-
منگنگی
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 10:55
* بعضا احساس میکنم دچار یه مشکلی هستم به اسم «مــَنگــُــنگی». این مشکل به این صورت خودش رو نمود میده که اون چیزی که تو ذهنم هست رو نمیتونم انتقال بدم :/ یا اونقدر سریع و بدون در نظر گرفتن پیشزمینهها میگم که طرف یا گیرپاژ میکنه یا فحش میده، یا اینقدر جنس سوال برام مبهم هست که خودم هم نمیدونم چی میخوام و در این مورد...
-
واقعیت در خواب
جمعه 3 خردادماه سال 1392 09:40
* خواب بودم، بعد تو خواب داشتم میدیدم که یه آهنگ ملایم داره پخش میشه و منم راحت و رها دارم مثل ابر تو یه محیط مجرد میچرخم! هر چند دقیقه یه بار آهنگ قطع و دوباره وصل میشد، تا آخرش دیگه صدای ویبرهی گوشیم بیدارم کرد. :|
-
اصل ۱۱۵
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 09:53
* اصل ۱۱۵ قانون اساسی میگه: رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانیالاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور. * از دیشب که نتایج انطباق کاندیداها با این اصل و اعلام نتیجهش توسط شورای...
-
میانترم دوم آنالیز حقیقی + تکهای دیگر از نیمهی گمشده
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 17:39
* امروز میانترم دوم ِ آنالیز حقیقی [از تابع مشخصه و توابع ساده-پلهای تا اول ِ فضای باناخ] رو دادم. ۸ تا سوال بود که با خیلی مثبتاندیشی فکر کنم ۴تاش رو نوشتم! ولی از خودم راضیم، برای این امتحان خیلی خوب خونده بودم و الان هیچ شکوایهای نمیتونم از خودم داشته باشم :) من مامور به وظیفه بودم و نه نتیجه :) * بعععععععد...
-
یا غیاث المستغیثین
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 17:29
* «در این شهر صدای پای مردمیست، که همچنان که تو را می بوسند، طناب ِ دار تو را می بافند… مردمی که صادقانه دروغ می گویند و خالصانه به تو خیانت می کنند، در این شهر هرچه تنهاتر باشی پیروزتری؛». * دقت نکرده بودم نزول ِ دیدم رو، ممنونم از کسی که بهم تذکر داد.
-
مرغ ِ همسایه، گربهست!
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 22:32
* چند روز پیش کلمه و به دنبال اون بیبیسی میاد یه فایل سخنرانی از قالیباف پخش میکنه و در اون مدعی میشه که قالیباف سرکوبگر بوده و ضمن اون دروغگو هم هست! (ماوقع کامل ماجرا را اینجا بخوانید) تا اینجاش مسالهای نیست، به هر حال امثال بیبیسی و کلمه که با دروغ و قلب ِ واقعیت زندهن، ازشون بیش از این انتظار نمیره. بحث...
-
کران ِ لطف
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 16:17
* «تو یکی از اشکالاتت این هست که خیلی ایدهآلنگری، چیزی رو میخوای ولی حاضر نیستی براش مایه بذاری… بدم میاد اینطور! که آدم بخواد ولی حاضر نباشه براش مایه بذاره… از شاخه به شاخه پریدن…، "من میخوام بهینهسازی کار کنم" ۱ همهی اینا بهینهسازیه، حالا من نمیدونم تو تازگیها برا خودت تعریف از بهینهسازی درآوردی یا...
-
بحثی بر بحثها
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 09:24
* مارک تواین میگه: «هیچ وقت با یک احمق بحث نکن، چون او تو را تا سطح خودش تنزل میدهد، بعد با تجربهی یک عمر زندگی در آن سطح، تو را شکست میدهد.». * بدم میاد از آدمهایی که برای قبول نکردن یک شخص، تمام ویژگیهای مثبت اون طرف رو به گند میکشن، حتی اگه به قیمت دروغ و تهمت باشه. افرادی که زندگیشون هم یک علامت سوال گندهست...
-
دموکراسی و دموقراضه
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 20:09
* حالا من هر چی بخوام پست سیاسی نذارم، مگه میذارن؟ :دی امروز عصر در اخبار منتشر شد که هاشمی رفسنجانی و مشایی کاندیدا شدن، خب خیلی هم خوب! اصلا چه انتخاباتی بشه امسال! یه طرف مشایی، یه طرف هاشمی، یه طرف قالیباف و یه طرف عارف! ۱ (به نظرتون کس دیگهای شانس پیروزی داره؟ ۲ )؛ * بحث که به اینجا رسید خوشهبندی طرفداران ۴...
-
مدیریت ِ جهانی
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 13:22
* یه چیزی هست به اسم «تغییر تعریف». یه وقتایی طرف شرایط ِ دارا بودن ِ یک صفت رو نداره، اما میخواد که خودش رو صاحب اون صفت نشون بده، دو راه براش هست: اول اینکه دروغ بگه که من اون ویژگی رو دارم و دوم اینکه تعریف اون ویژگی رو عوض کنه. * برای مثال شما حاکم کشوری میشی که اجازه نمیدی مردم ِ زیر ِ دستت، اختیار در انتخاب ِ...
-
نمایشگاه ِ کتاب ِ تهران - ۱۳۹۲
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 14:59
* امروز صبح نمایشگاه سالانهی کتاب تهران رو با حضور خودم، مزین کردم :دی از اونجایی که اهداف خریدم روشن بود خیلی اینور و اونور نچرخیدم و رفتم اونچه که میخواستم رو خریدم و برگشتم! اینه که خیلی نکتهای برای بیان کردن باقی نمیمونه. البته خوش گذشت و باز البتهتر همراهی دوستم سعید میتونه دلیل ِ تامه باشه براش. * امیدوارم...
-
از رنجی که میبریم - ۲
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 16:46
* ۳۰ اردیبهشت باید میانترم دوم حقیقی رو بدم، حجم ۴۰ برگه و من هنوز طرفشون هم نرفتم حتی. حجم DEA سرسامآور رفته بالا و من بهشون توجهی ندارم. بدبختی هیچ حسی هم بهشون ندارم، هر چی خودم رو نصیحت میکنم که پسرم بشین بخون، تابستون پشیمون میشی بدبخت! ولی انگار نه انگار که نه انگار که نه انگار! [اسمایلی منصور] * امروز استاد...
-
چشم ِ حس
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 05:28
* بعضی وقتا هست که در همون اول ِ آشنایی با کسی، یه حس خاصی بهش پیدا میشه، یه حس فارغ از صفت: «خوب یا بد». حداقل برای من جالب اینجا بوده که بعد از چند وقت ادامهی اون رابطه، اون حس صادق در میاد، یعنی اگه حس ِ خوب بوده اول کار، با طرف همریختی پیدا میشه و اگه بد، دونه دونهی وجه اشتراکاتی هم که بوده از بین میره. *...
-
راهحل
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 12:59
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش گوشه یک غزل دارد غلامتان به من آموخت در میانــهی خون کــه روسیاهی مــــا نیــــز راهحل دارد ( حمیدرضا برقعی )
-
تمام ِ حرف ِ من
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 23:51
-
توتخوری ِ فرهنگی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 15:06
* تصور کنید دارید از پیادهرو به طرف مقصدتون حرکت میکنید، میبینید که یه پسری روی جدولای خیابون وایساده و داره از درخت توت میکنه و میخوره، چه فکری در موردش میکنید؟ * چه تصوری از فرهنگ و شخصیت اون شخص برای شما شکل میگیره؟ پ.ن ۱: امروز همینطور داشتم توت میخوردم، انسانها از کنارم رد میشدن، بعضیا با حالتی آمیخته با...
-
میانترم اول آنالیز حقیقی
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 21:36
* امروز از ۱۰ تا ۱۳:۴۵ میانترم اول آنالیز ِ حقیقی رو امتحان دادم. قالب کلی امتحان مثل بقیه امتحانا بود: «نیم ساعت اول فقط فکر کردم که موضوع چیه، بعد کمکم شروع کردم به نوشتن و آخر ِ کار هم آخرین نفر بلند شدم، به درخواست ِ استاد.». * کیفیت کلی امتحان هم مثل بقیه امتحانا بود: «چیزی رو که اکثرا نمینویسن -نمیخوان یا...
-
قافیه که به تنگ آید…
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 15:37
* یکی از نعمتهایی که خدا در دانشگاه به من عطا کرد، داشتن ِ دوستهای مختلف، با نگرشهای مختلف بود. من دوست ِ از دل ِ ولایت فقیه داشتم تا ضد ِ ولایت فقیه و البته با حفظ عقیدههای خودم در منصب قبلی (و احتمالا اصلاح اونها در صورت نیاز و پیدا کردن دلیل منطقی برای این امر) و از طرف دیگه از ۲ سال سال پایینی خودم، تا ۵ سال...
-
تلاشمتر
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 09:33
* «به اندازهی توانم …»، «به اندازهی وقتم …»، «به اندازه علاقهم …» و … (نمونهی دیگهای هم هست؟). اینا نمونه جملههایی هستند که به صورت کیفی، یک اندازه برای میزان تلاش رو مشخص میکنن. * جدیدا یه معیار برا خودم ساختم به عبارت «به اندازهی حوصلهم». خیلی ازش راضیم؛ باهاش بهتر میتونم خودم رو ارزیابی کنم، من هم «توان»...
-
تصور
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1392 11:42
* «اصلا آدمها با تصورهایشان زندهاند! از هر کسی یک تصوری میسازند و با همان زندگی میکنند، وای از آن روزی که آن شخص بگوید من اینم و این این بودن با آن تصور سر ناسازگاری بردارد! آن شخص حذف میشود کلا!» ۱ * اصلا علت اینکه خیلی از ازدواجهای مدرن و نیمهمدرن، آخرش خیلی خوب و خوش تمام نمیشود همین است، این آن یکی را در...
-
تمام خاطرات من
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 20:55
* این آخرین چیزی بود که ازش داشتم، یه برگه از یه کوئیز. سر کلاس فرآیند تصادفی استاد کوئیز گرفت، تقریبا هیچ کسی ننوشت کوئیز رو، خانمی هم ننوشت، تو کلاس فقط من بودم که جواب نصفه نیمهای به سوال داده بودم، استاد بعد از جمع کردن برگهها، نگاهی به اونا انداخت، به خاطر همبستگی بچهها تو درس نخوندن گفت که از کسی نمره کم...
-
دیشکنری صفات
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 00:33
* اگه یه روزی یه دیکشنری باشه که توش بخوان برای هر صفت یه آدم مثال بزنن، لاشک ٍ و لاریب ٍ فیه، برای صفت «خوشحالک ۱ » باید اسم این حقیر رو بنویسن. * ۹م اردیبهشت میانترم ِ آنالیز حقیقی دارم، جزوهی DEA رو باز هم نکردم حتی! در عوضش صبح تا ساعت فلان خوابم، پا میشم قشنگ با کمال آرامش تو اینترنت میگردم، ظهر میشه میرم ناهار،...
-
آیکیو ۱۲۰!
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 23:43
* قدیما مثلا میخواستن بگن طرف خیلی فلان و چلانه، میگفتن فلانی آیکیوش ۱۲۰ه! اووووههه! (اسمایلی دهن باز و از اینا)، حالا چی؟ طرف مثلا تونسته بود یه پیچ رو باز کنه و فوت کنه و دوباره ببنده یا یه متن رو تو یه کتاب انگلیسی خونده بود و اجرا کرده بود و فلان! بگذریم! منظور اینکه آیکیو ۱۲۰ خیلی کم گیر میومد، شما یادتون نمیاد...
-
تصمیم
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 15:42
* به نظر من، زندگی آدمیزاد چیزی جز تصمیم نیست، منظورم از تصمیم هم همون بروز ِ اختیار ِ. نمیدونم کسی هست که بتونه ادعا کنه که تو زندگیش تصمیم اشتباه نداشته یا نه، ولی من به شخصه تصمیمات اشتباهی تو زندگیم دارم که وقتی بهشون فکر میکنم، به خودم افتخار میکنم :) به هر حال حاصل اندیشیدن ِ خودم بودن، یکیش مثلا ً همین ریاضی...
-
واتز د گــُل؟
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 12:36
* با سرچ تو آرشیوم میبینم که من از آخر ِ مهر ِ ۹۰ هیچ هدفی تو زندگیم ندارم، منظور چیزی هست که بخوام بهش برسم، یه چیز انگیزهساز و چلنجدار، بر عکس تیر ۸۹ تا اواسط ِ مهر ِ ۹۰. مهالله ۱ با خودش هدف آورد و با خودش بــُردش … * با فرض اینکه تمام ِ مشکل، نداشتن ِ هدف ِ، تعریف کردن هدف که کاری نداره: «من تا مهر ۹۸ باید...
-
افسوس
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 10:47
* دارم تو اینترنت میچرخم؛ رسیدم به وب یه پسر بچهی ۱۶ ساله که هوش مصنوعی کار میکنه، علامه حلی درس میخونه، به چندتا زبان برنامهنویسی مسلط ِ، الان داره روی یه پروژه کار میکنه و وبلاگنویس خوبی هم هست! * از چیزهایی که من برای ۵۰ سالگیم در نظر گرفتم. * دارم فکر میکنم به این برههای از تاریخ که من توش به دنیا اومدم؛...
-
کمپوت نخودفرنگی
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 08:28
* یکی از سرگرمیهام اینه که تو مترو میشینم و به قیافههای آدمایی که تندتند دارن میرن و میان نگاه میکنم و در آن واحد با یه صداگذاری مختص به اون شخص، تصور میکنم که چی داره با خودش میگه :دی عموما هم جذاب میشه برام، دیالوگهایی که بعضا به یکی دیگه از همون اشخاص مورد تصور هم برمیگرده! * یه نکتهی جالبی که هست اینه که...
-
تعطیلات عید ۹۲
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 14:11
* تعطیلات عید امسال هم تموم شد. راستش برا من یکی بود و نبودش یکی بود، هیچ دستآورد مثبتی هم برام نداشت. * فردا شب باید راه بیفتم هلک هلک (حلک حلک؟ هلک حلک؟ حلک هلک؟) برم شهر دودآباد برای توسیع مرزهای علم و دانش. خدا خودش این ترم رو ختم به خیر بگردونه. * عکس رو از نمونه پستی که قبلا برای یک نمونه قالب زده بودم برداشتم....
-
فقط پنجرهها میفهمند…
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 15:45
رسیدهام به خدایی که اقتباسی نیست شریعتی که در آن حکمها قیاسی نیست خدا کسیست که باید به دیدنش برویم خدا کسی که از آن سخت میهراسی نیست فقط به فکر ِ خودت باش، ای دل ِ عاشق که خودشناسی ِ تو جز خداشناسی نیست به عیبپوشی و بخشایش ِ خدا سوگند خطانکردن ِ ما غیر ِ ناسپاسی نیست دل از سیاست ِ اهل ِ ریا بکن، خود باش هوای...
-
از منظر دیگر
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 22:12
* وقتی آدم به بنبست میرسه؛ وقی آدم از آدمیت نا امید میشه؛ وقتی امید، رنگ خیال پیدا میکنه؛ وقتی خیال تنها نشان از یک افق رو میده؛ وقتی تنها امید ِ آدمیت برای نجات از بنبست ِ آدم، خیال ِ رسیدن به افق میشه. * وقتی به اینجا رسیدی، میشه اینطور نگاه کرد که باید موند و مبارزه کرد، باید باور کرد که «و خدا مرده است …»؛ اگر...