نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

حکایت همیشگی

 * اینجا گفته بودم که دارم تلاش میکنم و این تلاش خیلی برام مهمه و اینا، اومدم بگم که تو این کار شکست خوردم. شاید خیلی آدم مثبت‌نگری بخوام باشم بگم که الان فقط کمبود اعتماد به نفس پیدا کرده‌م. خب نشد دیگه!

 * الان ترجیح میدم که فقط به آمار فکر کنم و به اینکه میان‌ترم آمار دارم. واقعا نمیدونم چطور خودم رو راضی کنم. یه چیزی شبیه زخم شدنِ پوستِ روحم داره اذیتم میکنه، یه دغدغهِ تلخِ کمبود. نمیدونم!

 * میرم دنبال یه جمله قشنگ تو اینترنت، همیشه جمله‌های بزرگانی که موفق بودند، بهم روحیه داده، شاید ایندفه هم داد.

 * همه چی آرومه ... من چقدر خوشحالم ... پیشم هستی حالا ... به خودم می‌بالم (+).

نظرات 9 + ارسال نظر
نونوچه چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://nonoche.blogsky.com

شما همین الانشم موفق هستید
شکست اولین پله موفقیته دکتر

مرسی خیلی مرسی

یه نفر چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ب.ظ

موفق باشید

مرسی، ان شا الله.

مرجان چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ب.ظ

مثبت نگری شما قابل تحسین است

مرسی،
در واقع چون چاره‌ای نیست شاید اینطوره

بهار پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ

همون که قرار بود یه روزی خبرشو بدی دیگه ؟آره؟!!!

آره!
دقیقا!

آدمک پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:05 ب.ظ http://konjj.blogfa.com

این ریله که روش نوشته دکتر خودم یه جورایی یه اثر هنری برای خودش!

مرسی (:
شاید آیندگان ازش به عنوان اثر هنری یک الاف نام ببرن :دی

آدمک جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ http://konjj.blogfa.com

نه باب چرا علاف؟! به عنوان اثر هنری یه دکتر یاد میکنند. دپرس شدی؟؟!!

علاف درسته یا الاف؟
بعد نمیدونم،
ترجیح میدم توضیح ندم و سکوت کنم.

آدمک جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://konjj.blogfa.com

خوب اون لبخند آخرش نشون میده خوبی. امیدوارم که باشی.

خوبم
امیدوارم بهتر باشم

۸۸ جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ب.ظ

بازم تکرار کنید همه چی آرومه و........
شما میتوانید
آمار را بچسبید.

وای اگه بدونی چقدر خندیدم!
یه چیزی بیشتر از همه چی آرومه حتی!
هی جک خوندم و هی خندیدم!
مگه میشه حالا بلند بلند خندید

بهار شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ

میگم راستی خیلی ممنون که خبرشو دادی!!!

به خدا هنوز فرصت نشده انجامش بدم که خبرشو بهت بدم، می‌بینی که خفن خوردیم تو تعطیلات!
بعد تو هم که هیچ وقت انلاین نیستی!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد