-
قالب Unembellished
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 12:21
* امروز قالب Unembellished رو برای بلاگاسکای ترجمه کردم. این قالب در مجموع چیز جمع و جور خوبیه؛ ضمن اینکه شیک و سادهست خیلی هم با کلاسه (: خلاصه اینکه هر کی برده راضی بوده. * کد این قالب رو برای استفاده در وبلاگ بلاگاسکائیتون رو میتونید از اینجا دانلود کنید؛ برای انتخاب این قالب به عنوان قالب وبلاگ از پنل وبلاگتون...
-
افسردگی پائیزه
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 09:38
* چه بخوایم و چه نخوایم با شروع فصل پائیز و تغییرات آب و هوایی که این فصل داره، یه نوع افسردگی بین اکثر ملتهای دنیا به نام افسردگی پائیزه شروع میشه ۰مثلن این نوع افسردگی مخصوص ایران نیست و تو کشوری مثه مثلن سوئد که تابش آفتابش هم کمتر از ایران میشه بیشترتره). البته میگن این نوع افسردگی تو زنانی که دهه سوم زندگیشون رو...
-
تفاوت دید
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 18:00
* امروز که تو تاکسی میومدم خونهم، دل و دماغ درست و حسابی نداشتم؛ نمیدونم چهم بود، انگار یه چیزی کم بود، شاید یه افسردگی غروب پائیز، شاید خستگی ناشی از کلاس و ...؛ خلاصه یه حس غریبی بود، یه حسی مثل نیاز به دوست دختر ((: و این باعث شده بود که دیدم یه کم منفی بشه نسبت به دور و برم. حالا جالب بود از پس هر دید منفی، دید...
-
صبح خیزی
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 08:06
* این ترم برا من خیلی بیش از حد ترم هلویی از لحاظ زمانبدنی کلاس ها شده؛ صبح ها کلن کلاس ندارم (به جز یکشنبه ها) بعد پنج شنبه ها هم کلاس ندارم (: * ولی از اونجایی که خداییش اگه در دیگ هم باز باشه و باز گریه باید حیا داشته باشه :دی صبح ها زود بلند میشم، مثلن خیلی کم پیش میاد ساعت 8 من خواب باشم و حداکثر دیگه یه ربع به...
-
تعطیلی
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 08:10
* امروز رو که تعطیله من نرفتم خونه بابام، خواستم بشینم اینجا یه کم درس بخونم و اینا؛ بعد حالا که فکر می کنم می بینم چه کار اشتباهی کردم، اینجا حالا ناهار چی بخورم؟ ((: * حالا ببین طلب علم و دانش تو شهر غریب چقدر سخته ها! :دی
-
رفاه
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 16:23
* بچه هایی که باهاشون همخونه ای شدم بنده خداها رفتن ADSL گرفتن (: الانم نیستن خونه و من با خیال راحت اومدم بالا و دارم پست میدم :دی * میگم حالا دلم خوش بود که میام اینجا درس میخونم که اینا هم زدن و اینترنت نیاز شدن؛ دیگه زشت هم که هست آدم بگه من اینترنت نمیخوام (؛ خب باید استفاده کرد، بعد باز اعتیاد خون میره بالا. *...
-
سرویس
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 09:48
* امروز یکی میاد دانشگاه که صحبت کنه و اینا، منم 8 تا 10 عمومی داشتم، بعد استاده تعطیل کرد و رفت، منم رفتم طرف سرویسا، 10 قدمی سرویس بودم که حرکت کرد، منم به خاطر یه حس شیرین درونی + شاید غرور به روی خودم نیاوردم که نرسیدم و اومدم سایت علوم ((: دقیقا یه ساعت وقتم رفت. * سوال برام پیش میاد که چرا واقعن تاکسی نگرفتم برم...
-
آرزو - ۲
جمعه 9 مهرماه سال 1389 22:33
* تا حالا تو معنی کلمه آرزو ریز نشدم؛ حتی در مورد آرزو و امید و ربط بینشون. ولی اینو میدونم که تا امید هست، آرزو نمیکنم. * خیلی وقتا فاصله رسیدتن به آرزو خیلی کمه و زیاد دیده میشه و خیلی وقتا هم خیلی زیاده و کم دیده میشه. اینجاست که حداقل امید میتونه کارساز باشه. * کلن امید باید بیشتر باشه یا آرزو؟ اصلن جدا کردن این...
-
اسم ها و آهنگ ها
جمعه 9 مهرماه سال 1389 17:40
* نیست که من دیگه تخصص پیدا کردم تو نقد کردن آهنگ و آهنگخونها و آهنگگوشکنها و جوجه خوانندهها و آهنگبازها مناسب دیدم که در مورد سیر معشوقه در آهنگها یه مطلب بذارم :دی. * الان اندی داره تو گوش من یه آهنگ میخونه که "آمنه چشم تو جام شراب منه". حالا تو اکثر آهنگهای قدیمی هم که نگاه کنی این دو نکته...
-
هویت من
جمعه 9 مهرماه سال 1389 14:24
* هفتهای که گذشت، هفته دفاع مقدس بود. با مسائلی که پیش اومد وقت نشد که در موردش پست بزنم. پست در این مورد واقعن واجبه آخه ما که جنگ نکردیم، دفاع کردیم!؛ * یکی از ایدهآلهای من موجودیه به نام شهید. شهید یعنی فردی که ممکنه که شخصیت ایدهآلی نداشته نباشه، ولی در راه یک ایدهآل از عزیزترین چیزی که خدا بهش امانت داده...
-
عدل و انصاف
جمعه 9 مهرماه سال 1389 09:19
* از سر این پست به یه نکته پی بــُـردم و اون این بود که اکثرا به ملت اعتماد نداریم. اما یه چند نکته به ذهنم رسید که دوست دارم بیان کنم اینجا. * اولیش اینکه اینجا میزان سنجش خوبی و بدی افراد چیه؟؛ منظورم اینه که از کجا معلوم که ما خودمون برا یه شخص دیگه یه فرد بد نباشیم؟، چقدر تلاش کردیم که به یکی دیگه بدی نکنیم؟...
-
دانلود فیلم
جمعه 9 مهرماه سال 1389 02:27
* امشب گذاشتم این فیلم دانلود شه و الان میخوام تو یه فضا آپلودش کنم تا یکی اگه خواست استفاده کنه بتونه راحت دانلودش کنه، بعد اومدم فشردهش کنم تا حجمش کمتر شه که وقتم گرفته نشه و هم وقت طرف. وقتی فشرده میکنم اندازه هیچ فرقی نمیکنه، تازه وقتی فرمت رو میذارم 7z یه ۱ و نیم میگی هم بهش اضافه میشه ((: * این شد که تصمیم بر...
-
ایران سرور
جمعه 9 مهرماه سال 1389 02:03
* شرکتی که من ازش خدمات هاست و اینا میگیرم ایرانسروره، ایرانسرور رو چندتا جوون مشهدی راه انداختن و تا حالا که کیفیت کارشون خیلی خوب بوده. * بعد عکس بالا رو تو خبرنامه مهرماه به عنوان هدر انتخاب کرده بودند، قشنگه، نیست؟ (:
-
یک به یک
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 21:48
* نشستم اینقدر مطلب نوشتم که آی ملت، برای هر خوب، یه بد هست؛ بعد نمیدونم چطور شد که پرید. یعنی من الان اینطوریم : . * موضوع بر سر نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش بود و این قسمت از نامه: او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بیاموزید...
-
تنهایی
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 20:01
* ناشکر نیستم، ولی از وقتی اتفاقی که اینجا گفتم افتاد و بعضی اتفاقای دیگه، واقعن احساس تنهایی میکنم. الان هیچ کسی رو ندارم که بهش اعتماد کنم؛ اعتماد هم نه، حداقل کسی باشه که بدونم نامرد نیست. * الان تنها کسایی از دوستام که بهشون اعتماد دارم یکی خواهرمه، یکی هم کامنتورهای دکتر خودم (بیتعارف؛ اونم چون نه منو میشناسن و...
-
مــُــعین
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 18:32
* تو راه که داشتم با تاکسی میومدم خونه بابام، راننده تاکسی، یه سیدی گذاشت پر از آهنگهای تتلو و سعید کرمانی و ساسیمانکن و از این جونورا (: بعد راننده سیدی رو عوض کرد و یه سیدی از معین گذاشت و گفت: چیه بابا اینا، همهش دوست دخترم اینکار کرد، دوست دخترم اونکار کرد؛ لااقل اینا (منظور معینه و دوستانه :دی) توش آهنگاشون...
-
بحثی بر توکل
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 11:18
* اینجا پرسیدم که نظرتون در مورد توکل چیه، بعد حالا میخوام نظرم رو بگم؛ این نظر ممکنه که اشتباه باشه و ممکنه که درست باشه، به هر حال برا خودم جالبه. * برای این مثال به یه تعریف نیاز داریم، تعریف : هر کس نتیجه عمل خودش را می بیند. * به نظر من توکل مثل در شیشه رب گوجه ست (: حالا چرا؟ چون فرض بر اینه که تلاش انسان همون...
-
پوست گردو
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 11:26
* دیروز کلن روز خوبی نوبد، یه روز کم انرژی، صبح که اومدم و یارو اومد آنالیز رو برداشت ، بعد هم که یکی از همخونهایهام اسمس داده که حاجی من بهم خوابگاه دادن، دیگه شرمنده!!!، حالا منو میگی اینطوری + بودم، دیگه دقیقن دستم تو پوست گردو بود!، هیچ کاری هم نمیتونستم بکنم. * ادامه ماجرا این شد که من قرار شد خونه قبلی رو...
-
شب
جمعه 2 مهرماه سال 1389 23:26
* اگر که بیهوده زیباست شب؛ برای چه زیباست شب؟. برای که زیباست شب؟.
-
توکل؟!
جمعه 2 مهرماه سال 1389 19:11
* وقتی کلمه توکل رو میشنوید، یاد چی میافتید؟، تصور ذهنیتون از توکل چیه؟؛ اصلن توکل رو قبول دارید؟
-
بوی ماه مهر
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 22:31
* پائیز شد، مهر شد و بوی ماه دوباره پخش شد. دوباره بچههایی شروع به درس خوندن میکنن که یه روز میخوان دکتر بشن، یه روز میخوان خودشون باشن، یه روز میخوان دکتر خودشون باشن. بچههایی که پیشرفت جامعهشون رو بیشتر از پیشرفت خودشون دوست دارند، بچههایی که پیشرفت میکنند. * هیچ وقت از آهنگ بوی ماه مهر و شعرش که تو کتاب...
-
بازی وبلاگی - پائیز
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 22:18
* آرزو منو دعوت کرده به یه بازی وبلاگی که منم خُ لبیک میگم :). * بازی از این قرار که باید یه آهنگ، یه فیلم و یه عکس رو که من رو یاد پائیز میندازه بگم. و اما جواب من: - آهنگ : Farewell از ۰۱۱۱ . - فیلم : آژانس شیشهای. - عکس : طبیعت ایلگلی تبریز ( ) که تو سلفمون زده. * واضح و مبرهنه که من اینارو چون تو پائیز داشتم با...
-
با کلاس
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 21:30
* شبکه کرمان تو اخبار داشت بچههای بمی رو نشون میداد که امسال رفتن کلاس اول و اینا همونایی بودن که تو سال زلزله به دنیا اومدن، خوشحالم که بم زنده است (: * بعد خبرنگار با یه دختر خردسال مصاحبه میکنه : - دوست داری چیکاره بشی؟ -- دندون پزشک. - چرا دندون پزشک؟ -- همینطوری. - بعد مطبت رو کجا میزنی؟ -- یه جایی، یه جا با...
-
یادم تو را
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 18:54
* ساعتای چهار کار تمیز کردن خونه و سر و سامون دادن بهش تموم شد، دیدم که فردا قرار که بیکار باشم و تا خونهی بابام هم که ۱ ساعت بیشتر راه نیست، اومدم خونه. * خواهرم هم امروز عصر رهسپار مشهد شد، عصر زنگ زدم گفت که تو جادهست و اینا. * وقتی رسیدم خونه و اومدم پشت کامپیوتر دلم گرفت :( راستش دلم برا خواهرم تنگ شد. * سر...
-
دلتنگم
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 23:24
* فردا صبح راه میفتم میرم به شهر مقصد برا تمیز کردن خونه و اینا که ایشالا تا شنبه آماده بشه. * این آخرین آپدیتمه و تا شنبه بروز نمیشم (: مواظب خودتون باشید.
-
انجامیه
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 19:34
* این وظیفههایی که اینجا مشخص شد رو انجام دادم (: بعد الان دیگه فکر نکنم کار کامپیوتری داشته باشم که انجام نداده باشم. * کتابهایی هم که لازم داشتم گذاشتم تو کوله تا فردا آماده باشه + دیوان حافظم + کلید خونهم + چرکنویسهایی که تو راه خونه که از مشهد میومدم از یه ساندویچی خریدم ((: * الان همهچی آرومه، من چقدر...
-
خوشگل و اسمش :دی
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 22:34
* امشب دوستم اومده بود در خونه کارم داشت، بعد داشت میگفت که از مراغه زنگ زدن که دوره نجوم آماتوری رو قبول شدی و قرار شده براش مدرک رو بفرستن، بعد میگفت که من از این دوره نجوم فقط تئوریها رو یاد گرفتم و هیچی از آسمون و اسم ستارهها و اینا نفهمیدم، در همین حین خطاب به اون استاداشون گفت که: "بابا تو چیکار به اسمش...
-
لیست وظایف
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:04
* دقیقن باید این کارا رو بکنم : فایرفاکس پرتابل بگیرم ( لینک دانلود ). پیدجین پرتابل بگیرم ( لینک دانلود ). فایلهای پوشه public_home لینوکسم رو بریزم تو USB Web Server. افزونه خوشمزه رو به فایرفاکس اضافه کنم ( لینک دانلود ). بوکمارکهای فایرفاکس لینوکسم رو بریزم تو فایرفاکس پرتابل. * فکر کنم ۲ مرحله اول رو برای...
-
سکوت
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 22:55
* سکوت خیلی بیشتر از ۴ حرف ارزش داره، خیلی. * وقتی میخوای با خالی کردن خودت رو یکی دیگه سبک شی، سکوت کن، به پیر، به پیغمبر آرامشش بیشتره. * این نوشته تنها و تنها برای خودم نوشته شده و منظور به هیچ شخص حقیقی و حقوقی ندارد.
-
خستهم من!
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 19:05
* امروز از سر صبح که برا نماز بلند شدم، رفت نونوایی و بعد رفتم شرکت برا ضبط پسته و اینا و همینطور تا الان که در خدمت شما هستم دارم میچرخم، یعنی الان دارم میمیرما!. * آهنگ جواد یساری هست که میخونه: خستهم من!، خستهم من!، مثه مرغ بال و پر شکستهم من، سالها کنج قفس نشستهم من :)) الان این تو ذهنم داره خونده میشه :دی *...