داد :دی این چه وضشه؟ شما خیجالت نمیکشی؟ دلت میاد کتاب‌ها رو خراب کنی و به بهونه‌ی خوندن اونارو به استهلاک بکشی؟ واقن که :/

این مال رشته‌ی ریاضیه، برا مدیریت و حسابداری و اینا هم هست، بهش میگن OR :دی البته در کل کشور فکر کنم چار پنج نفر میگیره :دی

بهزاد چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:46 ق.ظ


خوب
در جواب حالا و خودم باید بگم
چرا که نه؟(شکلک دو دست به طرفین بردن+دهن کمی باز)
شما امتحان کنید ضرر که نمیکنید
بشتابید نام خود را در تاریخ ثبت کنید
اولین نفری باشید که در سی و چهار دقیقه عاشق میشود((=
یا عاشق میشید یا نمیشید دیگه فقط در مدت نیم ساعت لطفا دروغ نگید
تو چهار دقیقه بعدی هم جو گیر نشید فقط نگاه کنید:|
یه دوستی داشتم گفت بهزاااااااااااااااد
خخخخررررررررررر(رو "خ" شدت داشت) نشیا؟
عاااااااششققق نشیاااااااا
گفتم چرا؟
گفت:&%^×#$#@$^*&%##*)&^$#$@#$

و منم به این نصیحتش گوش کردم و الان خوشبختم
(نصیحت المعاشقعه فی الحیلة النساء جلد 1 مقدمه)

بهزاد :)) اون اسمایلیه عالی بود :)))

رونوشت به حالا و خودم.

دونده چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام

از دونده به خودم(اون یکی خودم منظورمه!):

اصلا قصد بنده هم جیز دادنِ خوانندگان بود!!
دی:


پ.ن:
{عزیزم اخه اسم قطع بود؟ حداقل یه عددی،ایکنی،چیزی بهش اضافه کن ملت اذیت نشن! آخه این چه وضشه؟!!!! چرا شهروندام محتزم زو حرض می ذین؟!!!! خخخخخ]

پ.ن:
راستی! پیر ما از بیابون برگشتن؟!!!!
خخخخخ دی:

سلام!

رونوشت به خودم!
خودم پاسخگو باش!


از خدا نمی‌ترسید؟ آیا از خدا پروا نمی‌کنید؟ آیا تقوا را پیشه نمی‌کنید؟ آیا آیا آیا… بدان و آگاه باش که در بهشت، قصرهایی است که در هر قصر دنیایی از لواشک برای مومنین آماده گردیده است!

فرزانه چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 ق.ظ http://jinoos-ap.persianblog.ir/

منم هدفم ارشد ریاضی کاربردیه همین دانشگاه خودمون هی بیام تو رو ببینم برو یکم درس بخونم .
خوبی آیینه عبرت ؟

:)))
نگفته بودی عباس‌بندی اونجاست! آدم مگه از زندگی چی میتونه بخواد؟

مرسی! :)) خوبه به یه درد خوردم لااقل :دی

خودم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:56 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

تست برای عکس به جای دکمه ارسال نظر :)

آره!‌ درست کار میکنه :)
ممنونم ازت :*

حالا چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:55 ب.ظ

دکتر
به نظر شما میشه 4 دقیقه تو چشمای یکی خیره شی؟
بابا خیلیه.
البته من نمیخوام خودم عاشق بشم چون بدون این کارا عاشق میشم. خیلی سخت نیست برام. میخوام عاشق کنم

نمیدونم! :دی
بدون حرف زدن فکر کنم برام سخت باشه، ولی موقعی که من حرف بزنم یا طرف حرف بزنه، ۴۵ دقیقه هم میتونم خیره شم :دی

من تو خونه یا به دوستای صمیمی‌م همیشه میگم که من به هر دختر به چشم یک موقعیت برا ازدواج نگاه میکنم :))) مثه اینکه میگن طرف اشک‌ش دم مشکشه، یا همون بدون این کارا عاشق شدن که شما فرمودین.

بگید کی هست، کمک کنم :دی

حالا چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ب.ظ

آقا من یه بار بدجوری از یکی خوشم اومد هنوزم تو ذهنمه. کلا فراموش نمیشه ولی واقعا بلد نبودم چیکار کنم. اینقد تو دلم ریختم تا ازم دور شد یعنی پرید ولی فعلا هیشکی دم دستم نیست. میخوام اول یاد بگیرم که هر وقت پیداش کردم برنامه شو ردیف کنم :)

تو جامعه‌ی ما راهی هم مگه جز تو دل ریختن بود؟ این روشی که بهزاد گفت برای پسره قابل اجراست، دختر خانم ماکزیمم میتونه غرور داشته باشه و هی جلو چشم اون پسره باشه و البته خوش‌لباس و خوش‌برخورد و فلان باشه، شاید پسره گرفت سیگنال رو (به شرط اکیدا مثبت نبودن پسره :دی)

خودم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ب.ظ

آقا جان اصلا میدونید چیه، از صب تا الان خیلی فک کردما
گفتم حالا که آقا بهزاد تضمین کردن بیامو این روش رو امتحان کنم
ولی من که همش سرکارم و مستقیم میام خونه ، چه جوری برم یه جایی که یه نفر رد بشه و بعد کیفمو یکی بدزده و یکی دیگه بره بیاره و بعد بشینه و منم نیگاش کنم
اصلا من تو موقعیت خعلی بدی هستم
میشه زنگ یه خونه رو بزنم بعد فرار کنم و روز بعدش بازم زنگ بزنم ولی اینار آقاهه پشت در باشه و با ملاقه بزنه تو سرم بعد بیاد بگه خانوم ببخشید حالتون خوبه و نگاه تو نگاه گره بخوره و فیلم هندی بشه( حالا از شانس بد ما حتما خواهر اون آقاهه پشت در هستش)
من یه راه پر هیجان تر میخام، این روشها خیلی شانس میخاد

:)))
میخواید پول بدید، من شخص موردنظر رو پیدا میکنم :دی

پ.ن: ظاهرا زدم تو کار قاچاق انسان! این دومین پیشنهاد برای پول گرفتن و انسان تحویل دادن بود :دی

خودم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ

والا منم فک میکردم که کسی که میره دانشگاه باید درس بخونه
خودمو کشتم که جلو بچه های دانشگاه کم نیارم نخ سوزن پسرا)
بعد همه فک میکردن از مماخ فیل افتادم بس که چش نازک میکردم

آفرین :)
تحقیق رو فهمیدی یا حفظ کردی؟ :دی

این پشت چش نازک کردن ینی چی؟

خودم پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:24 ق.ظ

تحقیق که حفظیات نیس درک بالا میخاد باید تو خون ت باشه (درک رو میگما)
پش چش نازک کردن همون کلاس گذاشتن هستش ولی من چاشنیشو خیلی غرور گذاشته بودم

شاید! :دی

آفرین، زن ِ و غرورش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد