نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

ضمیر جمع

 * «رَ‌بَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَ‌بَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرً‌ا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَ‌بَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ‌ لَنَا وَارْ‌حَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْ‌نَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِ‌ینَ»۱.


۱. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکالیف سنگینی برعهده ما مگذار، چنان که بر عهده کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بیامرز؛ و بر ما رحم کن؛ تو سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما.(+)

پ.ن: ترجمه‌ی آزاد عکس: «بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم…». (تصنیف از محمد معتمدی در اینجا.)

جدایی نادر از سیمین

 * دیشب و امروز صبح فرصت شد که «جدایی نادر از سیمین» رو ببینیم. فیلم رو بدون پیش‌ذهن دیدم، به نظرم این فیلم، جز بهترین فیلم‌هایی بود که من از سینمای ایران دیده بودم. حداقل احساس نمیکنم این ۱ ساعت و ۵۷ دقیقه رو هدر دادم!

 * به نظر من، نادر، سیمین، حجت، راضیه و ترمه، همه بعدهای مختلف یک انسان‌ند، انسان‌هایی که در شرایط خاص،  عکس‌العمل‌های خاص نشان می‌دهند. از نظر من، هر کسی، از هر نظر، برای هر فعلی، بالقوه است، فقط شرایط است که آن شخص را در آن شرایط خاص، بالفعل ِ آن فعل می‌کند. جدایی نادر از سیمین، برای من بیان این واقعیت بود.

* از نظر من، جدایی نادر از سیمین، فیلم ِ مایل به بیان ِ یک هدف نیست، تنها بیان یک برش از زندگی است، برش از زندگی آدم‌هایی که اعتقادات ِ مختص ِ خودشان را دارند، آدم‌هایی که به هر ارزشی، می‌خواهند اعتقاداتشان را حفظ نمایند، آدم‌هایی در کشاکش‌های اعتقادی‌شان، راه ِ‌ «استثنائا» را پیش می‌گیرند. آدم‌هایی که «موقعیت»، قالب ِ اعتقادشان می‌شود.

 * تنها نکته‌ی قابل ذکر دیگر، نقدهایی بود که به خاطر «سیاه جلوه دادن جو ِ رایج در ایران» بر این فیلم می‌شد. به نظر من، این فیلم، از هیچ مشخصه‌ی خاص ِ زندگی ایرانی استفاده نکرده بود، به بیان دیگر، همین فیلم‌نامه را می‌شد در ایتالیا یا سوئد بازی کرد، اگرچه در آنصورت، شاید محیط‌ش برای من قابل لمس نبود -که آنجا به جای قسم به قرآن، به جان پدرشان قسم می‌خوردند، نفس ِ کار، اعتقادی است که قالب می‌گیرد، نمود ِ آن به چه شکل باشد، از نظر من مهم نیست!- و مانند این فضا نمی‌توانستم با فیلم رابطه برقرار کنم، اما فیلم می‌توانست همین بیان و روند را حفظ کند، بدون اینکه آبی از آب تکان بخورد.

هنوز مونده عامو!

 * بعضا آدم پیش خودش فکر میکنه «اوه! من چه عن بزرگی شدم! دیگه هیچ خری مثل من نیست!» و امثالهم۱ و تو همون حوالی میای یه گوشه کنار خودت می‌شینی و می‌بینی که هنوز بچه‌ای هستی که بودی!


۱. البته این مکالمات درونی نگارنده است و هیچ لزومی بر مصداق بیرونی بر آن وجود ندارد.

سیمنار ِ سه‌شنبه

 * سه‌شنبه ارائه دارم، دارم فایل ارائه رو آماده میکنم، از حداقل ۲۰تا مقاله مثال و متن برداشتم و مثل یه سالاد شیرازی -شما بخوان فصل- زدم تو سر و کله‌ی هم و یه چیز ازش در آوردم.

 * یه چیزی که اینطور موقع‌ها به وضوح می‌بینم اینه که حد یقف ندارم، چیزی که تا دو ساعت پیش برام معما بود، وقتی حل شد، «فقط» یه پله میشه برای معمای بعدی.


پ.ن: عکس، ایده‌آل ِ بنده هستند. اینطور کلاسی رو بهم بدن برا درس دادن، دست زن و بچه‌هام رو میگیرم و میرم تو اون دانشگاه زندگی میکنم، از دنیاتون هم دیگه چیزی نمیخوام!