* تقریبا هیچ کسی را ندیدهام که از بچهی کوچک خوشش نیاید، حالا اینکه بروز بدهد یا ندهد، بحثش جداست، ولی تا آنجایی که من دیدهام، هر آدمیزادی از نینی خوشش میاد و با دیدن ژانگولربازیهای آن، دلش قیژی ویژی میرود.
* در این مورد که چرا همان بچه وقتی کمی بزرگتر میشود، دیگر مثل دوران نینی بودنش دوستداشتنی نیست۱، فکر کردم، ولی راستش را بخواهید، دلیل متقنی برای خودم پیدا نکردم.
* و یک سوال دیگر: «دوست داشتن تولهسگهای مینیاتوری و دوست داشتن بچهی آدمیزاد از یک جنس است؟». راستش را بخواهید این سوال را فقط کسی که پدر یا مادر شده باشد میتواند پاسخ دهد. حداقل من تصورم این است که با وجود شباهتها، احتمالا جنس این دوستداشتن یکی نیست!.
* لایفهکر در اینجا یه پست نشر داده در مورد اینکه انسانها به صورت متوسط ۲۵۰۰۰ روز در زندگی بزرگسالیشون میگذره و اینا۱ و ۹تا استراتژی ارائه داده که کارایی این ۲۵۰۰۰ روز رو به بیشینهی ممکن برسونه. ۹تا استراتژی عبارتند از:
* یادم میاد صبح که این پست رو شروع کردم به نوشتن، یه هدفی داشتم و میخواستم یه نتیجهی خاص بگیرم ازش، ولی الان یادم نمیاد چی بود. به هر حال فکر کنم انتشارش بهتر از چرکنویس کردنش باشه!
۱. تقریبا من یک دهم این مقدار رو استفاده کردم.
۲. طبیعتا من با متد «مندرآوردیشن» عناوین رو ترجمه کردم و لزوما درست نیستند!