نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم
نوشته های دکتر خودم

نوشته های دکتر خودم

اینجا من یعنی خودم در مورد خودم و خود خودم می نویسم

گروه ریاضی خیام

 * من از روزی که دانشگاه ریاضی قبول شدم، همیشه دوست داشتم کاری کنم که ریاضی اسمش همه جا پخش شه و از این طرز نگاه که مثلن ریاضی فقط مخصوص یه عده خاصه بیرون بیاد، شاید هم هیچ وقت نبوده این طرز تفکر، ولی من حسم این بود که همیشه بچه‌های ریاضی مظلومند، جدی میگم، به خاطر همین شروع کردم به کارایی که بلد بودم انجام دادن، برای انجمن ریاضی وبلاگ زدم، تو فروم که برا دانشگاه زده بودم، همه‌ی امکانات رو برای ریاضی نوشتن فراهم کردم، سعی کردم تو اینترنت با دوستایی که ریاضی میخونن آشنا شم، تو پست‌های وبلاگم سعی کردم قشنگی ریاضی رو منتقل کنم و البته میخواستم چندتا قالب هم با موضوعیت ریاضی بسازم که البته این کارُ نکردم هیچ وقت .

 * با این مقدمه، چند وقت پیش دوست خوبم میرکریم یه گروه ریاضی رو به من معرفی کرد به نام گروه ریاضی خیام؛ این گروه توسط دانشجویان رشته ریاضی دانشگاه گیلان از پاییز ۸۸ تاسیس شده  و هدف از تشکیل اون به گفته سایتشون این بوده:

گروه ریاضی خیام با هدف آموزش علوم ریاضی به صورتی ساده تشکیل شده است. از فعالیت های این گروه می توان به برگزاری مسابقات ریاضی، سمینارها و کارگاههای ریاضی، انتشار نشریه دانشجویی، تشکلیل کلاسهای ریاضی رفع اشکال و ... اشاره کرد.

 * من خودم به شخصه خیلی خوشحال شدم از این کاری که دوستام کردن :) این مطمئنا باعث ترویج زیبایی‌های ریاضی در سرتاسر وب میشه و البته آشنا شدن عموم با این قشنگی‌ها. پیشنهاد میکنم اگه وقت دارین سری به سایتشون بزنید و البته نظر هم بدین :) اگه وقت ندارین حداقل این مطلبشون رو بخونید تا ببینید ما ریاضی‌دان‌ها چقدر مظلومیم :دی. برای دانشجوهایی که این ترم ریاضی ۳ (و یا برای مهندسی‌ها ریاضی ۲) دارند این پست و این پست برای افرادی که میخوان ارشد ریاضی امتحان بدن و این پست برای دوستانی که این ترم آمار ۲ دارند میتونه مفید باشه.

 * من باز تشکر می‌کنم از میرکریم عزیز به خاطر زحمتی که برای این سایت کشیده، امیدوارم که موفق باشی و گروه ریاضی خیام، روز به روز بیشتر پیشرفت کنه :)

دانشگاه تهران، واحد اوین

 * میگم من اگه امسال کنکور، رتبه‌ی دانشگاه شریف یا امیرکبیر رو نیاوردم، میزنم یه جرم سیاسی میکنم که برم زندون اوین، میگن اونجا هم استادای خوبی گیر میاد :))

سست عنصر شاید!

 * آدم هر کی رو بتونه گول بزنه، خودش رو که نمیتونه گول بزنه؛ من ریاضی رو دوست دارم، خیلی هم دوست دارم، شاید خیلی بیشتر از خیلی‌ها، ولی خب! نرم‌افزار رو بیشتر از ریاضی دوست دارم :|

 * امروز عصر دوباره رفتم رو مـُد چس‌ناله؛ همه چی هم از اونجایی شروع شد که برداشتم تست‌های دروس عمومی رو زدم، افتضاح یه کلمه‌ایه که قاصره در تشریح نتیجه‌ش؛ بعد که حوصله نداشتم اومدم شروع کردم به خوندن کدهای دروپال، یعنی خدا اگه یه فریم‌ورک آفریده باشه که خیلی قشنگ باشه، یا این دروپاله یا یه چیز دیگه!

 * باز آدم که خودش رو نمیتونه گول بزنه، من اگه الان مجبور بودم با دروپال کار کنم مثلا، هیچ علاقه‌ای به دیدن کداش نداشتم. کلا به قول معروف کسی که بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا می‌کند و کسی که نخواهد بهانه‌اش را.

 * کلن عصر فکرم به این منوال گذشت که درس رو و ِل کنم و برم دنبال طراحی و توسعه وب، بعدش دیدم که این سربازی خر نمیذاره! حالا یا دو سال باید فوق بگیرم و یا دو سال سربازی! اینه که خیلی هم عاقلانه ننمود این فکرم.

 * کلن خودمم بدم میاد از مــُـد دم‌دمی بودن؛ ولی خب! قبول کن که همین خودتم که الان داری اینو میخونی بعضی وقتا اینطور میشی؛ کلن روزای بعد از این حس خیلی خوب میشه، ولی روزی که این حس هست، اندازه چند سال آدم به خودش فوحش میده که چرا نرفت دنبال علاقه‌ش.

 * دلم الان یه بیابون میخواد با کلی ستاره. شاید هم یه گرگ که بیفته دنبال به قصد خوردنم، تا وقتی که نجات پیدا کردم قدر زندگی رو بیشتر بدونم. خدایا البته یه چیز گفتم، خواهشا این یکی رو نشنیده بگیر :*

دربی تابستان ۹۰

 * بنده قبلا مواضعم رو اینجا مشخص کردم :))

اخباری از دانشگاه! کاملا واقعی :دی

 * چند وقت پیش، تو افتتاحیه یه کنفرانس تو دانشگاه‌مون، یه آقایی میره سخنرانی میکنه و اینو میگه: «اعداد و ارقامی که در قرآن آمده است حاکی از آن است که علم ریاضی پایه علوم می باشد».

 * چند وقت پیش تو دانشگاه ما، با حضور فلان وزیر، کلنگ احداث حسینیه دانشگاه زده شد، این در حالیه که دانشگاه ما هنوز که هنوزه، بعد از این چند وقت سال، در جوابگویی به پسرهای روزانه برای خوابگاه با مشکل جدی روبروئه و هر وقت هم که سوال میشه که چرا خوابگاه نمیسازید، میگن بودجه نداریم! علاوه بر این، دانشگاه چون هنوز در حال بلوغه، نیازهای خیلی خیلی جدی‌تری در مقابل حسینیه داره، من خودم فدای امام حسین، ولی واقعا الان تو این موقعیت درک نمی‌کنم چرا حسینیه داره ساخته میشه! یه مراسم در طول سال هم نمیتونه دلیل خوبی برای خرج این همه پول باشه.

 * این شکله که بالا هست، بزرگ شده اینه: .

شما چیکار میکنید؟

 * فرض کنید که که کسی به شما یه صفت خوب نسبت بده، مثلا خرخون، مهربون، مودب، باهوش و ... . شما در برابر این نسبت دادن چیکار می‌کنید؟ سکوت می‌کنید؟ تعارف می‌کنید؟ انکار می‌کنید؟ و یا چی؟

عرفان عملی در جبر خطی یا ماتریس تبدیل مختصات :دی

 * صفحه ۷۱ کتاب جبر خطی هافمن، یه قضیه هست (قضیه ۷) به این شکل: «فرض کنیم یک فضای برداری بعدی بر روی هیات باشد، و و دو پایه مرتب برای باشند. آنگاه یک ماتریس یکتا و لزوما معکوس‌پذیر مانند که درایه‌هایش در هستند وجود دارد به طوریکه به ازای هر بردار در


.
ستون‌های با روابط

تعیین می‌شوند.».

 * خب این قضیه چی میگه؟ میگه اگه شما دارین تو یه دنیایی زندگی می‌کنید که دو تا از پایه‌هاش رو میدونید، ولی دنیا رو دارین به صورت نمایش یکی از پایه‌هاش می‌بینید، برای اینکه بفهمید دنیا تو اون پایه چه شکلیه، لازم نیست که دنیا رو از اول بسازید، فقط یه عینک بسازید که شیشه‌ش از ذراتی تشکیل شده باشه که عناصر اون پایه جدیده در پایه فعلی رو نشون بده :) خیلی قشنگه نیست؟ یعنی لازم نیست که خودتون رو به زحمت بندازین برای تغییر دنیا، کافیه دید خودتون رو عوض کنید.

 * مثلا فرض کنید که دنیای فعلی از مجموعه {دروغ، خیانت، بدقولی} تشکیل شده باشه و شما بخواین بدونین که این دنیا اگه از {راستی، امانتداری، وفای به عهد} ساخته شده بود، چی شکلی می‌بود، نمیخواد که برای یک نگاه بزنید کل دنیا رو عوض کنید، فقط کافیه یه عینک بسازید که سه تا ستون داشته باشه، ستون اولی مختصات دروغ در پایه {راستی، امانتداری، وفای به عهد}، ستون دومی مختصات خیانت در در پایه {راستی، امانتداری، وفای به عهد} و ستون سومی مختصات بدقولی در این پایه، بعد این عینک رو بزنید به چشم‌تون، حالا هر مختصی که از این دنیای کثیف به عینک برسه، تبدیل میشه به مختصی در پایه {راستی، امانتداری، وفای به عهد} :)