نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

مرداد ۹۲

 * چند ساعت دیگه مرداد ۹۲ کلا به خاطره‌ها می‌پیونده؛ مرداد ِ سینوسی ِ ۹۲: مرداد ِ استرسیک، مرداد ِ فکر و فکر و فکر، مرداد ِ سرنوشت.


پ.ن: تا اینجای تابستونم، حدود ۴۰ درصدی که میتونستم استفاده کنم، استفاده کردم. هم تنبلی ِ ذاتی خودم و هم روزهایی که گذشت، مزید بر علت شدند بر این تلف شدن وقت‌ها.

نظرات 14 + ارسال نظر
نون الف پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:00 ب.ظ http://lore.blogsky.com

هعی
من 15 درصدم استفاده نکردم :(

ای بابا!
شوما که همه‌ش سر کار بودی، دیگه چیکار میخواستی بکنی؟

غریبه ی آشنا پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://http://withoutyouthisplaceishell.nowhere/

ببین چطوره هر روز تقویم رو نگاه کنی یه پست بدی؟!
آره دیگه تنبل شدی! درس نمیخونی! آقا چند تا پست قشنگ و خفن ریاضی بده ما حض کنیم!
از مکانیک لاگرانژی مطلع هستی؟ چجور ریاضیدانی هستی تو آخه؟!

روزام زهر شده! اگه بدونی!
خدا کنه بتونم خودم را برا مهر جمع کنم :/

بهزاد پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:33 ب.ظ

خیره ان یشاالله

ان شا الله :)

غریبه ی آشنا پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:29 ب.ظ

حالا خوبه من هر روز میگم ریاضی ریاضی ! درس! اصلا وقتی پست ریاضی میزاری به ریاضی فکر میکنی! نه به چیز دیگه! کلا یا باید به فکر مشتریهای اینجا باشی یا به فکر زندگی خودت و اینکه میتونی چقدر ازش بهره ببری!
حالا هم برو ریاضی بخون پست ریاضی بده اصلا میخوای منم کلی سوال دارم مطرح کنم روش فکر کنی؟
شلدون راس رو گرفتم راستش تا راه بیفتم توش طول میکشه احساس میکنم داخل یه واگن جدا شده قطار گیر کردم و دارم از داخل دیوار رو فشار میدم تا واگن راه بره( زهی خیال باطل!)، کلا با احتمال و ترکیبیات جماعت کنار اومدن مرد نر میخواهد و گاو کهن!
غ.آ

فرق شیوه‌ی تفکر من و تو اینه که تو فکر میکنی تا نیاز ایجاد شه، ولی من نیازم باعث میشه که فکر ایجاد شه.
اینکه الان این وبلاگ بازدیدکننده‌ی نسبتا خوبی پیدا کرده، فقط لطف دوستان‌ه مطمئنا، ولی من هیچ وقت خودم رو به اونچه که دوست ندارم عوض نمیکنم. روز اول قرار بود اینجا جایی باشه که من از خودم و خود ِ خودم می‌نویسم، تا آخرش هم همین خواهد بود ان‌شاالله.

مبانی ریاضیات چی خوندی؟
آمار اگه دوست داشته باشی که اصلا سخت نیست. مشکلت چیه؟

مهربون پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 ب.ظ

بله
تابستون امسال ممن همه تابستونا فرق داشت. همیشه منتظر رسیدن مهرماه بودم و از بیکاری خسته میشدم ولی امسال خیلی زود گذشت. دوست داشتم یه کم طولانی تر می بود. منم استفاده کردم ازش ولی کاش بیشتر بود

راستش من فقط با یک امید -که می‌دانید- کلا این تابستون رو میگذرونم و امیدوارم هر چه زودتر تموم شه و اونچه که میخوام هم به صلاحم باشه و انجام شه.
البته ناشکری نمیکنم به خاطر این روزها. خدا رو شکر بر آنچه رفت…

مهربون جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:05 ق.ظ

انشاالله هر چی به صلاحته همون شه

ان‌شاالله :) ممنونم.

مجید جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ق.ظ http://javani.blogno.ir/

سلام.
کلا فراز و نشیبت زیاده هااا... چرا عاقل کند کاری که زندگی شود سینوسی؟ برو بشین خودتو اصلاح کن (سلمونی نریا).
این تنبلی در منم نهادینه شده، یه راهکاری ارائه بده دکتر دیگه خیلی داره مزید علت میشه

آقا این مرداد 92 نقطه ی عطفی تو زندگی منه. مخصوصا اولش. اصن 1/5/92 یه تاریخ باحالیه که نگوو

سلام مجید جان!
والا اگه عقل داشتم که این مشکلات به وجود نمیومد :))

اگه راهی پیدا کردی تو رو جون جدت به منم بگو! خیلی گنده لامصب :/


نکنه دوماد شدی؟ هوم؟ :دی

غریبه ی آشنا جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ق.ظ

درسته، من فکر میکنم که نیاز ایجاد کنم، چون دنبال حل مساله هستم و منتظر نمیمونم بلا نازل شه بعد به فکر چاره باشم! من هر وقت زمان باشه به یه مسئله فکر میکنم اینجوری یه انبار سلاح از راه حل های خوب دارم!
کلا هم قصد ندارم که فکر خودم در مورد سیر کاری بلاگ رو بهت تحمیل کنم! هر جور دوست داری ادامش بده ...
شما مبانی ریاضیات چی خوندید؟

خب هر دو طرز تفکر هم خوبی‌هایی دارن و هم بدی‌هایی، نه میشه تحسین‌ش کرد و نه ردش! فقط دو نگرش متفاوت به زندگی هستن! :)

حس کردم ناراحت شدی از رک بودن من! ولی من به جای تو بودم دوست رک رو به دوست هندونه‌دهنده ترجیح میدادم :دی

من از لینگ‌لونگ‌لی :دی پاس کردم، بعدها خودم استیوارت و هالموس رو هم نگاهی انداختم.

خودم جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:58 ق.ظ

هر روز که روزگار میگذره ، احوالات خودم گندتر میشه
همش تو استرس و اضطرابم البته از لحاظ کاری
وقتیم که برمیگردم حواسم پیش کارای امروز و دیروز و نهایتا فرداست
من دارم پیر میشم
راستی سلامـــــــــــــــــــــــــــــی دوباره
البته این چن تا پست آخری رو بودم ولی حس کامنت گذاشتن نبود

ای بابا! برا چی استرس؟

سخت نگیر! ؛)

سلاااااااام! عجب! تعجب!

مجید جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ http://javani.blogno.ir/

دوماد؟ بام؟ شیبدار؟
نه بابا، کارت سربازی رو میگم

آهان! کارت پایان خدمت که سرمایه‌ی ملی‌ه اصن :)))

sajad جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:31 ب.ظ

میثم آلبوم جدید گروه سون اومده میخوای برو دانلود کن گوش بده تا کمی از این افکار بیای بیرون
اینم لینک دانلودش :
http://dl.musicbaran11.org/Amir/Album/1392/Mordad/7th%20Music%20Band%20-%20I%20Love%20You/7th%20Music%20Band%20-%20I%20Love%20You%20%5B128%5D.zip

مرسی سجاد جان! حس دانلودش نیست، فعلا که روزهام رو با آلبوم‌های سراج و هیچکس میگذرونم :)

sajad جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:47 ب.ظ

هیچکس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعا ناامیدم کردی پسر ...

اوه! هیچکس یعنی شدت امیدواری من! اینطور نگو که ناراحت میشم :دی

یاسمین جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:30 ب.ظ http://http://sharifipour1371.blogfa.com/

:)

sajad شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ب.ظ

آدم بره مارکسیست بشه بهتر از اینه که هیچکس گوش بده

سال‌ها بعد هیچکس رو می‌فهمی :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد